شادی مردم لبنان بعد از استعفای دولت
کانون انفجار لبنان، با اینکه در بندر بیروت بود، اما اینک در تهران و در بیت علی خامنهای پسلرزههای سهمگین آن احساس میشود. کیهان شریعتمداری (۲۱مرداد۹۹) با وحشتی نمایان در مورد تحولات اخیر لبنان نوشت:
«اتفاقات این روزهای لبنان را باید در ظرفی بزرگتر و در متن تحولات منطقهٔ غرب آسیا دید».
گماشتهٔ خامنهای راست میگوید. این حرف دقیقاً بازنمون وحشتی است که اکنون سراپای استبداد دینی را فراگرفته است. انقلاب در هر یک از اقمار تعریف شده بهعنوان حیات خلوت و عمق استراتژیک رژیم عین انقلاب در ایران است؛ و برعکس.
آنچه اکنون در لبنان، عراق، سوریه میگذرد، مبین آن است که خلقهای به ستوه آمده از دخالتهای تروریستی آخوندها، دیگر این سلطه و دخالت را برنمیتابند.
اگر به مضمون و سمت و سوی تحولات نگاه کنیم در اغلب آنها میبینیم که قیامکنندگان آشکارا خواهان اخراج فاشیسم دینی از کشورشان و قطع بازوهای تروریستی آن بودهاند.
حزبالله در کانون نفرت عمومی مردم لبنان
این واقعیت که حزبالله، اصلیترین بازوی تروریسم حاکمیت آخوندی در لبنان بود، بر کسی پوشیده نیست. این بازوی تروریستی مانع از شکوفایی اقتصادی لبنان و استقرار صلح و آرامش در آن منطقه شده است. انفجار بندر بیروت تمامی این بغض فرو خورده نسبت به حزبالله را بیرون ریخت. مردم لبنان متوجه شدند پیش از آن که پرتابهها و ترکشهای بمب را جمعآوری کنند و خیابانها را از آثار انفجار بروبند، باید اقدام به کشور روبی از این جریان تروریستی بنمایند.
اکنون حسن نصرالله و تروریستهای پرورده شدهٔ آن با پول نفت ایران هستند که در کانون نفرت عمومی مردم لبنان قرار دارند. این کشور علیه وجود و حضور آنها به قیام برخاسته است. روزنامهٔ حکومتی آرمان (۲۱مرداد۹۹) موضع ضعیف و پایین آمدن حزبالله در آرایش و توازن قوای موجود در لبنان را طی روزهای قیام اینگونه بازتاب داد:
«قطعا حتی اتهامزنی به جریان مقاومت ادامه خواهد داشت و سعی خواهد شد که حتی جنبش حزبالله را مسئول حوادث رخداده بدانند. شایعات مطرح شده که حزبالله در بندر بیروت تونل و انبارهای سلاح داشته، از جمله اتهاماتی است که انتظار نمیرود بهراحتی یا بهزودی از رسته اخبار و اطلاعاتی که درباره ریشههای این انفجارها مطرح است، پاک بشود. بهنظر میرسد سناریوهای مختلفی که درباره حوادث لبنان مطرح است، باقی بماند؛ همچنان که ترور رفیق حریری بعد از ۱۵سال همچنان در ابهام است و بهانهیی برای مداخله در امور داخلی لبنان است، قطعاً پرونده حوادث روز سهشنبه بیروت نیز باز نگه داشته خواهد شد که بتوانند از آن استفاده کنند».
توفان وزیدن گرفته است
آری، توفانی وزیدن گرفته است که این بار میخواهد ریش و ریشهٔ آخوندها را در عمق استراتژیک برکند و با خود به اعماق لعنتآباد تاریخ ببرد. این توفان خشمگین و ناآرام، محصول عملکرد فاشیسم دینی طی ۴دهه تروریست پروری و تروریست پرواری، بمبگذاری، کشتار، ارسال سلاح کشتار جمعی، ایجاد آشوب و وحشت، بهگروگان گرفتن حیات کشورها، ایجاد هیاهو به نام فلسطین بر علیه آرمان فلسطین و نیز نعرههای فتح کربلا و قدس است؛ نتیجهٔ آن اینک در کسوت یک توفان پیچان به خود این رژیم برمیگردد.
«خشم مردم لبنان ریشه در انفجار بندرگاه بیروت ندارد. زمینههای آن را باید در سالهای اخیر و بهویژه آغاز جنبش اعتراضی اکتبر سال گذشته جستجو کرد. در واقع انفجار اخیر که به مرگ بیش از ۲۰۰نفر، زخمی شدن ۷هزار نفر و مفقودی دهها نفر دیگر انجامید، بر انبار باروت خشم عمومی کبریت زد» (ابتکار - ۲۱مرداد۹۹).
دومینوی بیوقفه و پرشتاب
تمام ساختارهای وابسته و چرکینی که خامنهای و پاسدار سوگلیاش، قاسم سلیمانی با خاصهخرجی و بذل میلیونها دلار از پول ملت ایران در لبنان ایجاد کرده بودند، اکنون یکی یکی دارد از بین میرود. قیامکنندگان طی مدتی کوتاه توانستهاند با فتح خیابانهای بیروت، اغلب وزیران را وادار به استعفا کنند. ادامهٔ این روند در مدتی کوتاهتر از آنچه تصور میشد استعفای حسان دیاب، نخستوزیر لبنان را بهدنبال داشت. اکنون قیامکنندگان خواهان استعفای میشل عون و انحلال پارلمان هستند. آنچنانکه پیداست وقایع در دومینوی بیوقفه و پر شتاب در حال وقوع هستند.
«صحنه بهگونهیی شکل گرفته که انتخابی جز تحمل آنچه الگوهای بیرونی بر لبنان تحمیل میکنند باقی نماند. بیاعتمادی عمومی به ساختار نظام سیاسی ابتکارعمل را از کنترل دولتمردان خارج کرده و اوضاع چنان آشفته است که مقامها برای جان به در بردن از معرکه، یک به یک استعفا میکنند» (همان منبع).
«ظرف بزرگتر»!
حال برمیگردیم به سخن نخست؛ همان که کیهان با وحشت و سراسیمگی آن را نوشت:
«اتفاقات این روزهای لبنان را باید در ظرفی بزرگتر و در متن تحولات منطقهٔ غرب آسیا دید».
وقتی در «ظرف بزرگتر» وقایع را بررسی کنیم، نمیتوانیم امالقرای تروریسم را از این تحولات مستثنی کنیم. در واقع توفان اصلی در ایران در حال وزیدن است. وقتی تمام آنچه فاشیسم دینی طی سالیان رشته بود در چند روز در حال پنبه شدن است، پیام گویای آن این است که مشابه همین تحولات میتواند در زیر گوش بیت خامنهای و در کانون اصلی تروریسم رخ دهد. انفجار بزرگ بیگمان در کمین است.