مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران
رهبر جنبش اصلی اپوزیسیون ایران آخرین تحولات رژیم آیتاللهها را بررسی میکند: «۹۶درصد مردم علیه رژیم هستند»
.۱۹بهمن ۱۳۹۸- ۸فوریه ۲۰۲۰– گری دوران
مریم رجوی دو دهه است که در رأس جنبش اصلی اپوزیسیون رژیم ایران است. بهمناسبت وقایعی که در ماههای اخیر در ایران رخ داده و تاثیراتی که نه فقط بر ثبات دولت ایران، بلکه در کل منطقه پیچیده خاورمیانه و تمامی کشورهای منطقه دارد، با او مصاحبهیی داشتیم.
او متولد ۱۳۳۲ در یک خانواده از طبقه متوسط است. خواهر بزرگ او نرگس در سال ۱۳۵۵، توسط ساواک (پلس مخفی شاه) کشته شد. در سال ۱۳۶۲، در حالیکه خمینی در قدرت بود، خواهر دیگرش معصومه که باردار بود، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر و ماهها تحت وحشیانهترین شکنجهها قرار گرفت و سپس حلقآویز شد.
مریم رجوی در سال ۱۳۴۹، از طریق برادر بزرگترش محمود، در حالیکه هنوز محصل دبیرستان بود، به مجاهدین خلق ایران رو آورد و بعدها در سال ۱۳۵۶، به عضویت سازمان مجاهدین در آمد.
بعد از سرنگونی شاه، مریم رجوی، در انتخابات اولین مجلس شورا، بهرغم تلاشهای خمینی جهت ممانعت از رای آوردن، شرکت کرد و ۲۵هزار نفر در تهران به او رأی دادند.
در سال ۱۳۶۳، مریم رجوی همردیف رهبری مجاهدین شد و چهار سال بعد، مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران. در سال ۱۳۷۲، مریم رجوی، بهعنوان رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران معرف شد.
۱- رژیم ایران در حال حاضر در چه شرایطی قرار دارد؟
رژیم آخوندها در شرایط سرنگونی قرار گرفته است و ظرفیتی برای خروج از این وضعیت ندارد.
مهمترین عامل این شرایط، نارضایتی ریشهدار و فراگیر جامعه است که اولاً رژیم پاسخی برای آن ندارد ثانیاً حالت انفجاری دارد. بهطوری که از دیماه سال ۱۳۹۶ تاکنون، پنج رشته قیام ضدحکومتی و هزاران حرکت اعتراضی از سوی کارگران، دانشجویان، پرستاران، کشاورزان، مالباختگان، بازنشستگان و ساکنان حاشیه شهرها در سراسر ایران، توسط میلیونها جوان تحصیلکرده اما بیکار یا با کارهای ناپایدار صورت گرفته است. مقامهای رژیم اعتراف میکنند که ۹۶درصد جامعه ایران با حکومت مخالفاند. حکومت حتی در بین پایگاه چند درصدی خود متزلزل شده است.
رشد اقتصادی در حال حاضر منهای ۵درصد است و نرخ تورم بیش از ۵۰درصد. ارزش پول رسمی کشور در دو سال اخیر بین ۳تا ۴برابر سقوط کرده. و بخش اعظم نظام بانکی ایران در وضعیت ورشکستگی یا توقف قرار دارد.
این وضعیت، در کنار فجایع زیست محیطی، بیکاری و ناتوانی رژیم در صدور نفت (مهمترین منبع درآمد دولت) بهعلت تحریمهای بینالمللی، عواملی است که روزانه انبار باروت نارضایتیها را متراکمتر میکند.
در نتیجه رژیم در وضعیت بنبست است. هر راهکاری در پیش بگیرد، موجودیت خود رژیم را نفی میکند. بهعنوان مثال رژیم بهافزایش درآمد نیاز مبرم دارد. در نوامبر گذشته قیمت بنزین را بالا برد تا درآمد خود را تأمین کند. اما این تصمیم باعث یک قیام بزرگ شد که خسارتهای سیاسی و اقتصادی جبرانناپذیری به رژیم وارد کرد. رژیم برای بقای خود، تنها روی سرکوب حساب کرده است.
۲- سیاست مماشات با رژیم ایران که بر اساس توافق اوباما و رهبران اروپایی بود آیا نتیجه مثبت داشته است؟ آیا فکر میکنید که بهبودی در حقوقبشر در ایران بعد از امضای توافق ایجاد شده است؟
ابتدا باید یادآوری کنم که مماشات با رژیم همواره در عمل مانع تغییر دموکراتیک در ایران بوده است. وضعیت در سه دهه گذشته به همین صورت بوده است.
در توهم وجود یک جناح معتدل در درون رژیم، دولتهای غربی همه امتیازات ممکن را به ملاها دادند. از جمله با زیرآب زدن اپوزیسیون و نامگذاری آن بهعنوان تروریست به درخواست رژیم.
یا در سالهایی که عمده اعضای مقاومت ما در «اشرف»، محل بزرگی در داخل عراق بهسر میبردند، دولت آمریکا که در شرایط جنگی آن زمان متعهد به حفاظت از آنها بود، این مسئولیت را به دولت مالکی طرفدار رژیم ایران در عراق واگذار کرد. این مسأله منجر به حملات متعدد به اشرف توسط نیروهای ایرانی و شهادت شماری از ساکنان شد.
دولت اوباما همچنین محور تلاشهای کشورهای ۱+۵برای انعقاد توافق اتمی تیرماه ۱۳۹۴با رژیم ایران شد. او امتیازات زیادی داد اما هیچگونه امنیتی به دست نیاورد. در برنامههای خودمان برای ایران آینده اعلام کردهایم که خواهان یک ایران غیراتمی هستیم. برنامه اتمی رژیم فقط در خدمت بقای این رژیم است
در سال ۱۳۸۱، مقاومت ایران بزرگترین سایتهای مخفی هستهیی رژیم را افشا کرد. و تاکنون صدها افشاگری در رابطه با جزییات این برنامه انجام داده که باعث شد دولتهای غربی واکنش نشان دهند.
متأسفانه بعد از توافق هستهیی در سال ۱۳۹۴، علاوه بر تقدیم قراردادهای اقتصادی کلان به رژیم ایران، چشمپوشی و سکوت از جانب غرب نسبت به جنگافروزی و دخالتهای نظامی و تروریستی ملاها در سوریه و یمن در پیش گرفته شد.
« اگر کشورهای ۱+۵ قاطعیت به خرج میدادند رژیم ایران هیچ چارهیی جز دست کشیدن از مسابقه هستهیی نداشت.
۳- برای مخالفان رژیم، قاسم سلیمانی چه معنی داشت؟ او چه نقشی در سیاست عراق در سالهای اخیر بازی کرد؟
در ساخت قدرت حاکم، او عملاً مقام شماره ۲ حکومت بود و در رأس تروریسم و جنگافروزی در منطقه قرار داشت. او مسبب مستقیم گسترش جنگ در سوریه، و جنگ در یمن بود و همچنین اشغال پنهانی عراق که از سال ۱۳۸۲ آغاز شد. او همچنین در پشت بزرگترین حملات بهاعضای مقاومت در عراق بهخصوص قتلعام اعضای مقاومت در شهریور ۱۳۹۲ بود.
قاسم سلیمانی جایگزینی در رژیم ندارد و با مرگ او استراتژی صدور تروریسم و جنگ که یکی از اهرمهای حفظ رژیم است، ضربه جبرانناپذیری دریافت کرد.
ملاها سعی کردند با برگزاری یک تشییع جنازه نمایشی (با شرکت اجباری سربازان، زندانیان و خانوادههای پاسداران) وانمود کنند که گویا او در میان مردم محبوبیت داشته. اما در قیام دی ۱۳۹۸، در بسیاری شهرها، جوانان عکسها و بنرهای او را پاره کرده یا آتش میزدند. خامنهای مجبور به دفاع از خود شد و وانمود کرد و گفت که آتش زدن عکسهای این جنایتکار، کار بخش کمی از مردم ایران بوده است.
۴- آخرین تظاهراتها علیه رژیم چگونه پیش رفت؟زنان چه نقشی در تظاهرات بازی کردند؟ همچنین، جنبش اصلی اپوزیسیون که شما رهبری میکنید چه نقشی داشت؟
بعد از قیام دیماه ۱۳۹۶، ما شاهد یک جهش در جنبش اعتراضی مردم ایران بودیم. آنها با خواستههای مشخص کار و اقتصاد شروع کردند، اما خواهان پایان دادن به دیکتاتوری در ایران شدند.
از نظر سیاسی این قیامها سهمرزبندی اساسی را برجسته کردند. اول عزم خللناپذیر مردم ایران برای سرنگونی علی خامنهای و رژیمش. دوم نفی تمامی جناحهای حکومت مذهبی از جمله حسن روحانی که خود را مدره جا میزند با اینکه در همه سرکوبهای سیاسی و اجتماعی شریک رژیم است. سومین مرزبندی نفی بقایای دیکتاتوری سلطنتی است.
سلیمانی مسؤل تروریسم و جنگ در منطقه بود مرگ او ضربهیی بازگشتناپذیر به رژیم زد.
در تمام این قیامها زنان ایران نقش مهمی داشتهاند. کم نبوده صحنههایی که زنان دلیر در حال پیشتازی و فرماندهی تظاهرات خیابانی هستند. عکسها و فیلمهای بسیاری از این صحنهها منتشر شده است. سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات (نهاد جاسوسی و شکنجه در رژیم آخوندها) و رسانههای وابسته بهحکومت، بارها به حضور فعالانه زنان در قیامها اذعان کردهاند.
مقاومت ما از مدتها پیش از شروع قیامهای سال ۱۳۹۶، استراتژی کانونهای شورشی و شهرهای شورشی را در پیش گرفت. بهرغم فضای خفقان و سرکوب، تعداد افرادی که به کانونهای شورشی میپیوندند، فراتر از دستگیریهای گسترده رژیم است. سرنگونی رژیم آخوندها نمیتواند خود بهخودی و بدون سازمانیافتگی باشد.