سخن روز
روز یکشنبه ۲۷بهمن، ۴روز قبل از برگزاری نمایش انتخابات، آخوند حسن روحانی در یک نشست خبری ظاهر شد و درباره مسائل مختلفی صحبت کرد.
علت پشتک و واروی ذلیلانهٔ روحانی
علت بهصحنه آمدن روحانی، از یکسو ترسش از تحریم و سوت و کور شدن نمایش انتخابات و التماس و درخواست برای شرکت در این نمایش و از سوی دیگر باز شدن شکاف در رأس نظام بود. از همین رو بود که او حرفهایش در مورد انتصابات و انتخابات را پس گرفت و تلاش کرد آن را رفع و رجوع کند، وی در همین رابطه انکار کرد که انتخابات رژیم را انتصابات و تشریفات خوانده است و گفت: «اگر انتصابات است که دیگر این همه اصرار و التماس نمیخواهد... آن انتخاباتی که انتصابات بود مال قبل از انقلاب بود».
روحانی همچنین گفت: «۳گزینه بیشتر وجود ندارد؛ انتخاب مطلوب، انتخاب محدود و شرکت نکردن و قهر. «اگر انتخاب مطلوب نبود، انتخاب محدود را هم کنار بگذاریم؟... اینکه ضرر است!...». گویی مردم ایران مجبورند بین آنچه که گرگهای اصلاحطلب و کفتارهای اصولگرا مشخص میکنند، یکی را انتخاب کنند و راه دیگری ندارند!
روحانی همچنین گفت که گزارش قبلی وزارت کشور حاکی از این بود که ۷۰حوزهٔ غیررقابتی وجود دارد؛ اما امروز فقط ۴۴حوزهٔ غیررقابتی هست؛ روحانی به خود وعده داد که «اکثر حوزهها رقابتی است و مردم حضور پیدا میکنند... اگر رقابتی نباشد، «باز هم بهنظر من مردم باید حضور پیدا بکنند».
بهزودی و هنگامی که نتایج اتاق تجمیع اعلام شود، بیشتر روشن خواهد شد که آیا کرنش این جماعت بهخاطر استخوانی است که بهسمتشان پرتاب شده، یا حربهٔ تهدید و ارعاب است که مؤثر واقع گردیده، یا ترس از قیام علت اصلی است. او بهخصوص هراس خودش از باز شدن «شکاف حاکمیتی» را ابراز کرد و گفت علت قیام همین بوده و نه افزایش قیمت بنزین. این رمز پشتک و واروی زبونانهٔ روحانی از انتصابات به انتخابات واقعی است.
پارادوکس ترس از قیام و منافع باندی
تناقض روحانی و باندش این است که از یکطرف میخواهند باند رقیب را از قیام بترسانند و بگویند اگر قلع و قمع کنید آتش زیر خاکستر قیام شعلهور خواهد شد، اما از طرف دیگر خودشان بیش از باند رقیب از قیام میترسند و ناگزیر اصل را بر مسکوت گذاشتن موقتی تضادها میگذارند. با این حال تضاد منافع عمل میکند و ناگزیر بیرون میزند. کما اینکه روحانی در سخنان خود در دو سه جا از اختلافاتش بر سر حدود اختیارات شورای نگهبان و اینکه مجری قانون اساسی من هستم حرف زد و از جمله در مورد FATF خطاب به خبرنگاری که او را در همین رابطه مورد سؤال قرار داده بود، گفت خب این نقد و انتقاد است، این را هم میفرمایید نکنیم؟ چشم نمیکنیم!
نهایت شیادی و سفسطهگری روحانی
نهایت شیادی و سفسطهگری روحانی دو جا خیلی بارز شد. یکی آنجا که در مورد تعداد کشتههای قیام و دیگر آنجا که در مورد هواپیمای اوکراینی مورد سؤال قرار گرفت.
در مورد تعداد کشتههای قیام آبان، روحانی بدون آنکه به مجاهدین بهعنوان منشأ آمارها اشاره کند، با آه و ناله، همان اباطیل روزهای اول را تکرار کرد و گفت رسانهها عدد عجیب و غریبی اعلام کردند. اول یک رقمی اعلام کردند و هر روز صدتا صدتا بالا بردند و از هزار هم عبور کرد. آمار واقعی خیلی خیلی کمتر است و در اختیار پزشکی قانونی است و دارند بررسی میکنند چون تعدادی از کشتهها از نفرات(خودی) و تعدادی هم رهگذر هستند... به این ترتیب با نهایت شیادی، پس از ۳ماه باز هم از دادن آمار شهیدان قیام خودداری کرد. باید از او پرسید مگر نمیگویی تعداد خیلی کم است، جداسازی رهگذر و بسیجی از شهیدان قیام مگر چند ماه طول میکشد؟ در اینجا تنها پاسخ شایستهٔ این آخوند شیاد همان است که مردم در شعارهای خود علیه این دروغگوی بیشرم فریاد میزنند و یک ماه پیش نیز سخنگوی مجاهدین خطاب به او گفت: «بیشرف، بیشرف، برو خجالت بکش!».
وحشت از جرقه و قیام
اما جدای از بیشرمی مافوق تصور آخوندهای حاکم، این سفسطهگری رسوا روشن میکند که تا کجا از جنایتی که کردهاند و از پیامدهای آن وحشتزدهاند. چرا که میدانند هر رقمی که اعلام کنند چه کم و چه زیاد، نقش جرقه را دارد و میتواند منجر به شعله کشیدن آتش در فراز دیگری از قیام شود.
در مورد سرنگونی هواپیمای اوکراینی هم با همان وقاحت، بهقول خودش یک کرونولوژی ارائه داد و ضمن تلاش برای کوچکنمایی دروغگوییهای ۳روزه، از اعتراف ناگزیر سپاه به این جنایت تمجید کرد و علت واقعه را خطای انسانی بیان نمود و تلاش کرد که خودش و دولت را در ببرد.
در عینحال روحانی ناچار شد به تضادهای درونی هم اشاره کند. آنجا که در مورد FATF مورد سؤال قرار گرفت، گفت: «دولت لوایحی تهیه کرده و مجلس هم تصویب کرد و خامنهای هم با آن مخالفتی نداشت، ولی وقتی رفت شورای نگهبان آنجا یک ایراد جزیی گرفتند به مجمع تشخیص رفت و آنجا گیرکرد، در حالیکه مجمع قرار بود در مورد اختلاف شورای نگهبان و مجلس نظر بدهد، اما در این مورد خودش به یک طرف سوم تبدیل شد».
به این ترتیب اگر چه روحانی تقلای زیادی کرد که با بندبازی و پشتهماندازی، وضعیت رژیم را عادی و روبهراه جلوه دهد، اما واقعیت این است که رژیم در شرایطی در آستانهٔ نمایش انتخابات قرار گرفته که از درون و بیرون غرقه در انواع بحرانهاست و هیچ راهحلی برای هیچکدام از آنها ندارد. در این شرایط است که صحت و حقانیت آنچه مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران، در مراسم سالگرد انقلاب ۲۲بهمن گفت، بیشتر نمایان میشود که بهرغم دست و پا زدنهای آخوندهای حاکم، «مردم ایران رأی واقعی خود را در قیامهای آبان و دی دادهاند. این رأی، همان شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر خامنهای و روحانی است و بر این اساس انتخابات نامشروع مجلس آخوندها را بسا بیشتر از گذشته تحریم میکنند...
آری، رأی مردم ایران سرنگونی است. رأی ما سرنگونی است. حرف اول و حرف آخر سرنگونی است. سرنگونی است. سرنگونی است!».