۱۳۹۸ دی ۱۹, پنجشنبه

رئیس سابق سازمان امنیت داخلی آلمان: صلح در خاورمیانه تنها با تغییر رژیم ایران ممکن است


برای تغییر رژیم با وجود تنش‌های داخلی در شرایط فعلی شانسی وجود ندارد، مگر آنکه جنگ پایه‌های رژیم را به لرزه درآورد.
قتل قاسم سلیمانی مرحله خطرناکی از تشدید بحران خاورمیانه است، اما مسئول این تنش‌زایی در نهایت جمهوری اسلامی است.
-جمهوری اسلامی به خاطر نجات وجهه‌ی خود در داخل ایران و در میان متحدین منطقه‌ای خود ممکن است برای انجام پاره‌ای عملیات انتقامی‌ کم‌زیان در نهان با آمریکا به توافق برسد!

آگوست هانینگ، ۷۳ ساله، رئیس پیشین سرویس امنیت داخلی و وزیر مشاور دولت آلمان تا سال ۲۰۰۹ در حال حاضر عضو هیأت رئیسه اندیشکده «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» است که از لابی‌های مهم ایالات متحده آمریکا محسوب می‌شود. ریاست این اندیشکده را سناتور پیشین آمریکا ژوزف لیبرمن به عهده دارد و چهره‌هایی نظیر جان بولتون مشاور امنیتی پیشین دونالد ترامپ، تعدادی از سیاستمداران، نظامیان بلندپایه و رؤسای سرویس‌های اطلاعاتی از جمله مدیرکل پیشین موساد، سرویس اطلاعاتی اسرائیل، در آن عضویت دارند.

اگوست هاننیگ در گفتگویی با روزنامه تاگس اشپیگل چاپ برلین تأثیرات احتمالی کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر مناسبات ایران و آمریکا و اوضاع منطقه بررسی کرده است.
آگوست هاننیگ: باید برای همه زمامداران در تهران روشن می‌بود که حمله به سفارت آمریکا در بغداد یک کابوس را در ایالات متحده آمریکا زنده می‌کند: گروگانگیری سال ۱۹۷۹ در تهران! به این دلیل سرانجام حالا قابل انتظار بود که ایالات متحده آمریکا پاسخ سختی بدهد!

-آقای هانینگ! جو بایدن مشاور امنیتی پیشین رئیس جمهور آمریکا گفته است که دونالد ترامپ با قتل قاسم سلیمانی یک بسته دینامیت به یک بشکه باروت انداخته است. آیا درست می‌گوید؟

– این قتل بحران را به مرحله انفجاری به شدت خطرناک رسانده. اما مسئول تشدید تنش جمهوری اسلامی است. رژیم با حمله به مراکز آمریکا در بغداد و قتل شهروندان آمریکایی باعث تشدید تنش شد.

-در انتظار چه واکنشی از سوی جمهوری اسلامی ایران هستید؟

-[رژیم] ایران برای گرفتن انتقام سلیمانی زیر فشار سختی قرار دارد. کشتن فرمانده و رهبر شبه‌نظامیان عراق ابومهدی المهندس نیز ضربه سختی به وجهه رژیم وارد ساخت. فشار از سوی سازمان مسلح پرنفودی که سلیمانی فرمانده آن بود و همچنین از سوی طرفداران رژیم و بیش از همه از سوی شبه‌نظامیان بنیادگرا در عراق، سوریه، لبنان و یمن است. جمهوری اسلامی باید یک کاری بکند.
-اما چه کاری؟
-در اصل سه امکان وجود دارد. اولین این است که ایران و آمریکا به توافق‌های غیررسمی گذشته بازگردند و آمریکایی‌ها یک عملیات انتقامی‌ محدود را برای حفظ وجهه‌ی جمهوری اسلامی ایران بدون واکنشی که دوباره بحران را تشدید کند، تحمل کند؛ به این شرط که [رژیم] ایران متعهد شود در آینده دست از تحریکات تازه علیه ایالات متحده آمریکا بردارد. برای این توافق آمریکا امکان دارد حتی ادامه نفوذ جمهوری اسلمی در عراق را هم بپذیرد.

دومین راهکار یک حمله انتقامی‌ محدود از سوی جمهوری اسلامی علیه متحدان آمریکا در منطقه یا علیه حرکت کشتی‌ها در تنگه هرمز است که برای معاملات نفتی اهمیت دارد. پاسخ نظامی آمریکا احتمالا بیشتر نمادین خواهد بود.

سومین راه، حمله مستقیم ایران به مراکز ایالات متحده با قربانیان آمریکایی است. این کار به صورت اجتناب‌ناپذیری به ضربه‌های نظامی آمریکا می‌انجامد که برای [رژیم] ایران بسیار دردناک خواهد بود. در این صورت آمریکا بررسی خواهد کرد که آیا حمله‌های خود را به اهداف ایرانی در خاک عراق محدود کند یا به صورت مستقیم خاک ایران را هدف قرار دهد. این تصمیم به میزان تلفات و زیان‌های ناشی از حمله‌ی ایران علیه آمریکا بستگی خواهد داشت.

در هرحال رهبری جمهوری اسلامی باید آگاه باشد که ایالات متحده آمریکا از قدرت آتش بسیار بالایی در منطقه برخوردار است. از پایگاه‌های خود در قطر و بحرین تا عراق، آمریکا در موقعیتی است که به زیرساخت‌های ایران به شدت ضربه بزند و مشکلات اقتصادی موجود آن را به سختی تشدید کند.

-چرا باید آمریکا آنطور که شما در مورد نخست تشریح کردید بر سر انتقام ایران با آن معامله کند؟!
-دو طرف علاقه‌ای به درگیری نظامی بزرگ ندارند. سیاست راهبردی ایالات متحده مثل گذشته این است که در درازمدت از منطقه خارج شود و تا حد ممکن از درگیری‌های نظامی تازه خودداری کند. رژیم ایران هم از وارد آمدن زیان سخت به زیرساخت‌های اقتصادی و به خطر افتادن خود می‌ترسد. در نهایت باید [رهبران] جمهوری اسلامی صبوری کنند: آنها شانس خوبی دارند که در پی خروج نیروهای آمریکا از منطقه که مدت‌هاست انتظار آن می‌رود، بدون درگیری نظامی با آمریکا نفوذ خود را در عراق تقویت کنند!

-خطر برای اسرائیل چقدر اهمیت دارد؟
-ایران آگاه است که هر حمله ای به اسرائیل با یک ضربه متقابل شدید این کشور پاسخ داده خواهد شد. رهبران ایران می‌دانند که در نقشه‌های نظامی ارتش اسرائیل چنین حمله‌هایی علیه زیرساخت‌های حساس ایران پیش‌بینی شده است. حمله‌های حزب‌الله از لبنان بیشتر ممکن است. اما اینهم احتمال ندارد زیرا حزب‌الله در حال حاضر علاقه‌ای به درگیری نظامی با اسرائیل ندارد.

-چرا نه؟ -چون حزب‌الله به شدت در سوریه، عراق و یمن درگیر است. در یمن برای آموزش شورشیان حوثی.
-چه خطری برای آلمان وجود دارد؟ به ویژه برای مراکز و تأسیسات آمریکا و یهودیان در آلمان؟
-مسئولان امنیتی آلمان می‌دانند که جمهوری اسلامی ایران به اتکای سازمان‌های تحت هدایت خود از این امکان بالقوه برخوردار است که در آلمان هم به عملیات تروریستی متوسل شود. عملیات تروریستی هدایت شده از سوی ایران در کافه میکونوس برلین فراموش نشده است. در سپتامبر سال ۱۹۹۲ یک گروه تروریستی حزب‌الله در رستوران میکونوس برلین چهار کرد ایرانی تبعیدی را به رگبار بست. این ماجرا هنوز هم نشان می‌دهد که با هر تشدید بحرانی میان ایران و آمریکا و اسرائیل، خطر ترور در آلمان هم افزایش می‌یابد. به ویژه خطر هنگامی‌ تشدید می‌شود که بحران به درگیری نظامی بزرگ میان ایران و آمریکا منتهی شود. در این صورت این ترس وجود دارد که ایران همزمان در خارج از منطقه هم واکنش نشان بدهد. تهران از مدت‌ها پیش خود را برای این کار آماده کرده است. ما در آلمان در سال‌های گذشته تجربه کرده‌ایم که از سوی وابستگان سپاه قدس تحت فرماندهی سلیمانی در آلمان هدف‌های بالقوه برای حمله‌های تروریستی شناسایی شده‌اند.

-آیا خامنه‌ای و سلیمانی ترامپ را دست کم گرفته بودند؟
-من فکر می‌کنم رژیم در تهران برآورد نادرستی از وضعیت داشت. میان طرف‌های مداخله در جنگ‌های داخلی سوریه و عراق، یعنی آمریکایی‌ها، ایرانی‌ها، روس‌ها و ترک‌ها بطور آشکار توافق‌های غیررسمی یا دست‌کم خاموشی وجود داشت که مانع از درگیری‌های نظامی با یکدیگر شوند. به موجب اطلاعاتی که در دست دارم، رژیم بشار اسد هم در این توافق سهیم بود. ایران با حمله خود به مراکز آمریکا در عراق این توافق را شکست. ظاهرا رهبری جمهوری اسلامی فکر می‌کرد ترامپ نه می‌خواهد و نه می‌تواند پاسخ تحریکات ایران را به صورت نظامی بدهد، زیرا ترامپ در سخنرانی‌های انتخاباتی خود بارها اعلام کرده بود که از ماجراجویی‌های نظامی خودداری می‌کند و نیروهای ایالات متحده را به خانه برمی‌گرداند.

علاوه بر این، بخشی از نیروهای آمریکا تا کنون از سوریه خارج شده‌اند. ظاهرا استراتژی سلیمانی و متحدانش در عراق این بود که خستگی مردم آمریکا از جنگ و ناتوانی فرضی دولت آمریکا در سال انتخابات را با عملیات ایذایی برای خروج زودتر آمریکا از عراق مورد بهره‌برداری قرار دهند.

-اما آیا زمامداران ایران انتظار داشتند که ایالات متحده آمریکا و متحدانش در برابر این آزمایش‌ها واکنشی نشان ندهند؟!

-ایران تا چندماه پیش در برخورد با ایالات متحده آمریکا بسیار محتاط بود. هم در مورد حمله به تانکرها در تنگه هرمز و هم حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی مانع از آن شد که مراکز و شهروندان آمریکا مورد حمله قرار بگیرند. نخستین تحریک مستقیم، شلیک به هواپیمای بدون خلبان ایالات متحده در ژوئن سال ۲۰۱۹ بود. اما پرزیدنت ترامپ به وضوح توضیح داد که چون هیچ شهروند آمریکایی در این حمله آسیب ندیده، از واکنش نظامی خودداری می‌کند.

-پس چه زمانی صبر ترامپ بسر آمد؟
-با حمله تازه شبه‌نظامیان تحت حمایت حکومت ایران به مراکز ایالات متحده در عراق! با قربانی شدن شهروندان آمریکا جمهوری اسلامی ایران از خط قرمز عبور کرد. مرحله دیگر تشدید بحران هجوم به سفارت آمریکا در بغداد بود. در اینجا باید برای همه زمامداران در تهران روشن می‌بود که این کار یک کابوس را در ایالات متحده آمریکا زنده می‌کند: گروگانگیری سال ۱۹۷۹ در تهران! به این دلیل سرانجام حالا قابل انتظار بود که ایالات متحده آمریکا پاسخ سختی بدهد.

-قتل سلیمانی و ابومهدی المهندس چه تاثیری بر وضعیت عراق خواهد داشت؟ دولت این کشور ظاهرا می‌خواهد به اتحاد خود با آمریکا پایان بدهد.
-من با وجود مصوبه مجلس عراق در مورد اجبار نیروهای آمریکا به خروج از عراق، بعید می‌دانم که آمریکا دست‌کم در کوتاه‌مدت از سراسر خاک عراق عقب بنشیند. آمریکایی‌ها پایگاه‌های خود را در اقلیم کردستان در شمال عراق به هیچ عنوان از دست نخواهند داد. اما در بغداد هم با توجه به تحریک احساسات سنی‌ها از نفود خود استفاده خواهند کرد تا به عنوان وزنه مقابل حکومت ایران حضور ایالات متحده را حفظ کنند.
-داعش در چه ابعادی از قتل سلیمانی و تنش میان ایران و آمریکا بهره خواهد برد؟
-ترویست‌های شبه‌نظامی از این تنش بهره خواهند برد زیرا از فشار شبه‌نظامیان شیعی تحت هدایت رژیم ایران در مناطقی که داعش به آنها عقب‌نشینی کرده است کاسته خواهد شد. با اینهمه، این گروه تروریستی پس از عقب رانده شدن از مرکز ثقل مهم خود در سوریه و قتل ابوبکر بغدادی به شدت تضعیف شده است.

-آمریکایی‌ها در سال ۲۰۱۸ با توافق هسته‌ای با ایران وداع گفتند. آلمان و سایر کشورها هنوز به این توافق پایبند مانده‌اند. شانس این توافق برای جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای در ایران چقدر است؟

-من دیگر برای توافق هسته‌ای هیچ شانسی قائل نیستم. تحریم‌های اروپا اثر کرده‌اند. هیچ شرکت آلمانی که مناسبات تجاری با آمریکا دارد در ایران فعالیت نمی‌کند. برعکس، نیروهایی در ایران فعالیت می‌کنند که همواره نسبت به غرب بدبین بوده‌اند. من روی این حساب می‌کنم که ایران برنامه موشکی خود را به صورت فعال دنبال خواهد کرد و مستقل از توافق هسته ای توانایی‌های فنی خود را با این هدف توسعه خواهد داد که بتواند سلاح هسته‌ای تولید کند. پیش از هرچیز مسئله بر سر کلاهک‌های اتمی، شیمیایی و بیولوژیک برای موشک‌ها است. علاوه بر این، ایران ظرفیت خود را برای غنی‌سازی اورانیوم این اواخر آشکارا بالا برده و فنآوری‌ای را توسعه داده که امکان کوتاه کردن زمان دسترسی به اورانیوم قابل استفاده در تسلیحات را فراهم می‌کند. احتمالا تا یک سال دیگر.
-از نظر شما اصولا چشم‌اندازی برای صلح در خلیج فارس وجود دارد؟
-در حال حاضر چشم‌انداز صلح در منطقه بیشتر تیره است. رقابت میان جمهوری اسلامی ایران، متحدان آمریکا در منطقه خلیج فارس و مناسبات خصمانه میان ایران و اسرائیل ادامه خواهد داشت. رژیم فعلی در ایران باز هم تلاش خواهد کرد از طریق مداخله در لبنان، سوریه، عراق و یمن نفوذ خود را گسترش دهد. این از سوی دیگر اقدامات متقابل همسایگان عرب را برخواهد انگیخت. یک تغییر بنیادی با چشم‌انداز یک صلح پایدار تنها از طریق تغییر رژیم در تهران ممکن خواهد بود. من برای این امر با وجود همه تنش‌ها در داخل ایران شانس واقعی نمی‌بینم. اما اگر کار به درگیری‌های تسلیحاتی شدید در منطقه بیانجامد پایه‌های رژیم خواهد لرزید.

*منبع: تاگس اشپیگل