تصویر ی از قیام سراسری آبان ماه - - - همهعمر بر سریر خون
اکنون آخوندیسم مسلط بر سریر جنایت، خونها درو کرده و میکند. چنین زیستنی، تنها سرمایهٔ جیف دنیایش بوده و بدون این دروگری، هفتهیی هم بر سریر حکومت دوام نمیآورد.
اکنون اما شهیدان و جان باختگان محبوب آزادی در قیام آبان ۹۸، سپهر ایرانزمین را از مشروطیت تا قیام ۳۰تیر و تا ۳۰خرداد و قتلعام ۶۷و ۸۸و ۹۶ستارهباران و گلریزان نموده و تضمین تداوم خشم خلق و شبکوبان این ظلام ارتجاعی نمودهاند.
اکنون آخوندیسم جلادپرورِ سوگند خورده به ولایت فقیه را یارای برچیدن خون قیامگستران آبان ۹۸ نیست. این خون جوشان آزادیخواهی و عدالتطلبیِ یک خلق است که دامن کل نظام را گرفته و تار و پود آن را بیش از همیشه متلاطم و گسیخته کرده است.
عواقب فوارههای خون آزادی
خون قیام آبان ۹۸بذرهای ریخته بر دامن شهرها و روستاها را شکوفا خواهد کرد. بذرافشانییی که وسعت و گسترش سراسری آن را ماشین جلادان فقاهتی یارای ریشهکنیاش نیست. وسعتی که حیرت همگان را برانگیخته و خود نیز بذر دومینوی قیامهای آینده را میافشاند. گسترهیی که هراس حکومتیان را روزبهروز بیشتر میکند و به جان هم انداخته است.
این اصالت خون آزادی و ریشهداری عمیق اجتماعی آن است که هماینک کل جامعهٔ ایران را علیه سراپردهٔ جلادپرور ولایت فقیه برانگیخته است. حقانیت دادخواهی مردم و نسل جوان ایران و این برانگیختگی، دیوار و حصار درونیان نظام را هم شکسته و لاجرم برای گریز از حجم جنایات صورت گرفته، از هم حساب میکشند: «مشاهده میکنیم بین جان باختگان، نوجوانان هستند. اخبار جسته وگریخته از جاهای متفاوت به دست ما میرسد که تفاوت آماری فاحشی دارد. مردم عصبانی هستند. در این چند روز تحقیر شدهاند. امروز فکر میکنند انسان بودنشان کتمان شده است. نادیده گرفتن مردم بسیار خطرناک است. تصمیمگیران باید بدانند این کار چه عواقبی دارد. دلها پر از کینه است. باید فکری کرد. زخمی که خندههای آقای روحانی به دل مردم زد، یک زخم کاری است». (پروانه سلحشوری، روزنامه ستاره صبح، ۱۲آذر ۹۸)
بگذار پرتوها بر قتلعامها افکنده شود
گسترهٔ جنایت دستور تیر خامنهای آنقدر است که هنوز باید روزها بگذرند تا پرتوهای روشنگرانه و افشاگرانه بر حجم قتلعامها انداخته شوند. تنگنای نظام اما از این است که برخلاف قتلعام تابستان ۶۷ که رسانهیی نبود و هر چه هم بود در تیول ارتجاع جانی مسلط بود، اکنون هر شهروند ایرانی یک خبرنگار است و بسیاری شواهد و قرائن ضبط شده و هماکنون در حافظهٔ ملی مردم ایران ثبت گردیده است. اکنون آمار و ارقام شهیدان و جان باختگان راه آزادی، برخلاف تابستان ۶۷، در اثنای انجام جنایت، دامن نظام را گرفته است. اکنون بلاهت دیکتاتور در تجویز کشتار به جانیان بالفطرهٔ ولایت، به سراپردهٔ نظام برگشته است. ولیفقیه تمام تلاشش را میکند که آمار و ارقام واقعی کشتار علنی نشود. اما بازتاب اجتماعی این بلاهتٍ منجر به جنایت بزرگ، فراتر از منافع کل نظام، دامن تکتک عناصر آن را هم گرفته و لاجرم در بالاگرفتن تضادهای درونی و جناحی، آنها را به جان هم انداخته است: «هشدار به مسؤلان! اگر مراجع ذیربط آمار دقیق کشتهشدگان، مجروحان و بازداشت شدگان را اعلام نکنند، نمایندگان مجلس ناگزیر آمارهای مستند به گزارشهای مردمی را منتشر خواهند کرد». (محمود صادقی، روزنامه ستاره صبح، ۱۲آذر ۹۸)
چشماندازی رو به گسلها و گسستها
رژیم ملایان دریافته است که آثار استراتژیک قیام آبان ۹۸گریبان آن را سخت میفشارد و دامنهٔ آن بسیار بسیار فراتر و اجتماعیتر از قیامهای پیشین شده است. پیوند فوارههای خون آزادی با چشمههای جوشان عدالتطلبی و شورش علیه کلانفساد حکومتی که اکنون حرف تمامت جامعهٔ ایران با نظام شده است، چشمانداز بسا تاریک و گسلهای اجتماعی و گسستهای بسا بیشتر از گذشته را نصیب آخوندیسم مسلط بر سریر جنایت کرده است. از این رو نظام سلطهگر دستاربند مجبور شده است نگاهی به عواقب آنچه که از خرمن خشم و شورش سراسری در قیام آبان ۹۸ نصیبش شده بیاندازد.
ناکارآمدی یک دجالیت مزمن و مبتذل
واقعیت قیام مردمی آنقدر چشمزد همگان بوده که حکومتیان برخلاف دجالیت تکراری و مزمن و مبتذل که هر جنبش بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران را به بیگانگان و شیوخ منطقه و استکبار جهانی وصل میکنند، برای اولین بار مجبور شدهاند بهخاطر ترس از عواقب نادیدن آن، اینگونه اعتراف کنند: «شاید درباره چرایی وقوع حوادث خشن آبانماه راحتترین راه که کلیشهای هم شده است، این باشد که بگوییم حوادث خشن آبان ماه ۹۸را آمریکا، ارتجاع منطقه یا سلطنتطلبان و نفاق سازماندهی کردهاند». (روزنامه جوان، ۱۲آذر ۹۸)
قیام آبان برآمده از تنفر اجتماعی علیه کلانفساد سیاسی و اقتصادی
بهدنبال این اعترافها که خشم سراسری مردم ایران آن را به ملازمان جانی ولیفقیه تحمیل کرده است، مجبور میشوند پردهای از سالیان متمادی جنایت اقتصادی و چپاول حکومتی علیه مردم محروم را کنار بزنند و حقانیت قیام گرسنگان و نسل جوان شوریده بر ارتجاع فقاهتی و ریشههای تنفر آن را ببینند: «احساس تبعیض یا تبعیض واقعی به تنفر تبدیل میشود و تنفر عامل اصلی خشونت است. فردی که به تنفر رسیده است بهراحتی با یادآوری همان تبعیض به میدان میآید. در حوادث اخیر طبقه بالادست اقتصادی و طبقه متوسط نبودند. اینکه طبقه فرودست اقتصادی مستعد این حرکت شد، نشان میدهد آن زخم همچنان باقی است». در ادامه شاهد هستیم که تمام رمل و اسطرلابهای تبلیغات مبتذل و نخنمای آخوندی و شخص خامنهای برای «اشرار و فتنهگر و اغتشاشگر» نشان دادن قیامآفرینان باد هوا میشود و واقعیت سرسخت شورش و قیام مردمی ـ آن هم جهت انذار و هشدار به حکومتیان ـ اعتراف میشود: «ناکارآمدی، بیکاری، گرانی و در یک کلمه تیره شدن امید به آینده از زمینههای اجتماعی- روانشناختی این ماجرای غمانگیز است. توجه به مردمی که علیه حاکمیتاند، ضروری است». (همان منبع)
جامعه و مردمی هماره مستعد سیلی بر بناگوش دیکتاتور
در تمامی اظهارات حکومتیان شاهد اعتراف ناگزیر به پتانسیل خشم بزرگ و سراسری جامعهٔ ایران و کوره باروت انفجاری آن هستیم. اعترافی که نشان میدهد تمام تبلیغات دجالگرانهٔ آخوندی در تلاش برای پوشاندن این خشم بزرگ و وارونه جلوه دادن آن است. اینبار اما سیلی خلق قهرمان و نسل جوان و بالندهٔ آن بر بناگوش ولیفقیه و دستگاه تبلیغاتی و پاسدارنشانان درونی و بیرونیاش آنچنان برق از چشمانشان پراند که لااقل بهخاطر عواقب آن و هشدار نسبت به بود و نبود نظام، با «دشمن» قلمداد کردن خلق قهرمان ایران، اینچنین پردهبرداری میکنند: «دشمن اسلحه را از ضامن خارج کرده و دستش روی ماشه بود. فقط منتظر بود که جرقهای ببیند و با ریختن هیزم، آتش آن را شعلهورتر نماید». (همان منبع)
با پرتوهای حافظهٔ ملی بر فوارههای خون آزادی چه خواهند کرد؟
اکنون پارههای آتش قیامهای پیشین در قیام آبان ۹۸به هم پیوسته و سراسر ایران را بدل به شعلهٔ سرکش علیه تمامیت نظام آخوندی نمودهاند. آثار این خشم سرکش را هماکنون در بازتاب انذاردهندهٔ حکومتیان به همدیگر شاهدیم. اعتراف صریح به این خشم سرکش از جانب خودیهای نظام، وسعت و عمق قیام آبان ۹۸را بازگو میکند. اکنون هم گسترش آثار قیام در سراسر ایران، هم حجم جنایت و خونریزی بهفرمان خامنهای و هم پیامدهای جاری و استراتژیک آن، تمامیت نظام آخوندیسم را گرفتار عواقب آن نموده است.
بگذار پرتوهای حقیقت و حافظهٔ ملی شهروند ایرانزمین باز هم بر عمومیت این قیام و فوارههای خونش افکنده شود تا نمودهای سرکشتر از عواقب استراتژیک آن را نصیب تاریکخانههای ظلام فقاهتیِ آخوندیسم کند.
اکنون آخوندیسم مسلط بر سریر جنایت، خونها درو کرده و میکند. چنین زیستنی، تنها سرمایهٔ جیف دنیایش بوده و بدون این دروگری، هفتهیی هم بر سریر حکومت دوام نمیآورد.
اکنون اما شهیدان و جان باختگان محبوب آزادی در قیام آبان ۹۸، سپهر ایرانزمین را از مشروطیت تا قیام ۳۰تیر و تا ۳۰خرداد و قتلعام ۶۷و ۸۸و ۹۶ستارهباران و گلریزان نموده و تضمین تداوم خشم خلق و شبکوبان این ظلام ارتجاعی نمودهاند.
اکنون آخوندیسم جلادپرورِ سوگند خورده به ولایت فقیه را یارای برچیدن خون قیامگستران آبان ۹۸ نیست. این خون جوشان آزادیخواهی و عدالتطلبیِ یک خلق است که دامن کل نظام را گرفته و تار و پود آن را بیش از همیشه متلاطم و گسیخته کرده است.
عواقب فوارههای خون آزادی
خون قیام آبان ۹۸بذرهای ریخته بر دامن شهرها و روستاها را شکوفا خواهد کرد. بذرافشانییی که وسعت و گسترش سراسری آن را ماشین جلادان فقاهتی یارای ریشهکنیاش نیست. وسعتی که حیرت همگان را برانگیخته و خود نیز بذر دومینوی قیامهای آینده را میافشاند. گسترهیی که هراس حکومتیان را روزبهروز بیشتر میکند و به جان هم انداخته است.
این اصالت خون آزادی و ریشهداری عمیق اجتماعی آن است که هماینک کل جامعهٔ ایران را علیه سراپردهٔ جلادپرور ولایت فقیه برانگیخته است. حقانیت دادخواهی مردم و نسل جوان ایران و این برانگیختگی، دیوار و حصار درونیان نظام را هم شکسته و لاجرم برای گریز از حجم جنایات صورت گرفته، از هم حساب میکشند: «مشاهده میکنیم بین جان باختگان، نوجوانان هستند. اخبار جسته وگریخته از جاهای متفاوت به دست ما میرسد که تفاوت آماری فاحشی دارد. مردم عصبانی هستند. در این چند روز تحقیر شدهاند. امروز فکر میکنند انسان بودنشان کتمان شده است. نادیده گرفتن مردم بسیار خطرناک است. تصمیمگیران باید بدانند این کار چه عواقبی دارد. دلها پر از کینه است. باید فکری کرد. زخمی که خندههای آقای روحانی به دل مردم زد، یک زخم کاری است». (پروانه سلحشوری، روزنامه ستاره صبح، ۱۲آذر ۹۸)
بگذار پرتوها بر قتلعامها افکنده شود
گسترهٔ جنایت دستور تیر خامنهای آنقدر است که هنوز باید روزها بگذرند تا پرتوهای روشنگرانه و افشاگرانه بر حجم قتلعامها انداخته شوند. تنگنای نظام اما از این است که برخلاف قتلعام تابستان ۶۷ که رسانهیی نبود و هر چه هم بود در تیول ارتجاع جانی مسلط بود، اکنون هر شهروند ایرانی یک خبرنگار است و بسیاری شواهد و قرائن ضبط شده و هماکنون در حافظهٔ ملی مردم ایران ثبت گردیده است. اکنون آمار و ارقام شهیدان و جان باختگان راه آزادی، برخلاف تابستان ۶۷، در اثنای انجام جنایت، دامن نظام را گرفته است. اکنون بلاهت دیکتاتور در تجویز کشتار به جانیان بالفطرهٔ ولایت، به سراپردهٔ نظام برگشته است. ولیفقیه تمام تلاشش را میکند که آمار و ارقام واقعی کشتار علنی نشود. اما بازتاب اجتماعی این بلاهتٍ منجر به جنایت بزرگ، فراتر از منافع کل نظام، دامن تکتک عناصر آن را هم گرفته و لاجرم در بالاگرفتن تضادهای درونی و جناحی، آنها را به جان هم انداخته است: «هشدار به مسؤلان! اگر مراجع ذیربط آمار دقیق کشتهشدگان، مجروحان و بازداشت شدگان را اعلام نکنند، نمایندگان مجلس ناگزیر آمارهای مستند به گزارشهای مردمی را منتشر خواهند کرد». (محمود صادقی، روزنامه ستاره صبح، ۱۲آذر ۹۸)
چشماندازی رو به گسلها و گسستها
رژیم ملایان دریافته است که آثار استراتژیک قیام آبان ۹۸گریبان آن را سخت میفشارد و دامنهٔ آن بسیار بسیار فراتر و اجتماعیتر از قیامهای پیشین شده است. پیوند فوارههای خون آزادی با چشمههای جوشان عدالتطلبی و شورش علیه کلانفساد حکومتی که اکنون حرف تمامت جامعهٔ ایران با نظام شده است، چشمانداز بسا تاریک و گسلهای اجتماعی و گسستهای بسا بیشتر از گذشته را نصیب آخوندیسم مسلط بر سریر جنایت کرده است. از این رو نظام سلطهگر دستاربند مجبور شده است نگاهی به عواقب آنچه که از خرمن خشم و شورش سراسری در قیام آبان ۹۸ نصیبش شده بیاندازد.
ناکارآمدی یک دجالیت مزمن و مبتذل
واقعیت قیام مردمی آنقدر چشمزد همگان بوده که حکومتیان برخلاف دجالیت تکراری و مزمن و مبتذل که هر جنبش بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران را به بیگانگان و شیوخ منطقه و استکبار جهانی وصل میکنند، برای اولین بار مجبور شدهاند بهخاطر ترس از عواقب نادیدن آن، اینگونه اعتراف کنند: «شاید درباره چرایی وقوع حوادث خشن آبانماه راحتترین راه که کلیشهای هم شده است، این باشد که بگوییم حوادث خشن آبان ماه ۹۸را آمریکا، ارتجاع منطقه یا سلطنتطلبان و نفاق سازماندهی کردهاند». (روزنامه جوان، ۱۲آذر ۹۸)
قیام آبان برآمده از تنفر اجتماعی علیه کلانفساد سیاسی و اقتصادی
بهدنبال این اعترافها که خشم سراسری مردم ایران آن را به ملازمان جانی ولیفقیه تحمیل کرده است، مجبور میشوند پردهای از سالیان متمادی جنایت اقتصادی و چپاول حکومتی علیه مردم محروم را کنار بزنند و حقانیت قیام گرسنگان و نسل جوان شوریده بر ارتجاع فقاهتی و ریشههای تنفر آن را ببینند: «احساس تبعیض یا تبعیض واقعی به تنفر تبدیل میشود و تنفر عامل اصلی خشونت است. فردی که به تنفر رسیده است بهراحتی با یادآوری همان تبعیض به میدان میآید. در حوادث اخیر طبقه بالادست اقتصادی و طبقه متوسط نبودند. اینکه طبقه فرودست اقتصادی مستعد این حرکت شد، نشان میدهد آن زخم همچنان باقی است». در ادامه شاهد هستیم که تمام رمل و اسطرلابهای تبلیغات مبتذل و نخنمای آخوندی و شخص خامنهای برای «اشرار و فتنهگر و اغتشاشگر» نشان دادن قیامآفرینان باد هوا میشود و واقعیت سرسخت شورش و قیام مردمی ـ آن هم جهت انذار و هشدار به حکومتیان ـ اعتراف میشود: «ناکارآمدی، بیکاری، گرانی و در یک کلمه تیره شدن امید به آینده از زمینههای اجتماعی- روانشناختی این ماجرای غمانگیز است. توجه به مردمی که علیه حاکمیتاند، ضروری است». (همان منبع)
جامعه و مردمی هماره مستعد سیلی بر بناگوش دیکتاتور
در تمامی اظهارات حکومتیان شاهد اعتراف ناگزیر به پتانسیل خشم بزرگ و سراسری جامعهٔ ایران و کوره باروت انفجاری آن هستیم. اعترافی که نشان میدهد تمام تبلیغات دجالگرانهٔ آخوندی در تلاش برای پوشاندن این خشم بزرگ و وارونه جلوه دادن آن است. اینبار اما سیلی خلق قهرمان و نسل جوان و بالندهٔ آن بر بناگوش ولیفقیه و دستگاه تبلیغاتی و پاسدارنشانان درونی و بیرونیاش آنچنان برق از چشمانشان پراند که لااقل بهخاطر عواقب آن و هشدار نسبت به بود و نبود نظام، با «دشمن» قلمداد کردن خلق قهرمان ایران، اینچنین پردهبرداری میکنند: «دشمن اسلحه را از ضامن خارج کرده و دستش روی ماشه بود. فقط منتظر بود که جرقهای ببیند و با ریختن هیزم، آتش آن را شعلهورتر نماید». (همان منبع)
با پرتوهای حافظهٔ ملی بر فوارههای خون آزادی چه خواهند کرد؟
اکنون پارههای آتش قیامهای پیشین در قیام آبان ۹۸به هم پیوسته و سراسر ایران را بدل به شعلهٔ سرکش علیه تمامیت نظام آخوندی نمودهاند. آثار این خشم سرکش را هماکنون در بازتاب انذاردهندهٔ حکومتیان به همدیگر شاهدیم. اعتراف صریح به این خشم سرکش از جانب خودیهای نظام، وسعت و عمق قیام آبان ۹۸را بازگو میکند. اکنون هم گسترش آثار قیام در سراسر ایران، هم حجم جنایت و خونریزی بهفرمان خامنهای و هم پیامدهای جاری و استراتژیک آن، تمامیت نظام آخوندیسم را گرفتار عواقب آن نموده است.
بگذار پرتوهای حقیقت و حافظهٔ ملی شهروند ایرانزمین باز هم بر عمومیت این قیام و فوارههای خونش افکنده شود تا نمودهای سرکشتر از عواقب استراتژیک آن را نصیب تاریکخانههای ظلام فقاهتیِ آخوندیسم کند.