گزارش یک کانون شورشی از بهبهان - قیام ایران
چقدر دلم میخواست در این شرایط که مردم به جان آمدهی ما به خیابانها ریختهاند تا خشم و نفرت خود را از این آخوندهای جنایتکار و غارتگر نشان بدهند، با شما صحبت کنم. اما به دلایلی که خودت بهتر میدانی این کار برایم مقدور نیست. بنابراین خیلی خلاصه مینویسم...
از ساعت اول اعتراض، من و بقیه بچه ها با مردم و در میان مردم بودیم. میدان جنگ عجیبی بود. مردم بهبهان با دستان خالی مأموران را عقب میزدند و ما مراکز دشمن از جمله بانکهای غارتگرش را می کوبیدیم و آتش میزدیم .حتما برخی فیلمها را که فرستادم دیدهاید.
روز جمعه بیست چهارم آبان، تظاهرات مردم در مرکز شهر، چهار راه بانک ملی، شروع شد و تا ساعت ۱۱ شب طول کشید. همان شب، فراخوان دادیم که ساعت ۹ صبح بیست و پنجم آبان در چهار راه بانک ملی، تجمع خواهیم داشت. تظاهرات روز ۲۵ ابان از ساعت ۹ تا ساعت ۱۱ قبل از ظهر با شعارهای مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور و توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه ادامه پیدا کرد.
بعداز ساعت یازده، تعرض پاسداران و بسیجی ها به تظاهر کنندگان شروع شد. این کار خشم مردم را بیشتر برانگیخت و مردم شعبه بانک ملی در مرکز شهر را به آتش کشیدند. نیروهای سرکوبگر، بسیجی و سپاه بودند جالب اینکه نیروی انتظامی، کاملا درمانده و عقب کشیده بود. بعد درگیری رودروی مردم با سپاه شروع شد. تیم ما کارش این بود که جوانها را سازماندهی کند. واقعاً هر چه را که میگفتیم و به آنها خط میدادیم یا راهنمایی میکردیم نکته به نکته گوش میکردند. بخدا، مردم از خشم و نفرتی که داشتند برای به آتش کشیدن مراکز حکومتی، سر از پا نمیشناختند و بانکها و مراکز حکومتی و پمپ بنزینها را در مناطق مختلف به آتش کشیدند.
نکتهای که برای خودم جدید بود و باید بخاطر آن از مردم قدردانی کرد، این است که واقعا سطح آگاهی و شعور اجتماعی بسیار بالاست. آنها مطلقا به اماکن شخصی و اموال شخصی مردم نزدیک نشدند. اصلا همه از مکانهای شخصی مواظبت میکردند و فقط اموال حکومتی را هدف قرار دادیم.
یک واقعیت دیگر که باید بگویم این است که مردم بهبهان در زمینه نشان دادن خشم مردم علیه حکومت واقعا جلودار بودند. آتش زدنها در بهبهان، دهن به دهن در شهرهای مختلف میپیچد. قبلا هم یکبار نوشته بودم که وقتی قبل از قیام، در بهبهان دو مرکز رژیم را آتش زدیم، چندین مورد مهره های رژیم گفته بودند که مجاهدین دوباره شروع کردند...
به هرحال روز شنبه ۲۵ آبان تا ساعت یک بعد از ظهر، جنگ خیابانی در مرکز شهر تا بانک ملی ادامه پیدا کرد . بانکهای مسکن و ملت هم در خیابان معلم تخریب شد. سپس شعبهی بانکهای صادرات و آینده در خیابان جوانمردی منتهی به بانک ملی به آتش کشیده شد. هر چه شعله ها بالاتر میرفت مردم بیشتری به صحنه می آمدند. واقعاً آتشفشان شده بود. هیچکس و هیچ چیز در برابر نیروی مردم نمیتوانست مقابله کند. کسی از پس این مردم بر نمی آید.
از ساعت یک بعد از ظهر، تیراندازی های مستقیم و شلیک گاز اشک آور در خیابان معلم و جوانمردی و خیابان «مسجد بردی» شروع شد و تا ساعت چهار بعد از ظهر درگیری ها در این خیابانها بشدت ادامه پیدا کرد. در فلکه شیراز؛ جایی که برادران دشتی (مهرداد و محمود) تیر خوردند و شهید شدند، درگیری ها با شدت ادامه داشت. پاسداران در کشت و کشتار دست باز داشتند و واقعاً هیچ چیز را مراعات نمیکردند.
بعد از ساعت چهار بعد از ظهر، در چهار راه نحوی تمام شعبههای بانکها، از صادرات تا ملی و تجارت، به آتش کشیده شد. درگیریهای مردم و جوانان با پاسداران، تا چهار راه هلال احمر و چهار راه بیمارستان همچنان ادامه پیدا کرد و از فلکه بیمارستان به فلکه مراحل و خیابان پیروز کشیده شد. این درگیری ها تا ساعت هشت شب در فلکه بید بلند ادامه داشت. هر چند درگیری در ساعت هشت شب، تمام شده بود، اما مردم و جوانان محل در ساعت دوازده شب باز یک بانک به اسم آینده که متعلق به پاسداران بود را در منطقه مراحل به آتش کشیدند.
در تظاهرات در این ایام، وحدت و همبستگی مردم با همدیگر و احساس مسئولیت برای حفظ و حراست دارایی و اموال مردم خیلی بالا بود. تمام شعارهای مردم علیه سپاه پاسداران و حاکمیت مخصوصاً خامنه ای بود.
روز یکشنبه ۲۶ آبان در بهبهان، تقریبا روز ساکتی بود. اما روز بیست و هفتم کنار دروازه قران ساعت ده شب؛ جاییکه پاسداران ایست بازرسی زده بودند، ایست بازرسی پاسداران به انتقام خون شهدای بهبهان توسط مردم به رگبار بسته شد. سه پاسدار سقط شدند. (اسمشان را اعلام نکردند ولی شنیدم دونفرشان اهل رامهرمز بودند) سه پاسدار هم زخمی شدند. بعد یورش مأموران به خانه ها برای دستگیریها شروع شد.
یادم رفت بگویم که ایستگاه پمپ بنزین در شصت متری و همچنین پمپ بنزین بلادی در ارجان، توسط جوانان تخریب شد.
میخواهم روی دو چیز تأکید کنم.
اول این که در این مدتی که با شما بودم، پیامهای برادر مسعود و سخنرانیهای خواهر مریم، برایم حیات بخش بود و واقعا همواره با یاد آنها جان میگرفتم.
دوم، علیرغم این که همیشه بین مردم بودمام اما من نمیدانستم دور و بر من چه سرمایههایی وجود دارد، چه پایگاه عظیم و گستردهای داریم که من قبل از این قیام متوجه آن نبودم و نمیدانستم.
تا آخرین نفس تلاشم این است که هر طور شده، آمار و اسامی و مشخصات شهدای قهرمان و سرفراز بهبهان را در بیاورم و به شما برسانم تا به این صورت احترام شهدا را پاس بدارم.
به همه خواهران و برادران سلام م را برسانید.
نوکر همه شما هستیم وهزاران درود ....
چقدر دلم میخواست در این شرایط که مردم به جان آمدهی ما به خیابانها ریختهاند تا خشم و نفرت خود را از این آخوندهای جنایتکار و غارتگر نشان بدهند، با شما صحبت کنم. اما به دلایلی که خودت بهتر میدانی این کار برایم مقدور نیست. بنابراین خیلی خلاصه مینویسم...
از ساعت اول اعتراض، من و بقیه بچه ها با مردم و در میان مردم بودیم. میدان جنگ عجیبی بود. مردم بهبهان با دستان خالی مأموران را عقب میزدند و ما مراکز دشمن از جمله بانکهای غارتگرش را می کوبیدیم و آتش میزدیم .حتما برخی فیلمها را که فرستادم دیدهاید.
روز جمعه بیست چهارم آبان، تظاهرات مردم در مرکز شهر، چهار راه بانک ملی، شروع شد و تا ساعت ۱۱ شب طول کشید. همان شب، فراخوان دادیم که ساعت ۹ صبح بیست و پنجم آبان در چهار راه بانک ملی، تجمع خواهیم داشت. تظاهرات روز ۲۵ ابان از ساعت ۹ تا ساعت ۱۱ قبل از ظهر با شعارهای مرگ بر خامنهای، مرگ بر دیکتاتور و توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه ادامه پیدا کرد.
بعداز ساعت یازده، تعرض پاسداران و بسیجی ها به تظاهر کنندگان شروع شد. این کار خشم مردم را بیشتر برانگیخت و مردم شعبه بانک ملی در مرکز شهر را به آتش کشیدند. نیروهای سرکوبگر، بسیجی و سپاه بودند جالب اینکه نیروی انتظامی، کاملا درمانده و عقب کشیده بود. بعد درگیری رودروی مردم با سپاه شروع شد. تیم ما کارش این بود که جوانها را سازماندهی کند. واقعاً هر چه را که میگفتیم و به آنها خط میدادیم یا راهنمایی میکردیم نکته به نکته گوش میکردند. بخدا، مردم از خشم و نفرتی که داشتند برای به آتش کشیدن مراکز حکومتی، سر از پا نمیشناختند و بانکها و مراکز حکومتی و پمپ بنزینها را در مناطق مختلف به آتش کشیدند.
نکتهای که برای خودم جدید بود و باید بخاطر آن از مردم قدردانی کرد، این است که واقعا سطح آگاهی و شعور اجتماعی بسیار بالاست. آنها مطلقا به اماکن شخصی و اموال شخصی مردم نزدیک نشدند. اصلا همه از مکانهای شخصی مواظبت میکردند و فقط اموال حکومتی را هدف قرار دادیم.
یک واقعیت دیگر که باید بگویم این است که مردم بهبهان در زمینه نشان دادن خشم مردم علیه حکومت واقعا جلودار بودند. آتش زدنها در بهبهان، دهن به دهن در شهرهای مختلف میپیچد. قبلا هم یکبار نوشته بودم که وقتی قبل از قیام، در بهبهان دو مرکز رژیم را آتش زدیم، چندین مورد مهره های رژیم گفته بودند که مجاهدین دوباره شروع کردند...
به هرحال روز شنبه ۲۵ آبان تا ساعت یک بعد از ظهر، جنگ خیابانی در مرکز شهر تا بانک ملی ادامه پیدا کرد . بانکهای مسکن و ملت هم در خیابان معلم تخریب شد. سپس شعبهی بانکهای صادرات و آینده در خیابان جوانمردی منتهی به بانک ملی به آتش کشیده شد. هر چه شعله ها بالاتر میرفت مردم بیشتری به صحنه می آمدند. واقعاً آتشفشان شده بود. هیچکس و هیچ چیز در برابر نیروی مردم نمیتوانست مقابله کند. کسی از پس این مردم بر نمی آید.
از ساعت یک بعد از ظهر، تیراندازی های مستقیم و شلیک گاز اشک آور در خیابان معلم و جوانمردی و خیابان «مسجد بردی» شروع شد و تا ساعت چهار بعد از ظهر درگیری ها در این خیابانها بشدت ادامه پیدا کرد. در فلکه شیراز؛ جایی که برادران دشتی (مهرداد و محمود) تیر خوردند و شهید شدند، درگیری ها با شدت ادامه داشت. پاسداران در کشت و کشتار دست باز داشتند و واقعاً هیچ چیز را مراعات نمیکردند.
بعد از ساعت چهار بعد از ظهر، در چهار راه نحوی تمام شعبههای بانکها، از صادرات تا ملی و تجارت، به آتش کشیده شد. درگیریهای مردم و جوانان با پاسداران، تا چهار راه هلال احمر و چهار راه بیمارستان همچنان ادامه پیدا کرد و از فلکه بیمارستان به فلکه مراحل و خیابان پیروز کشیده شد. این درگیری ها تا ساعت هشت شب در فلکه بید بلند ادامه داشت. هر چند درگیری در ساعت هشت شب، تمام شده بود، اما مردم و جوانان محل در ساعت دوازده شب باز یک بانک به اسم آینده که متعلق به پاسداران بود را در منطقه مراحل به آتش کشیدند.
در تظاهرات در این ایام، وحدت و همبستگی مردم با همدیگر و احساس مسئولیت برای حفظ و حراست دارایی و اموال مردم خیلی بالا بود. تمام شعارهای مردم علیه سپاه پاسداران و حاکمیت مخصوصاً خامنه ای بود.
روز یکشنبه ۲۶ آبان در بهبهان، تقریبا روز ساکتی بود. اما روز بیست و هفتم کنار دروازه قران ساعت ده شب؛ جاییکه پاسداران ایست بازرسی زده بودند، ایست بازرسی پاسداران به انتقام خون شهدای بهبهان توسط مردم به رگبار بسته شد. سه پاسدار سقط شدند. (اسمشان را اعلام نکردند ولی شنیدم دونفرشان اهل رامهرمز بودند) سه پاسدار هم زخمی شدند. بعد یورش مأموران به خانه ها برای دستگیریها شروع شد.
یادم رفت بگویم که ایستگاه پمپ بنزین در شصت متری و همچنین پمپ بنزین بلادی در ارجان، توسط جوانان تخریب شد.
میخواهم روی دو چیز تأکید کنم.
اول این که در این مدتی که با شما بودم، پیامهای برادر مسعود و سخنرانیهای خواهر مریم، برایم حیات بخش بود و واقعا همواره با یاد آنها جان میگرفتم.
دوم، علیرغم این که همیشه بین مردم بودمام اما من نمیدانستم دور و بر من چه سرمایههایی وجود دارد، چه پایگاه عظیم و گستردهای داریم که من قبل از این قیام متوجه آن نبودم و نمیدانستم.
تا آخرین نفس تلاشم این است که هر طور شده، آمار و اسامی و مشخصات شهدای قهرمان و سرفراز بهبهان را در بیاورم و به شما برسانم تا به این صورت احترام شهدا را پاس بدارم.
به همه خواهران و برادران سلام م را برسانید.
نوکر همه شما هستیم وهزاران درود ....