۱۳۹۸ مهر ۱۲, جمعه

تلاش برای مرمت سپاه در حال ریزش

سخن روز
روز چهارشنبه ۱۰مهرماه، خامنه‌ای سرکردگان سپاه را نزد خود فراخواند، تا ضمن دست کشیدن به‌ سر و روی آنها که در جریان تحولات اخیر و تهدیدهایی که موجودیت نظام را در معرض نابودی قرار داده، به آنها روحیه بدهد و دست آنها را در سرکوب و تروریسم در داخل و خارج کشور بیش‌از‌پیش باز بگذارد.



ولی‌فقیه ارتجاع قسمت عمدهٔ سخنان خود را به تعریف و تمجید از سپاه پاسداران خون‌ریز و جنایتکارش اختصاص داد و پاسداران را «فرزندان عزیز خود که صددرصد از آنها راضی است» توصیف کرد.

این همه حلوا حلوا کردن سپاه، چرا؟
این همه حلوا حلوا کردن سپاه جهل و جنایت و غارت که در کانون نفرت و نفرین مردم ایران قرار دارد، این سؤال را به ذهن متبادر می‌کند که معنی این حرفهای خامنه‌ای در شرایط کنونی چیست؟ و چه ضرورتی سبب شده که خامنه‌ای این‌چنین تمام‌قد پشت سپاه بیاید و این‌چنین از آن تعریف و تمجید کند؟ و این همه روی مأموریت و نقش برون‌مرزی سپاه و در واقع بر اهمیت و ضرورت صدور ارتجاع و تروریسم که سپاه پاسداران ابزار اصلی پیشبرد آن است، تأکید کند؟

جواب، در شرایط به‌شدت بحرانی کنونی است، شرایطی که موجب شده، سپاه پاسداران که ستون اصلی نگه‌دارندهٔ دیکتاتوری ولایت‌فقیه است، به‌شدت در معرض فرسایش و ریزش و فروپاشی قرار بگیرد.

پیش از این و هنگامی که دولت آمریکا در تاریخ ۱۹فروردین امسال، سپاه پاسداران را به‌عنوان گروه تروریستی لیست‌گذاری کرد، خامنه‌ای به همین ترتیب سرآسیمه روز بعد(۲۰فروردین ۹۸) به صحنه آمد و به دلداری و استمالت از پاسداران و بسیجیان وحشت‌زده پرداخت و از آنها تقدیر و تمجید کرد، چون از آثار کاهنده لیست‌گذاری و تضعیف روحیهٔ پاسداران به‌خوبی خبر داشت.

در حال حاضر نیز پاسداران به‌دلیل فشارهای اقتصادی، تحولات سیاسی و به‌خصوص شرایط انفجاری جامعه و پیشرفت روزبه‌روز جنبش مقاومت به‌شدت روحیه خود را باخته‌اند و در معرض ریزش قرار گرفته‌اند. این ریزش آن‌قدر جدی است که خامنه‌ای با همهٔ دجالگری و ید طولایی که در وارونه گویی دارد، قادر نشده آن را انکار کند، بلکه اذعان کرده که «ریزش و رویش همه جا هست؛ البته سپاه هم مستثنی نیست اما غلبه با ریزشهاست یا غلبه با رویشهاست؟ بنده قاطعاً قضاوت می‌کنم که در سپاه، غلبه با رویشها بوده». خود همین بیان هم دلیل بر ریزش شدید است. یک نمونهٔ آن ریزش بالاترین نقطهٔ سپاه یعنی فرمانده کل پاسدار پاسداران سرلشکر جعفری است که رژیم نتوانست آن را رفع و رجوع کند. وانگهی اگر آن‌طور که خامنه‌ای ادعا می‌کند رویش در سپاه بیشتر از ریزش است، اثبات این امر به‌عنوان یک مقولهٔ مادی و نه معنوی و اعتقادی، باید فاکت مشخص و ارائهٔ آمار و ارقام باشد، نه این‌که «به قضاوت من» رویش بیشتر است!

صرف‌نظر از اطلاعات مشخصی که از ریزش و فرار در سپاه پاسداران در دست است، همان سرکردهٔ بریدهٔ سپاه(پاسدار جعفری) طی یک سخنرانی علنی در مقام فرمانده کل سپاه پاسداران صراحتاً‌ اعتراف کرد «یکی از دغدغه‌های مقام معظم رهبری وضعیت درونی سپاه است». بگذریم که اگر هیچ‌یک از اینها را هم که در دست نداشتیم، این‌همه مایه‌گذاری خامنه‌ای برای نیرویی که این‌قدر مورد تنفر و انزجار مردم است، با هیچ منطقی سازگار نیست. در مثل و مقایسه، سپاه به‌دلیل جنایتهای روزمره‌اش در انظار مردم، بسا بیشتر از ساواک شاه منفور است. در حالی که در زمان شاه، ساواک بیشتر برای اقشار آگاه‌تر جامعه و عناصر فعال و مبارز شناخته شده و منفور بود و جنایات و عملکرد ساواک برای عامهٔ مردم چندان ملموس نبود، اما آیا شاه هیچ‌گاه حاضر می‌شد در علن این‌چنین به مجیزگویی از ساواک که از ستونهای نگهدارندهٔ نظامش بود بپردازد؟ و اگر چنین می‌کرد، آیا هر ناظری از آن برداشتی جز این می‌کرد که نظام سلطنتی در آستانهٔ سقوط است؟!

 عوامل آشفته‌حالی و ریزش سپاه
آری، در حال حاضر ولی‌فقیه ارتجاع در محاصرهٔ بحرانهای نابود‌کننده، هیچ راهی جز این ندارد که بیش‌از‌پیش و با به‌جان خریدن همهٔ رسوایی‌ها، این بازوی جنایت و غارت خود را این‌چنین حلوا حلوا کند.

چرا که پس از لیست‌گذاری سپاه پاسداران، پس از ریزش و بریدگی سرکردهٔ آن، پس از تحریم صادرات نفت که میزان نفت صادراتی به صفر نزدیک می‌شود و همهٔ آژیرهای اعلام خفگی اقتصادی به صدا درآمده‌اند، چرا که:

پس از آوار شدن عواقب ماجراجویی و جنگ‌افروزی حمله به تأسیسات نفتی عربستان بر سر رژیم؛
پس از شکست کامل سفر روحانی به نیویورک و از میان رفتن آخرین کورسوی امید رژیم و حامیان مماشاتگرش برای نجات برجام و نجات رژیم؛
پس از ادامهٔ ‌ روند تشدید تحریم‌ها به‌جای تخفیف؛
پس از صدور بیانیهٔ ۳قدرت اصلی اروپا که به رژیم هشدار داده‌اند اگر به روند نقض تعهدات برجامی خود ادامه دهد و به تعهدات برجامی خود گردن ننهد، اروپا هم از برجام بیرون خواهد رفت؛
پس از آخرین تحول(در تاریخ ۱۰مهر) لودریان، وزیر خارجه فرانسه، با اشاره به موعد برداشتن گام چهارم رژیم، به آن هشدار داده که یک ماه بیشتر وقت ندارد تا از کاهش تعهدات برجامی خود دست بردارد؛
و در حالی که روشن است اگر اروپا با استناد به نقض تعهدات رژیم از برجام خارج شود، این به‌منزلهٔ به‌کار افتادن مکانیسم ماشه و کان‌لم‌یکن شدن همهٔ توافقات برجامی و بازگشت همهٔ قطعنامه‌های شورای امنیت علیه رژیم است و رژیم ذیل بند هفتم منشور شورای امنیت قرار می‌گیرد و اقدام نظامی بین‌المللی علیه رژیم مشروعیت می‌یابد و کلید می‌خورد...
آری پس از این‌همه، اقدام خامنه‌ای برای شمعک‌زدن زیر این ستون در حال فروریختن بیشتر مفهوم می‌گردد.

منظور خامنه‌ای از «حوادث بزرگ»؟
خامنه‌ای در سخنان خود نتوانست وحشت عظیم خود را از حوادث بزرگی که در تقدیر نظام است، پنهان کند و خطاب به پاسداران از آنها خواست که «آمادگی خود را برای حوادث بزرگ حفظ کنید... اما اصلاً از دشمن نترسید!».

منظور خامنه‌ای از حوادث بزرگ چیست؟ آیا اشارهٔ او به حملهٔ نظامی خارجی و جنگ است؟ قطعاً چنین نیست. خود خامنه‌ای چند بار به تأکید گفته که جنگ نمی‌شود و اصلاً یکی از دلایل جری‌شدن او و لگداندازی‌های تروریستی‌اش در خلیج‌فارس و حمله‌ به عربستان که بر اساس همهٔ تعاریف، یک اقدام جنگی محسوب ‌می‌شود، ناشی از این است که خیالش راحت است که طرف مقابل به دلایل مختلف خواهان جنگ نیست. سرکردگان سپاه و سایر سردمداران رژیم هم بارها همین را که «جنگ نمی‌شود» همراه با دود و دم و رجزخوانی تکرار کرده‌اند. اما متقابلاً هم خامنه‌ای و هم سرکردگان سپاه بارها گفته‌اند که خطری که رژیم را تهدید می‌کند از داخل است و خامنه‌ای شخصاً بارها گفته است که اگر در سوریه و عراق نجنگیم باید در کرمانشاه و اصفهان و تهران بجنگیم و او در همین سخنرانی هم با بیان این‌که «این نگاه وسیع فرامرزی این امتداد عمق راهبردی گاهی اوقات از واجب‌ترین واجبات کشور هم لازم‌تر است» و ابراز خشم او از شعار مردمی «نه غزّه، نه لبنان...» بیانگر این حقیقت است که خطر از نظر خامنه‌ای، از جانب مردم است. این را خود او به نوعی در همین سخنرانی و ضمن تمام تلاشی که برای کوچک‌نمایی بحرانها می‌کرد، با بیان این‌که «وضع زندگی و معیشت مردم سخت است» ابراز کرد و جالب است که بار دیگر علاج آن را هم باز در ماجراجویی و جنگ‌افروزی دانست و در ادامه اذعان به سختی معیشت مردم اضافه کرد: «ولی اگر حرکتی قوی و پیگیر و مجاهدانه انجام گیرد، قطعاً به‌تدریج وضع معیشتی مردم نیز بهبود خواهد یافت».

اما اقدامات جنگ‌افروزانه رژیم بنزین بر آتش خشم و نفرت مردم می‌ریزد کما‌ این‌که در اعتراضات مردمی، اقشار به‌جان آمده و معترض اخیراً این پلاکارد را بر سر دست می‌گیرند که: «جنگ‌افروزی را رها کن، فکری به‌حال ما کن»!

این پارادوکس لاینحلی است که از یک‌سو دیکتاتور مجبور است در گریز از بحران سرنگونی بیش‌از‌پیش به سپاه پاسداران منفور جهل و جنایت اتکا کند و بیش‌از‌پیش به صدور تروریسم و جنگ‌افروزی روی بیاورد، اما از سوی دیگر همین اقدامات در حالی که مقاومت سازمان‌یافته با کانون‌های شورشی حضوری گسترده و مقتدرانه در داخل کشور دارد و در خارج کشور هم مستمراً در حال افشای رژیم است، طناب خفگی را بر گردن نظام محکمتر کرده و روند وقفه‌ناپذیر سرنگونی‌ را تسریع می‌کند