بر قامت سرو، بنشسته غـُرابی
در شب ظلمانی تحت حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه همه چیز سیر قهقهرایی خود را در بطن جامعه طی میکند. اندیشهٔ ارتجاعی نه تنها پذیرنده و خواستار هیچ نوع تفکر پویا و تکاملی نیست، بلکه حتی در ضدیت با آن قرار دارد، چرا که با پیشرفت و توسعهٔ تفکر نوین سنخیت نداشته، با توسعه و تکامل ضدیت دارد و در برابر طرح نو، رنگ میبازد. جای تعجب نیست اگر ببینیم ارتجاعِ منحط، تحمل و ظرفیت اندیشهٔ غیرخودی را ندارد، بهویژه وقتی اهرم قدرت را هم بهشکل بلامنازع و افسارگسیخته در دست دارد، انحصارطلبی او افزون میشود.
مگر میتوان باور داشت که خفاش از نور خورشید خوشش آید و در نور پرواز کند؟ بهدلیل ماهیت وجودیاش در دالآن تنگ و تاریک غار، خود را آویزان میکند. آبشخورش در تاریکی است و در شب زندگی خود را میگذراند.
در حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه که هماکنون سردمدار آن علی خامنهای است، تمامی تار و پودش، از تفکر گرفته تا احساس، با جهالت، سنگدلی و قساوت تنیده شده. این حاکمیت ارتجاعی نیروهای مصلح و انقلابی و حتی افراد معمول جامعه را سربریده و به سیاهچال افکنده و هرگونه آثار تمدن و فرهنگ و دستآوردهای مادی و معنوی ملت ایران را عامدانه به باد فنا داده است. آیا این نشانی از کینهٔ اندیشهٔ ارتجاعی نسبت به ملت ایران نیست؟!
امروز در جامعهٔ متمدن ما همه منادیان آزادی و استقلال ایران توسط ضحاکان مار بر دوش و شیخان ولایتمدار سرکوب میشوند و میدان دار صحنه عمامه بهسرانی شدهاند که همچون غراب، قارقار میکنند و چون کرکسان بر سر مردار دنیوی با هم به نزاع برخاسته و همچون کفتار چنگال بر پیکر ایران میکشند.
این حاکمیت شوم ۴۰سال با تفکر ارتجاعیاش از هیچ جنایتی برای حفظ حاکمیت خود نسبت به ملت ایران ابایی نکرد و مشمئزکنندهتر اینکه بر این جنایات فخر و مباهات نمودهاند. این قشریون مرتجع بدون هیچگونه شرمی همچون مغولان و بسا شنیعتر و زشتتر و جنایتآمیزتر از آنان زدند و کشتند و خوردند و بردند. هم آن کسانی که تا قبل از رسیدن به قدرت، شکمشان را از سفرهٔ مردم سیر میکردند و پشتوانهٔ مالیشان از خمس و زکات همین ملت بود، حال در قدرت نه تنها سفرهٔ ملت را خالی کردند بلکه منابع ملی را هم به جیب گشادشان زده و در چپاول تمامیتخواه، اموال مردم را از آن خود نموده و بیشرمانهتر از همیشه بیمحابا جان فرزندان پاک ملت را روزانه بلاوقفه گرفته و با نام دین(برای حفظ کیان قدرتشان) تازیانهٔ کینه بر پیکر ملت میزنند!
اما خوشا بر ملت قهرمان ایران که نه تنها تسلیم شانتاژگریهای رژیم حتی به اسم دین و دفاع از ملت! نشده و متأثر از آن نشدهاند بلکه در مقابل ماهیت ضداسلامی و ضدبشری این حاکمیت ارتجاعی ایستاده و آن را به چالش طلبیدند. با آنکه هزار خدعه و نیرنگ علیه مردم بکار بستند اما طرفی نبستند و در مقابل، مردم اسلامنمایی رژیم را به مبارزه طلبیدند و بر ادعاهای کذایی رژیم مهر لاطائلات زدند و چهرهٔ منحوسش را بر تمام جهانیان شناساندند.
ملتی که در دامان خود فرزندان مجاهدی را پروراند که از همان آغاز تاکنون نه تنها ذرهای کوتاهی ننموده، بلکه مدام و مستمر با عزمی استوار و قامتی بلند هر چند با پیکر خونین در برابر ایلغار آخوندی ایستادند و ایستادگی را نشان دادند و هرگز گـَردِ غبار تسلیم بر چهره پاکشان ننشست. آنها قسم خوردند که تا وقتی این جرثومهٔ پلید و این هیولای آدمخوار را از تاریخ و جامعهٔ ایران محو و نابود نسازند، از پای ننشسته و تا هدف نهایی یعنی رسیدن به آزادی و استقلال ایران ادامه خواهند داد.
ش. آزادی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است
در شب ظلمانی تحت حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه همه چیز سیر قهقهرایی خود را در بطن جامعه طی میکند. اندیشهٔ ارتجاعی نه تنها پذیرنده و خواستار هیچ نوع تفکر پویا و تکاملی نیست، بلکه حتی در ضدیت با آن قرار دارد، چرا که با پیشرفت و توسعهٔ تفکر نوین سنخیت نداشته، با توسعه و تکامل ضدیت دارد و در برابر طرح نو، رنگ میبازد. جای تعجب نیست اگر ببینیم ارتجاعِ منحط، تحمل و ظرفیت اندیشهٔ غیرخودی را ندارد، بهویژه وقتی اهرم قدرت را هم بهشکل بلامنازع و افسارگسیخته در دست دارد، انحصارطلبی او افزون میشود.
مگر میتوان باور داشت که خفاش از نور خورشید خوشش آید و در نور پرواز کند؟ بهدلیل ماهیت وجودیاش در دالآن تنگ و تاریک غار، خود را آویزان میکند. آبشخورش در تاریکی است و در شب زندگی خود را میگذراند.
در حاکمیت ارتجاعی ولایت فقیه که هماکنون سردمدار آن علی خامنهای است، تمامی تار و پودش، از تفکر گرفته تا احساس، با جهالت، سنگدلی و قساوت تنیده شده. این حاکمیت ارتجاعی نیروهای مصلح و انقلابی و حتی افراد معمول جامعه را سربریده و به سیاهچال افکنده و هرگونه آثار تمدن و فرهنگ و دستآوردهای مادی و معنوی ملت ایران را عامدانه به باد فنا داده است. آیا این نشانی از کینهٔ اندیشهٔ ارتجاعی نسبت به ملت ایران نیست؟!
امروز در جامعهٔ متمدن ما همه منادیان آزادی و استقلال ایران توسط ضحاکان مار بر دوش و شیخان ولایتمدار سرکوب میشوند و میدان دار صحنه عمامه بهسرانی شدهاند که همچون غراب، قارقار میکنند و چون کرکسان بر سر مردار دنیوی با هم به نزاع برخاسته و همچون کفتار چنگال بر پیکر ایران میکشند.
این حاکمیت شوم ۴۰سال با تفکر ارتجاعیاش از هیچ جنایتی برای حفظ حاکمیت خود نسبت به ملت ایران ابایی نکرد و مشمئزکنندهتر اینکه بر این جنایات فخر و مباهات نمودهاند. این قشریون مرتجع بدون هیچگونه شرمی همچون مغولان و بسا شنیعتر و زشتتر و جنایتآمیزتر از آنان زدند و کشتند و خوردند و بردند. هم آن کسانی که تا قبل از رسیدن به قدرت، شکمشان را از سفرهٔ مردم سیر میکردند و پشتوانهٔ مالیشان از خمس و زکات همین ملت بود، حال در قدرت نه تنها سفرهٔ ملت را خالی کردند بلکه منابع ملی را هم به جیب گشادشان زده و در چپاول تمامیتخواه، اموال مردم را از آن خود نموده و بیشرمانهتر از همیشه بیمحابا جان فرزندان پاک ملت را روزانه بلاوقفه گرفته و با نام دین(برای حفظ کیان قدرتشان) تازیانهٔ کینه بر پیکر ملت میزنند!
اما خوشا بر ملت قهرمان ایران که نه تنها تسلیم شانتاژگریهای رژیم حتی به اسم دین و دفاع از ملت! نشده و متأثر از آن نشدهاند بلکه در مقابل ماهیت ضداسلامی و ضدبشری این حاکمیت ارتجاعی ایستاده و آن را به چالش طلبیدند. با آنکه هزار خدعه و نیرنگ علیه مردم بکار بستند اما طرفی نبستند و در مقابل، مردم اسلامنمایی رژیم را به مبارزه طلبیدند و بر ادعاهای کذایی رژیم مهر لاطائلات زدند و چهرهٔ منحوسش را بر تمام جهانیان شناساندند.
ملتی که در دامان خود فرزندان مجاهدی را پروراند که از همان آغاز تاکنون نه تنها ذرهای کوتاهی ننموده، بلکه مدام و مستمر با عزمی استوار و قامتی بلند هر چند با پیکر خونین در برابر ایلغار آخوندی ایستادند و ایستادگی را نشان دادند و هرگز گـَردِ غبار تسلیم بر چهره پاکشان ننشست. آنها قسم خوردند که تا وقتی این جرثومهٔ پلید و این هیولای آدمخوار را از تاریخ و جامعهٔ ایران محو و نابود نسازند، از پای ننشسته و تا هدف نهایی یعنی رسیدن به آزادی و استقلال ایران ادامه خواهند داد.
ش. آزادی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است