۱۳۹۷ شهریور ۳۰, جمعه

«توفان نزدیک می‌شود»


این روزها در زمینه‌های مختلف شرایط برای رژیم سخت‌تر شده است، در زمینه سیاسی طرد و انزوای رژیم شدت یافته و با عدد و رقم می‌شود نشان داد که چطور روزبه‌روز وضعیت دارد وخیم‌تر می‌شود و به تبع آن، درجه حرارت در جامعه در حال انفجار ایران پیوسته بالاتر می‌رود، تا آنجا که یک روزنامه و ناظر خارجی، یعنی روزنامه لوموند تیتر مقاله‌‌ا‌ش در مورد ایران را این‌چنین انتخاب کرده است: «توفان نزدیک می‌شود»


آیا روند انزوای رژیم تفاوت کیفی با قبل کرده است؟ 
باید گفت روند انزوای رژیم شتاب‌ بیشتری یافته است و این روند پیوسته شتاب بیشتری می‌گیرد. به‌نحوی‌ که روند انزوای رژیم و تضعیف موقعیت سیاسی آن چه در بعد منطقه‌یی و چه در بعد بین‌المللی با چنان شتابی به زیان آخوندها تغییر می‌کند که تفاوت امروز نسبت روز قبل مشهود و ملموس است.
یک مثال: وضعیت اقتصادی 
در اقتصاد که با عدد و رقم سروکار دارد، نشان‌دادن این تغییر و این‌که اوضاع وارد مدار جدیدی از فروپاشی شده است آسان است. درست است که وضعیت اقتصادی در تمام این سالها رو به بدتر شدن داشته است، اما در ماههای اخیر شاهد وضعیتی هستیم که دیگر شباهتی با یک سال پیش ندارد. یک مرتبه در عرض چند ماه، ارزش پول کشور به یک‌سوم سقوط می‌کند. ما دیگر با یک پدیده تدریجی روبه‌رو نیستیم بلکه با یک حرکت جهش‌وار و با فروپاشی اقتصادی مواجهیم.

وضعیت-اجتماعی  سیاسی
واقعیت این است که مشابه این وضعیت در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز هست. در عرصه سیاسی کجا سابقه داشته که یک دیپلمات-تروریست رژیم حین انتقال بمب در خاک اروپا دستگیر شود؟ و این مسأله به‌طور بهمن‌وار تداوم داشته باشد. شاخص آن نامه ۲۱شخصیت برجستهٔ آمریکایی به وزیر خارجه این کشور درباره همین موضوع است که این روزها روی آنتن است.
کجا سابقه داشته که جاسوسها و تروریستهای رژیم را هم در اروپا و هم در آمریکا دستگیر کنند و حسابها و صفحات جعلی رژیم در چندین شبکه جهانی مانند فیس‌بوک و توئیتر و آلفابت و... را ببندند؟

وضعیت منطقه‌ای 
کجا سابقه داشته که یک تصمیم استراتژیک در رابطه با سوریه بدون حضور و اطلاع رژیم اتخاذ شود؟ آن هم با این همه پول و خونی که رژیم در سوریه صرف کرده است؟ کجا سابقه داشته که کنسولگری رژیم در عراق توسط مردم شیعه آنجا به آتش کشیده شود و رژیم هم ناچار بپذیرد و درست مثل قیام ایران اقرار کند که اینها مردم به جان آمده بودند.
در جامعه ایران هم به همین ترتیب با قیام دیماه به اعتراف خود روحانی یک‌مرتبه همه معادلات تغییر کرد و دیگر از فردای این قیام، نه جامعه ایران، همان جامعه بود و نه مناسبات جامعه با رژیم، همان مناسبات سابق بود و نه رژیم همان رژیم.

آیا این روند، با تغییر سیاست آمریکا قابل برگشت نیست؟ 
این منحنی دائماً تصاعدی و رو به بالاست ولی از آنجا که در به‌وجود آمدن این رابطه، کنار رفتن سیاست مماشات نقش جدی داشته، آیا این احتمال مطرح نیست که سیاست دولتهای خارجی تابع تغییر و تحولات جوامع آنجاست و ممکن است با یک انتخابات و تغییر دولت در آن سوی آبها، این روند تغییر کند و مثلاً یک دولت مماشات‌جو بر سر کار بیاید، آیا در آن صورت جهت این منحنی تغییر نمی‌کند و اوضاع طور دیگری نمی‌چرخد؟

مبنا، عامل داخلی است 
یکی دیگر از مشخصات وضعیت و تحول کنونی که به ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و منطقه‌ای آن اشاره شد؛ بازگشت‌ناپذیری شرایط است. دیگر هیچ چیز و در هیچ زمینه‌یی به وضعیت سابق خود برنمی‌گردد، همان‌طور که در عرصه اقتصادی دیگر نرخ ارز و به تبع آن، قیمت همه‌ کالاها به وضعیت قبل برنمی‌گردد و این را همه می‌دانند. در عرصه سیاست و در پهنه اجتماعی هم همین طور است. احتمال بازگشت سیاست مماشات غیرممکن نیست اما سیاست‌های خارجی هم بر اساس عناصر موجود در ایران شکل می‌گیرد و تعیین می‌شود. سیاست مماشات هم بر فرض یا افسانه وجود یک بخش میانه‌رو و به‌اصطلاح مدره در رژیم بنا شده بود. اما اکنون در رابطه با ایران چیزهایی مهر خورده است؛ از جمله این‌که بازی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا مهر پایان خورد. به‌عنوان مثال رژیم با نمایشهای قلابی تحت عنوان انتخابات به همین سیاست مماشات سوخت می‌رساند و روشن است که سردمداران رژیم از خامنه‌ای و غیره چقدر روی همین نمایشهای انتخابات حساب می‌کردند؛ اما قیام دیماه و استمرار آن که در مردادماه هم شعله کشید، همه اینها را سوزاند و فروریخت. در داخل کشور که نمایش انتخابات از اول رسوا و رنگ‌باخته بود، در خارج کشور نیز کسی پیدا نمی‌شود که روی آن حساب کند.

شاهد مثال از یک وزیرخارجه پیشین اروپایی
برای نمونه می‌توان به مقاله اخیر آقای جولیو ترتزی، وزیر خارجه پیشین ایتالیا، نگاه کرد که در آن تأکید می‌کند: «قدرتهای غربی باید به‌خاطر امنیت و دموکراسی در قبال رژیم ایران متحد باشند». چرا که «ایران احتمالاً اساسی‌ترین چالش امنیتی و سیاست خارجی مردم اروپاست... اگر چه پذیرش این امر برای بسیاری از اروپاییان ممکن است سخت باشد اما این یکی از پهنه‌های سیاست خارجی است که دولت ترامپ در مسیر درستی قرار دارد».
ترتزی به مبنای ضعف و تزلزل رژیم اشاره کرده و خاطرنشان نمود:‌ «در پایان سال گذشته تظاهرات‌های انبوه ضددولتی که اکثراً توسط سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان‌یافته بود در سراسر ایران گسترش یافت که با شرکت تمامی شهرها و شهرستانهای بزرگ بود که شعارهای بی‌سابقه‌یی مانند «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.
با تأکید بر آن که وضعیت بد اقتصادی مردم عادی به‌طور طعنه‌آمیزی از زمان امضای توافق اتمی ۲۰۱۵ با ۶قدرت عمده جهانی بدتر شده است، تظاهرات‌ها هیچ جای شکی باقی نگذاشت که مردم ایران قاطعانه این حکومت مذهبی را در می‌کنند و در تلاش برای ایجاد دولتی منتخب می‌باشند...».
مهمترین واقعیتی که قیام مردم ایران به ثبت داد این است که به‌قول خانم مریم رجوی در سخنرانی در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس در ۹تیر ۹۷ «امروز، پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی می‌توان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی ۱۰۰۰اشرف است؛ یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی».

تاییدی از یک روزنامه حکومتی! 
جالب است که روزنامه حکومتی اعتماد(۲۴شهریور) در مقاله‌یی با عنوان «اصلاح‌طلبی در برابر براندازی» این پرسش را به این صورت مطرح می‌کند: «چه مسیری برای تغییر باید در پیش گرفت؟ از منظر سیاسی پاسخ به این پرسش از دو وجه کلی صورت می‌گیرد. اول تغییراتی است مبتنی بر روش‌های اصلاح‌طلبانه، تدریجی، آرام و دوم تغییراتی دفعی که از لایه‌های پایینی جامعه می‌آید. عمدتاً این نوع تغییرات با خشونت و حرکات غیرقابل پیش‌بینی و بدون برنامه همراه است. در اصطلاح سیاسی پاسخ‌ها در دو دسته کلی اصلاحات و انقلاب قرار می‌گیرد. یا شورش محسوب می‌شود که عمدتاً در لایه‌های پایین اجتماعی شامل اعتراضاتی است که خیلی نتیجه بخش نیست اما به هر حال آثار خود را دارد. اتفاقاتی که در دیماه رخ داد نوعی از شورش اجتماعی بود».

آیا این منحنی به سرنگونی می‌انجامد؟ 
اگر منظور از منحنی، انزوای خارجی و تحریمهای اقتصادی است، خیر!
اگر اینها را مجرد از مقاومت مردم ایران و قیام تصور کنیم، به تنهایی منجر به سرنگونی و تغییر رژیم نمی‌شود.
البته این انزوا و این تحریمها رژیم را به‌حالت خفگی اقتصادی بدتر از قبل برجام می‌رساند. اما اگر منظور این است که رژیم به واسطه‌ این تحریم اقتصادی و انزوای بین‌المللی فرومی‌پاشد و سرنگون می‌شود، نه این‌طور نیست و رژیم آخوندی با چنین عواملی به تنهایی سرنگون نمی‌شود!

سرنگونی کار قیام‌آفرینان، کانونهای شورشی و ارتش آزادی است! 
سرنگونی تنها در عهده و وظیفه مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافته آن است. اگر کسی بپرسد چگونه و چطور؟ راه‌حل عملی برای سرنگونی رژیم در گام اول به سازماندهی و تشکل‌یابی مشروط است. از این رو همه چیز در دست زنان و مردان ایران‌زمین است که با ایجاد کانونهای شورشی در سراسر میهن در بند می‌توانند سرنگونی را محقق کنند.
در اینجا ضروری است به سخنرانی خانم مریم رجوی در ویلپنت اشاره شود که گفتند:‌ «واقعیتها و تجربه‌ها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه، نه استحاله و اصلاح می‌شود، نه «سبز» و «مخملی».
سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت می‌خواهد. صداقت و فدا می‌خواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی می‌خواهد. کانون شورشی می‌خواهد و ارتش آزادی».