سخن روز
نماز جمعه ۲۳شهریور ۹۷ شاهد ابراز وحشت امامجمعههای خامنهای در تهران و در شهرهای مختلف کشور بود در مورد از دست رفتن و عدم کارآیی آنچه که آنها آن را امر به معروف و نهی از منکر مینامند. آخوندها همچنین از آنچه که آنها آن را از دست رفتن جوانان مینامند، ناله و شکایت داشتند.
حرفهای آخوند صدیقی نماینده و امامجمعه خامنهای در تهران به میزان زیادی با حرفهای علمالهدی، امامجمعه خامنهای در مشهد، متفاوت بود. آخوند صدیقی خیلی وحشتزده بود هم از بابت اینکه کسی دیگر جرأت بهاصطلاح امر و نهی شرعی ندارد و هم از بابت وضعیت درون خودشان که دشمنان در جوانان نفوذ کردهاند و آنها را از نظام جدا کردهاند و غیره... سؤال این است که این حرفهای صدیقی تا چه اندازه در رژیم عمومیت دارد که آخوندها آن را به نماز جمعه کشاندهاند؟
این حرفها مختص صدیقی نیست و گسترده است؛ البته حرف صدیقی هم از آنجا که از مهمترین تریبون اجتماعی رژیم و نمایش جمعه تهران و از زبان نماینده خامنهای بیان میشود، به اندازه کافی مهم هست.
عمق ماجرا
واقعیت آنکه این داستان خیلی عمیق و گسترده است و از مدتها پیش هم مطرح است، اما هر چه میگذرد این نگرانی و وحشت، عمیقتر و گستردهتر میشود و موارد خیلی بیش از آنی است که آخوندها در نماز جمعه اخیر به آن اشاره کردند. مثلاً در همان نمایش جمعه مشهد، فردی به نام ارجایی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر خراسان رضوی که سخنران پیش از خطبهها بود، گفت:
« اشرار بر ذهن فرزندان من و شما در درون خانوادههامون بهوسیله اینترنت و فضای مجازی حاکم شده است بدون تعارف این حجم عظیم زائر و مجاور در این بارگاه منور رضوی حضور دارند چند نفر هست دست بلند کند با فریاد رسا بتواند بگوید تسلطش بر جوانش بر نوجوانش بیش از تسلط اینترنت بر اوست؟ من و شما بر فرزندانمان بیشتر تسلط داریم یا فضای مجازی؟ اشرار بر ما حاکم شدهاند! ببینیم دور و برمان را نگاه کنیم چه بر سر ما آمده است»!
این وحشت را که قبلاً هم سایر مهرههای رژیم ابراز کردهاند اهمیت بسیار زیادی دارد.
اختلاف نسل یا اختلاف سیاسی؟!
همه جای دنیا در همه ادوار بسیاری از بچهها با پدر و مادرهایشان اختلاف فکری داشته و دارند، بهخصوص در زمینههای مذهبی و این مسأله تنها خاص ایران نیست، اما آنچه که این مسأله را در ایران ویژه میکند، چیز دیگری است:
نیازی به توضیح ندارد که نگرانی آخوندها بهرغم آنچه که میکوشند وانمود کنند، به هیچوجه اخلاقی و از این قبیل نیست، مذهبی هم نیست. کاملاً سیاسی است. از طرف دیگر وقتی اینها اذعان میکنند که کنترل خودشان به بچههای خودشان یا طلبههای حوزه قم را از دست دادهاند، این یک شاخصی است از اینکه در ابعاد اجتماعی قادر به اعمال هیچ کنترلی بر روی جوانان نیستند. و این هم اصلاً مسأله مذهبی نیست؛ چون بهطور واقعی آخوندهای حاکم، هیچ دینی و مطلقاً هیچ ایمانی ندارند. از خود خمینی گرفته تا رفسنجانی و خامنهای و بقیه.
خمینی اصل مسأله را روشن کرده!
چند جمله از یکی از سخنرانیهای معروفی که احتمالاً بسیاری از هموطنان به گوش خودشان شنیدهاند و یادشان هست را عیناً یادآوری میکنیم. اینها حرفهای خود خمینی است:
خمینی: «دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد، این رو از گوشتان همه بیرون کنید. همتون، همه ما از گوشتون بیرون کنید که دعوای ما برای خداست؛ ما برای مصالح اسلام دعوا میکنیم... خیر! مسأله این حرفا نیست. دعوای خود من و شما و همه کسانی که دعوا میکنند همه برای خودشان است».
این یکی از حرفهای استثنائاً راستی است که خمینی در تمام طول زندگی ننگینش بر زبان آورده است. همه حرفها و گفتارها و رفتارها برای قدرت و برای حفظ قدرت بوده و هست که بهقول خود خمینی اوجب واجبات است.
به همین خاطر هم بود که مجاهدین و ۳۰هزار زندانی سیاسی را که اغلبشان مجاهد و مسلمان شیعه هم بودند، بهراحتی از دم تیغ گذراند.
نقطه مرکزی خطر چیست؟
همچنین معلوم است که اگر آخوندها از خطر اینترنت و فضای مجازی صحبت میکنند، عمدتاً و اساساً نگرانیشان از نفوذ اندیشه و آرمان مجاهدین است.
کما اینکه وقتی از امر به معروف و نهی از منکر حرف میزنند و از اینکه خطشان در این مورد شکست خورده دم میزنند، دقیقاً دارند به یک شکست حیاتی و استراتژیک خودشان اعتراف میکنند.
شکست پروژه امر به معروف چه اهمیتی دارد؟
روشن است که این شکست، یک شکست ایدئولوژیک است؛ چون پایه نظری و بنیانی سرکوب است. وقتی این پایه زده میشود و فرومیریزد، ابعاد استراتژیک پیدا میکند. امر به معروف و نهی از منکر، حربه آخوندها برای حکومت است، جامعه را با دجالگری حول آن به بند میکشند و این موتور محرک نیروهایشان است.
مصباح یزدی گفته است:
«باید آنچنان مجهز باشید که دشمن از شما بترسد... به هر حال در قرآن ما دستور غلظت و ارهاب داریم، برای چه کسی؟ برای کسانی که منطق سرشان نمیشود، راه را برای هدایت پیغمبر باز نمیکنند، آگاهانه و از روی عناد با اسلام میجنگند، با اینها نمیشود گفت که شما به دین خودتان ما هم به دین خودمان، بیایید با هم دوستانه و مسالمتآمیز زندگی کنیم… باید درشتی و خشونت شما را لمس کنند».(گفتمان مصباح، گزارشی از زندگانی و مواضع علمی-سیاسی آیتالله مصباح یزدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۴۱۰)
و اینک در شرایطی که آخوندها تا این حد واضح و روشن وارد بحث ارعاب و ترساندن مردم میشوند تا ملت را به تمکین از خودشان وادارند و شکست میخورند، باید در نظر داشت که آخوندها در واقع در اصلیترین ترفندشان برای به بند کشیدن جامعه شکست خوردهاند. اهمیت قضیه دقیقاً در همین نقطه و همین نکته است.