۱۳۹۷ شهریور ۱۶, جمعه

ولایت فقیه در برزخ صبر و انتظار

سخن روز
در روزهای اخیر چند نفر از مهره‌های رژیم که هر کدام نماینده یا شاخص گرایش یا باندی در رژیم هستند، صحبت از صبر و تحمل در مدت یک و نیم ماه پیش می‌کردند؛ داستان این یک ماه و نیم چیست و چه چیزی قرار است در این مدت در رابطه با برجام اتفاق بیفتد؟


صبر و انتظار درباره چه؟
در میان سیاستهای مدت‌دار رژیم، ۲موضوع هست که موعد دارد؛

یکی شروع دور جدید تحریمها است که ۱۴آبان است که ۲ماه به آن مانده است،

دیگری هم انتخابات کنگره آمریکاست که این یکی قرار است یک ماه و نیم دیگر برگزار شود. بعضی مهره‌ها و کارشناسان رژیم روی اولی تأکید می‌کنند ولی اغلب روی دومی امید بسته‌اند.

مثلاً عراقچی در اظهارات اخیر خود به‌گونه‌یی حرف زده که گویا اروپایی‌ها بایستی تا موعد شروع تحریم‌ها تعیین‌تکلیف کنند.

اما اغلب روی انتخابات کنگره تأکید می‌کنند و منظورشان این است که شاید ترکیب کنگره در این انتخابات تغییر کند و این، تغییراتی را به سیاست خارجی آمریکا تحمیل کند که رژیم از آن سود ببرد.
موعد سوم!
غیر از این دو موعد، یک موعد یا یک تحول دیگر هم هست و آن روز ۲۶سپتامبر(۴مهر) است که اعلام شده رئیس‌جمهور آمریکا ریاست هیأت آمریکا را در اجلاس شورای امنیت به عهده می‌گیرد و دستورکار این اجلاس هم موضوع ایران است. آیا این هم معنا و تاثیر خاص خودش را ندارد؟

باید گفت این هم موعد مهمی است که البته هنوز وارد محاسبات رژیم نشده است، موعد آن کمتر از ۳هفته دیگر است و از آن تحولاتی است که به هیچ‌وجه مورد استقبال رژیم نیست. چرا که زمان‌بندی آن عمداً طوری انتخاب شده که رژیم را به‌شدت در مخمصه قرار می‌دهد. چون روز ۲۵سپتامبر روحانی در مجمع عمومی سخنرانی دارد و حضور و سخنرانی رئیس‌جمهور آمریکا روز بعد است و می‌خواهد به رژیم این پیام را بدهد که هر طور در مجمع حرف بزنی و موضع بگیری جوابش را روز بعد در شورای امنیت دریافت می‌کنی! و این فشار خیلی سنگینی به رژیم تحمیل می‌کند.
بررسی یک احتمال
فرض کنیم که ترکیب کنگره در این انتخابات پیش‌رو تغییر کند؛ آیا چیزی در رابطه با رژیم تغییر می‌کند؟

روشن است که حتی اگر ترکیب کنگره تغییر هم کند، هیچ سودی عاید رژیم نمی‌شود. چون در مورد مقابله با رژیم و شدت‌عمل نشان‌دادن در قبال آن، یک اجماع دوحزبی در آمریکا وجود دارد؛ شاخص آن هم ۲بار رأی‌گیری است که هم در مجلس نمایندگان و هم در سنا به‌عمل آمد.

در مورد برخورد با رژیم ایران، افکار عمومی آمریکا تقریباً به‌طور یکدست علیه رژیم است که کشف شبکه‌های جاسوسی و تروریستی رژیم در آمریکا هم در فضای حقیقی و هم در فضای رسانه‌یی به این فضا دامن زده است و از همین رو اصلاً متصور نیست که تغییر در ترکیب کنگره به نفع رژیم باشد.

علاوه بر این سیاست خارجی در حوزه اختیارات دولت است و اصلاً سیاست داخلی است که در انتخابات کنگره تاثیر اصلی را دارد. بنا بر این هم‌چنان که بعضی از کارشناسان رژیم هم می‌گویند این یک امید واهی است و متصور نیست که در این ۲ماه تحولی به نفع رژیم اتفاق بیفتد.

 با اشراف به این موضوع اولین سؤالی که به ذهن هر ناظری می‌زند این‌که: آیا خود خامنه‌ای و سردمداران رژیم این را نمی‌دانند که این‌گونه به سیاست صبر و انتظار دخیل می‌بندند؟

واقعیت این‌که همگی خوب می‌دانند و خود خامنه‌ای و سایر سردمداران رژیم مثل پاسدار جعفری بارها گفته‌اند که خطر از داخل است؛ اما بخشی از این حرفها به‌منظور منحرف کردن توجهات از خطر و عامل اصلی، یعنی قیام و سازمان رهبری‌کننده آن است و بخشی نیز مصداقی است از سیاست از این ستون به آن ستون فرج است.

این روزها نگاهی به سایت‌های رژیم نشان می‌دهد که آخوندها و دستگاه سیاسی‌ آنها تا چه حد با معضل مقاومت و مجاهدین درگیر هستند، مثال زیر نمونه گویایی از این درگیری است:

سایت بهارستانه­ روز ۱۳شهریور ۹۷ در مقاله‌یی با عنوان «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!» در همین مورد نوشته است:

 « منافقین بعد از خروج از کشور عراق در سال ۹۵ و ساکن شدن در آلبانی همه ساله این خروج جمعی خود را که نام «هجرت بزرگ» بر آن نهاده‌اند جشن می‌گیرند.

تا آنجا که به مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظامی ما برمی‌گردد، آنها این اواخر کمتر به موضوع مجاهدین در عراق ورود می‌کردند؛ البته نه از بابت دست‌بستگی و جانب احتیاط در برابر دولت عراق یا آمریکا یا سازمان ملل بلکه در تحلیل‌های خود به این نتیجه رسیده بودند که منافقین وقتی پایشان به اروپا برسد در برابر زرق و برق دنیای بورژوازی و به‌دلیل سالیان محدودیت در عراق، نیروهایشان روند انحلال طی خواهند کرد و به مرور تشکیلات منافقین را ترک کرده و با رفتن به‌دنبال زندگی، در فضای اروپا منحل خواهند شد.

به جای این‌که نیروهای منافقین درگیر جنگ با جمهوری اسلامی ایران شوند در اروپا مشغول خود خواهند شد و نهایتاً به بخشی از جامعه اروپا تبدیل می‌گردند و تا آنجا پیش خواهند رفت که پیدا کردن یک منافق در اروپا حکم کیمیا را خواهد داشت! اما روند تحولات نشان داد که اوضاع آن طور که انتظار می‌رفت جور نبود و درب مراد بر روی پاشنه درستش نچرخید.

امروزه داد کارگزاران نظام بلند است که هر جا آشوب و اغتشاشی در کشور وجود دارد، رد پای منافقین هم در آن پیدا می‌شود و سخنرانی مقام معظم رهبری در ۱۹دیماه سال گذشته شاخص گویایی بر نقش داشتن منافقین در اغتشاشات دیماه گذشته بود.

این فرضیه که نیروهای منافقین پس از رسیدن به اروپا مضمحل خواهند شد و در نتیجه تهدیدی برای نظام محسوب نمی‌شوند چقدر کارشناسانه بوده است؟ چقدر همراه با برآوردهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است؟ و چرا نتیجه عکس داده است؟

انتظار داشتیم که نیروهای نفاق وقتی از کنار دجله و فرات کنده شده و در سرزمین اروپا مأوی می‌گیرند شاخ و برگ‌ها و نهایتاً ریشه‌هایش بخشکد اما ظاهراً این روش، یک روش «بد درمانی» بوده است.

اگر منصف باشیم خواهیم دید که آن زمان که جریان نفاق در عراق بود تنها فعالیت آنها در داخل ایران به شعارنویسی یا صرفاً آویزان کردن بنر تبلیغی محدود شده بود، اما اکنون ـ به‌گفته مسئولان دولتی ـ سازمانده و هدایت‌کننده شورش‌ها و اغتشاشات در کلیه صنوف می‌باشند».
عمق مشکل نظام، دشمنی که مشمول مرور زمان نمی‌شود
هر ناظر بی‌طرف و با طرفی! تنها با یکبار خواندن یک مقاله از این دست که این روزها در رسانه‌های رژیم، مشابه آن به بیانهای گوناگون پیدا می‌شود در می‌یابد که هنوز پس از گذشت ۳۸سال از روزی که خمینی پس از سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه و با اشاره به مجاهدین گفت: دشمن ما نه «آمریکاست نه شوروی و نه اسراییل! بلکه دشمن ما همینجا در تهران است»! باز هم کماکان دشمن اصلی آخوندها، مجاهدین هستند و بس! معضلی که در تمامی این ۴دهه رژیم را به خود مشغول داشته و کابوسش حتی یک «آن» آخوندها را راحت نگذاشته است! دشمنی که زمان و مکان نمی‌شناسد و شامل مرور زمان هم نمی‌شود