سخن روز
در روزهای اخیر تظاهرات خشمگینانه مردم عراق بر ضد نظام ولایت فقیه و شخص خامنهای و خمینی همراه با آتش زدن دفاتر احزاب وابسته به فاشیسم دینی حاکم بر ایران، ابعاد تازهیی گرفته است. در همین روزها تظاهرات بر ضد رژیم و نظریه منحوس ولایت فقیه و شخص ولیفقیه سابق و لاحقش یعنی خامنهای و خمینی در نجف هم به حرکتهای اخیر اضافه شد.
نکتهٔ قابلتوجه این است که تظاهراتهایی که در شهرهای شیعهنشین عراق و توسط شیعیان این کشور در بصره و کربلا صورت گرفته، تماماً توسط همان شیعه و همان شیعیانی انجام شده که رژیم آخوندی سنگ آنها را به سینه میزد و به این بهانه، مردم سنی عراق را کشتار کرد و از موطن خودشان آواره نمود. در همین روزها مشابه تظاهراتهای عراق را در شهرهای سوریه هم شاهد هستیم. حرکتی که در ایران، دامنهای سراسری گرفته و به آتش زدن حوزههای آخوندی در قیام نیز بالغ شده است.
در این میان توضیح اخیر روزنامههای رژیم از جمله مقالهیی از سفیر سابق رژیم پاسدار حسن داناییفر بود در مورد تظاهرات بصره قابلتوجه بود، به این معنی که مطالبات مردم را به حق دانسته بودند اما گفته بودند این تظاهرات توسط دستهای خارجی به جانب رژیم منحرف شده است.
باز هم دستهای خارجی؟!
انتساب هر حرکت ضدرژیم چه در ایران و چه در عراق و سوریه همیشه با همین برچسب مندرس «دستهای خارجی» روبهرو شده و میشود. این تناقضگویی، البته ذاتی رژیم بوده و منحصر به یکی دو مورد اخیر هم نیست. مثلاً در مورد علت آتش زدن کنسولگری رژیم روزنامه حکومتی ایران که ادعاهای پاسدار داناییفر در مورد دست داشتن خارجی در تظاهرات مردم عراق را انعکاس داده، نوشته است:
«مسئول اطلاعرسانی کنسولگری رژیم در بصره، گفت: «ما گروه مشخصی را به آتش زدن مقر خود در بصره متهم نمیکنیم».
مقامات رژیم در مورد قیام مردم ایران از یک طرف به مردم حق میدادند که از گرانی و بیکاری و رکود تظاهرات کنند و از طرف دیگر میگفتند دستهایی در کار است که خواستههای مردمی را رنگ سیاسی داده و متوجه رأس نظام میکنند. اکنون هم حرفها و شعارهای هم مردم بصره و هم مردم کربلا و هم دیگر شهرهای عراق بهخوبی روشن میکند که خشم و نفرت آنها از دخالتهای جنایتکارانه رژیم ایران و حاکم کردن شبهنظامیان موسوم به حشدالشعبی بر جان و مال و حاکمیت ملی مردم عراق است. باند جنایتکاری که از بسیج ضدمردمی آخوندها در ایران کپیبرداری شده و دادن دست باز به آنها برای هر گونه تجاوز و تعدی علیه جان و مال و ناموس مردم عراق هم ناشی از تجربه کارکرد آنها در ایران است.
این معنا در تظاهرات روحانیان و طلاب کربلا هم بهخوبی قابل مشاهده است. مطالبات آنها همانگونه که از شعارهایشان مشخص میشد (نه به فرعون، نه به نمرود، نه به ولایت فقیه، نه به خامنهای، نه به خمینی و مرگ بر خامنهای) نه صنفی بود نه رفاهی! بلکه مشخصاً علیه نظام فرعونی و شیطانی ولایت فقیه بود که لباس دین به خود پوشیده و علیه شخص خمینی و خامنهای بود.
در سوریه هم؟!
این هفته همچنین شاهد تظاهراتی در شهرهای سوریه بودیم که در آنها هم رژیم آخوندی در کنار رژیم اسد آماج خشم مردم بود. در سوریه هم مردم ادلب و سایر شهرهای سوریه بهخوبی میدانند که چه نیرویی در کار نقشه ضدبشری قتلعام گستردهٔ مردم در ادلب است. رژیم آخوندی و رژیم اسد در تبلیغات خود میکوشند که مقاومت مردم در ادلب را ناشی از ایستادگی گروههای تروریستی وانمود کنند. در حالیکه در حال حاضر ۳میلیون نفر در ادلب ساکن هستند. آیا اینها تروریستند؟ یا همچنانکه مردم ادلب در تظاهرات خود به صراحت میگویند، آنها حاضر نیستند به دیکتاتوری اسد و حضور نیروهای خارجی که برای حمایت از او به سوریه آمدهاند، تن بدهند.
در اجلاس تهران روحانی با سبعیتی آشکار از حمله گسترده به ادلب و قتلعام مردم حمایت کرد و ولع نشان داد.
و دقیقاً به همین علت است که هم در سوریه و هم در عراق، مردم مانند مردم ایران از حاکمیت ولایت شیطانی آخوندها که موجب نابودی کشورشان شده به خروش آمدهاند و خواستار پایان دادن به آن هستند.
مشابهت قیام در ایران، عراق و سوریه
اینک باید سؤال کرد: آیا مشابهت تظاهراتهای مردم در عراق و سوریه با تظاهراتها و قیام مردم ایران و همزمانی آنها تصادفی است؟
پاسخ بیشک منفی است! این شباهت به هیچوجه تصادفی نیست. از قضا موضوع مهم همین مشابهت هست که رژیم در عراق و ایران اول به مردم ناراضی و شورشی حق میدهد که بهخاطر مشکلات جدی معیشتی و زیستی که در اثر ناکارآمدی و بیراهحلی رژیم به تودهها تحمیل شده، تظاهرات کنند اما در همان حال همزمان مدعی میشود که دستهایی در کار است!
به همین علت باید گفت هیچ تصادفی در کار نیست. این مشابهتها و همزمانی تظاهرات مردمی علیه رژیم در ۳کشور، تماماً قانونمند است و یکی از علائم بارز پایان نظام اهریمنی ولایت فقیه است.
اين تشابه و همزمانی چه میگوید؟
این تشابه و همزمانی قیام در هر ۳کشور ایران، عراق و سوریه در یککلام شکست استراتژیک نظام ولایت فقیه را نشان میدهد. تفکر منحط خمینی که بعد از ربودن رهبری انقلاب مردم ایران خیز برداشته بود تا در تمام منطقه از عراق و سوریه و بهقول خودشان از بابالمندب و خلیجفارس تا مدیترانه، ولایت ضدبشریاش را بگستراند و خامنهای باد به غبغب میانداخت و میگفت سوریه عمق استراتژیک ماست. اما اکنون با نمایان شدن فروریختن عمود خیمه نظام در تهران، شاهد فروپاشی این عمق استراتژیک در عراق و سوریه هستیم.
قیامهای همزمان و همزبان تودههای ستمدیده ۳کشور ایران، عراق و سوریه طلیعه مبارک به گور سپرده شدن نظام اهریمنی ولایت فقیه است.