(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: بالاخره با تنفیذ و تحلیف، آخوند روحانی کار دور دوم یا دولت دوازدهم را شروع کرد. این دولت کارش را در چه شرایط و وضعیتی شروع کرده است؟
محمدعلی توحیدی: این وضعیت، یک مرحلهیی از بحرانی است که رژیم دارد. شروع دور دوم یا تنفیذ و تحلیف رئیسجمهور ارتجاع، به مصداق همان ضربالمثل معروف است: «سالی که نکوست از بهارش پیداست ـ ماستی که ترش است از تغارش پیداست». فکر میکنم مصرع دوم ضربالمثل، مصداق بیشتری دارد. این تغار یا ظرفی که خامنهای درست کرده بود، یکی جلسهیی در بیت خامنهای برای تنفیذ بود و دیگری جلسهیی در مجلس برای تحلیف که خیلی ترش و شور شد.
در این تنفیذ میخواستند یک نمایش وحدت و استحکامی به دستگاه بدهند. جالب بود که احمدینژاد را هم که در جریان انتخابات با خامنهای تیز و معترض شد، آوردند و نشاندند کنار آخوند جلاد رئیسی که مفتضحانه و منفور شکست خورده بود. احمدینژاد هم بلند میشود و میرود پیش حسن خمینی مینشیند که آنها چشم دیدنش را ندارند. این صحنه مجلسآرایی خامنهای بود که آخوند خاتمی هم که 8سال رئیس جمهورش بود، جایی در آن نداشت.
در این جلسات، مفتضحتر از همه، خود روحانی بود. او که بعد از 29اردیبهشت از صبح پیروزی دم میزد و در صحبت آن موقعش هم اسم رفسنجانی را آورد و گفت: «جای ایشان در این صبح پیروزی خالی است» و از محمد خاتمی تشکر کرد. اما نه در تنفیذ و نه در تحلیف، شاخ شکستهیی اشارهیی نکرد و بیشتر سعی کرد خودش را هماهنگ و همراه با خامنهای نشان بدهد. همین هم باعث شد از دور و بریهایش دچار لعنت بشود. دختر رفسنجانی گفت این را بابای من به صحنه آورد، حالا یادش میرود که اسم او را به زبان بیاورد. این از مجلس تنفیذ.
مراسم تحلیف هم افتضاح شد و این افتضاح هم در سطح داخلی هم در سطح بینالمللی بالا گرفت. رژیم یک تعدادی را از این کشور و آن کشور دعوت کرده بود. مهمترین چهره سیاسی هم که رفته بود نزد حاکمیت ارتجاع و در مراسم رژیم رکورددار اعدام و شکنجه شرکت کرده بود، با حجاب اجباری و تحمیلی در مجلس آخوندها که آن عکس گرفتنها و صحنههای مبتذل ایجاد شد. این ابتذال هم در رسانههای خود رژیم، در رادیو تلویزیون و در دستگاههای خودشان در داخل کشور و کشورهای دیگر خیلی تمسخر و پر از محکومیت و اعتراض شد. خارجیها از او میپرسیدند تو چرا رفتی؟ داخلیها هم گفتند و نوشتند که این باعث ذلت ما شد؛ تحلیف قرار بود عزت ما را نشان بدهد و باعث ذلت و نکبت شد.
بنابراین این ماست ترشیده دور دوم روحانی، از همین تغارهای دو جلسه واضح است که به نظر من درآمد یا شروع خیلی مفتضحی داشته و معرف چشمانداز و آیندهاش است.
سؤال: اشاره کردید که واکنشهای داخل رژیم هم علیه این جلسه تحلیف بسیار بود. در همین رابطه در تلویزیون رژیم برنامهیی بود که اجازه بدهید قسمتی از آن را ببینیم:
تلویزیون رژیم، مهمان برنامه: «این چه ذلتی بود؟ قرار بود روز عزت ما باشد. تازه جلو یک عدهیی را گرفته بودند که نیایند برای عکس.
مجری: آیا این تصویری که از ما در رسانههای دنیا ارائه شده، این صرفاً دستمایة طنز قرار میگیرد یا نه؟ آیا در محاسباتشان برای مقابله با جمهوری اسلامی، لحاظ میشود؟
مهمان برنامه: «بدبختی ما این است که قائممقام وزیر خارجه ما عکاس میشود. قشقایی شده است عکاس. دیگر شما چه میخواهید؟ آن مجلسش، آن هم معاون وزیر خارجهاش!»
آقای توحیدی! بالاخره هرچه هم که باشد، خامنهای با تنفیذ رسمی روحانی، به نظر میرسد به نتایج انتخابات تن داده است. بنابراین بحرانی که بالا گرفته بود، به جایی رسیده است. آیا اینطور نیست؟
محمدعلی توحیدی: در اکولوژی و در فضا و در میز سیاسی که این نمایش انتخابات داشت، حتی یکی دو هفته قبل سپاه پاسداران، رئیسجمهور تازه انتخاب شده را به کودتا تهدید میکرد و میگفت مطابق قانون اساسی، ما وظایفمان را انجام میدهیم.
در این فضا با همین تغار و با همین مجلس و با همین وضعیت، بالاخره با تنفیذ و تحلیف، دور دومش رسمیتی پیدا کرده است. ما داریم در درون رژیم بحث میکنیم که در فردای انتخابات 29اردیبهشت مدعی بود ما به پیروزی رسیدهایم و در برنامه تبلیغاتی انتخاباتی، قول داده بود که بیایید تا ما یک رأی بیشتری بیاوریم که یک سری از کارهایی که در دور اول قول دادیم بکنیم و نکردیم ـ مثل رفع حصر ـ را بتوانیم کاری بکنیم. بعد میبینیم به نقطه معرفی کابینه که میرسد، به مجلس تنفیذ و تحلیف که میرسد، شاخ شکستهتر است. به نظرم لوموند فرانسه بود که تیتر زده بود: «کابینه دور دوم روحانی، گردش به راست».
نارضایتی الآن بیشتر در باند خودش است. در آستانة معرفی، دعوایی رسانهیی با عارف شده که بهاصطلاح سردسته اینها در مجلس است. صحبت از این است که محمد خاتمی هم به آن معترض بوده است. در دور دومی که شروع شده است، اگر بخواهیم بهمعنایی که شما میگویید بالاخره خامنهای تن داده و این یک موفقیتی برای روحانی است، باید گفت که نه، این طور نیست.
در 29اردیبهشت بهرغم ادعای پیروزی خامنهای که گفت بله ما پیروز شدیم، شکست فضاحتبار خورده بود و میگفت پیروز شدیم! این نیمه مرداد و معرفی کابینه با این ترکیب و وضعیت هم در همان چهارچوب رژیم، چیزی دستش را نگرفت و به عقب رفت؛ یعنی خامنهای زیر این فشارها، روحانی را مجبور کرد و او هم چیزی را ارائه داد که قبل از همه، باند خودش را ناراضی کرده است. حالا آنها میگویند بدنه اجتماعیاش هم رویگردان شده است. هیچکدام از آن چیزهایی را که اینقدر وعده داد، پاسخ نگفت. به نظر من نمیشود گفت که موفقیتی بوده است. بلکه شکست مهندسی روحانی بوده است.
سؤال: به هر حال با توجه به بحثی که میکنید، آیا معنیاش این نمیشود که عقبنشینیهای روحانی، شکست خامنهای را کمی جبران کرده است و شقه و شکافی که در رژیم بهوجود آمده، کمی جمعوجور شده است؟
محمدعلی توحیدی: فکر نمیکنم. به هیچ وجه اینطوری نیست. چرا نیست؟ برای اینکه ما بایستی به عمق چند و چون تحول سیاسی برویم. پرسش این است که خامنهای یا رژیم چه میخواهد؟ برای رژیمی که در انتخابات، جدیت و اصالتی ندارد و رأی مردم در کار نیست و کاندیداها از چه فیلترهایی رد میشوند، این کارها برای خودش یک بازی است. سؤال شما بهلحاظ تئوریک و منطقی موجه است. میشود گفت بالاخره شکاف را بست یا نه.
خامنهای شکاف را در صورتی میتواند ببندد که بتواند تضادی و مشکلی را حل کند. حتی باند اصلاحطلبان هم در همان اوج دولت اصلاحات، میگفتند انتخابات برای ما پروژه امنیتی است! فکر کنم علی ربیعی که در دولت اول روحانی مقام داشت، میگفت پروژه امنیتی است و میگفتند امنیت برای ما بر دموکراسی ترجیح دارد. برای اینها انتخابات معنا ندارد. اینها در انتخابات چه میکنند؟ پروژه امنیتی چیست؟ این پروژه عبارت است از بحث ولیفقیه و رژیم ولایت فقیه که هر کدام به یک نحوی بتوانند این رژیم را بر پایة ولایت فقیه حفظ کنند. در بنیاد، اساس حرف همهشان همین است. خامنهای که تکلیفش روشن است؛ چون ولیفقیه است. آنهای دیگر هم همینجوری هستند. مگر از نظر رفسنجانی، عمود خیمه نظام چه بود؟ مگر خاتمی دموکراسی وحیانه متکی بر وحی و ولایت فقیه نمیگفت؟ مگر همین روحانی یک مقام دستگاه امنیتی ولایت فقیه نیست؟ مگر راهحلها و پیشنهادهایی که میکند، در اساس ـ تاآنجاکه به رژیم برمیگردد ـ عبارت از داستان ولایت فقیه و حفظ دستگاه نیست؟
در نماز جمعه مشهد، سخنرانی را آورده بودند که حرفش این بود که ولایت فقیه دارد روحش را در درون نظام از دست میدهد و دارند شیرهاش را میکشند. الآن وضع داخل این است. دارند در داخل و خارج، روح ولایت فقیه را از بین میبرند.
در چنین شرایطی نمیشود گفت که خامنهای توانسته شکافش را ببندند. تضادی حل نشده است.
سؤال: به جا است آن قطعهیی را که اشاره کردید، دوباره ببینیم که وضعیت خامنهای را در رژیم تداعی میکند.
تلویزیون رژیم: «تمام این فتنهها این است که پایههای این نظام مقدس جمهوری اسلامی و استوانه این نظام را که ولیفقیه است، چه در داخل و چه در خارج، سست و بیروح کنند. ، متأسفانه اذناب خارجی هم در ایران اسلامی دارند آب به آسیاب دشمن میریزند. آنانی که در ایران اسلامیاند، دارند پایههای نظام را متأسفانه تضعیف میکنند».
آقای توحیدی! در کشاکشی که بین دو جناح رژیم است، بالاخره در دور دوم روحانی، آیا میتوانیم بگوییم که روحانی بهطور نسبی تقویت شده است؟ یا اینکه میتوانیم بگوییم خامنهای توانسته کماکان میخش را بکوبد و ارجحیتش را بر روحانی داشته باشد؟
محمدعلی توحیدی: این سؤال خیلی جدییی است که امیدوارم در برنامههای بعدی بیشتر به آن بپردازیم. اتفاقاً این جدیترین بحث در دور دوم روحانی است. بقیه مفسران هم که درباره دور دوم روحانی بحث میکنند، به این میپردازند.
در رژیم آخوندی ـ که در واقع باید گفت خامنهای ـ از وقتی رئیسجمهور داشته، همیشه در دور دوم، یک میخی کوبیده است؛ چون همیشه بین این نهاد ولایت فقیه و نهاد اجرایی رئیسجمهور ـ هر کس که بوده، از رفسنجانی، بعد خاتمی، احمدینژاد و حالا روحانی ـ یک تضاد واقعی وجود داشته و دارد که این رژیم قرونوسطایی نمیتواند اینجا تضاد حل کند. یک چیزی درست کرده که گریبانگیرش شده است. در نتیجه در دور اول، آن که رئیسجمهور است، یک کارهایی برای خودش میکند و در دور دوم، ولیفقیه میخ میکوبد و تحمیلات خودش را میکند. این تکرار شده است.
از یک وجهی میشود گفت که خامنهای باز دوباره میخش را کوبیده و همان دور تسلسل ادامه دارد. ولی به نظر من بهرغم نکاتی که خودم درباره شاخ شکستگی روحانی و عقبنشینی در ماهیتش گفتم، وضعیت برای اینکه به میخ کوبیدن و حل تضاد توسط خامنهای برسد، تابع تعادلقوای صحنه است. یعنی اینکه ولیفقیه در موقعیتی از قدرت باشد که بتواند همان دیکتاتوری را اعمال کند و شکاف را ببندند. در دفعات قبل که این کار را کرده و نان یک چیزهای دیگری را خورده است. مثلاً ثمره جنگ عراق را که آمریکا رفته در یک کشوری جنگ کرد و دولتی را سرنگون کرد، مجاهدین را محصور کرد و یک وضعیتی پیش آمد که میدانی برای تاخت و تاز خامنهای پیدا شد و در تعادلقوا بالا رفت و تا حدی در مانورها و مسائل داخلیاش، او را جلو برد.
در دور اول روحانی ما شاهد بودیم که بلافاصله در همان روز اول اعلام نتایج انتخابات، به لیبرتی حمله کرد که در صحنه تعادل داخل ایران، اپوزیسیون اصلی خودش را زیر ضرب و موشک ببرد تا بگوید من هستم و دستگاه موشکی من دارد کار میکند. اما الآن وضعیت تعادل چگونه است؟ خامنهای در چه وضعی است؟
در وضعیت جدید، با انتقال مجاهدان اشرفی، ما میبینیم همزمان با مراسم تحلیف روحانی، پلاکاردهایی در تهران بالا میرود که بر آن نوشته شده «عهد آخوندها بهسر آمده». از طرفی امکان موشکپرانی هم از دستش در رفته است. برعکس، پروژه موشکیاش مشمول جدیترین تحریمها است. تحریمهایی که بنیاد این رژیم را میلرزاند. یعنی فقط تحریم فنی نسبت به سپاه نیست. تحریمها در محتوا، پایهیی و ساختاری دارد؛ در شکل هم، هر دو مجلس آمریکا به آن رأی دادهاند. آخوندها هم به همینخاطر دارند به خودشان میلرزند.
اگر خامنهای میتوانست بمب اتمیش را به جایی برساند که زهرش به حلقومش ریخته نشود؛ اگر میتوانست در سوریه دست بالای مطلقی در تعادلقوا داشته باشد، آن موقع میشد گفت که بله، خامنهای میخش را کوبیده و تضاد حل کرده است. ولی واقعیت این است که نتوانسته تضاد حل کند. در چنین شرایطی ما نمیتوانیم بگوییم مثل دور دومهای قبلی است. تضاد در محتوا و در پایه به مدار دیگری مثل دادخواهی و شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» افتاده است. خود خامنهای میگوید مثل دهه 60است. اینها چیزهایی است که خودشان میگویند.
بنابراین مقایسه با دور دومهای همیشگی هم، یک مقایسه کامل و درستی نیست؛ چرا که شرایط فعلی تفاوت دارد.