روزنامه العرب- لندن ۴/۶/۹۶ : « نماینده سابق سازمان ملل: دیدگاه غرب با واقعیات روی زمین منطبق نیست و اپوزیسیون سوریه قربانی دوستانش شد .شكست اپوزیسیون در حلب قوانین بازی را در سوریه تغییر داد لندن ـ چرا جنگ در سوریه در گرفت، این سؤالی است كه پاسخ آن در پیچیدگیهای بوجود آمده از زمان شروع تظاهرات مردم درعا در مارس 2011.. و تبدیل سوریه به میدان جنگی نیابتی كه هنوز مشخص نیست چه كسی و به نفع كدام طرف میجنگد، محو شده است.
.. .
دیپلمات هلندی سابق نیكولاس فوندام تلاش میكند با توجه به اطلاع مستقیمش نسبت به پرونده بحران سوریه هنگامی كه در سال های 2015 و 2016 نماینده ویژه كشورش در سوریه بود به این سؤال جواب بدهد: مسئولیت عمده خرابی وضعیت در سوریه به تأخیر و تردید غربی ها در تصمیم گیریهای عملی در موضوع سوریه بر میگردد.
این سفیر هلندی میگوید، رهبران غربی صرفا با بیان حمایتشان از اپوزیسیون، وجدان سیاسی خودشان را راحت كردند در حالیكه یك شریك ناخودآگاه در طول كشیدن جنگ بودند.
یكی از جدا شدگان از ارتش سوریه بنام سرتیپ ابراهیم الجباوی با این ایده فوندام موافق است كه غربی ها نقش برجسته ای در تضعیف اپوزیسیون داشتند، الجباوی به العرب می گوید: حرفها زده میشود ولی عملی در كار نیست، جامعه بین المللی اعتراف كرد كه رژیم اسد مشروعیتش را از دست داده و باید برود ولی در عمل كاری برای مجبور كردن او به رفتن در مقابل كمك نا محدود روسیه با استمرار كشتن و نابودی و كوچ اجباری كه ماندن اسد را تأمین كرد انجام نداد..
محمد یحیی مكتبی از رهبران اپوزیسیون ملی سوریه میگوید، اپوزیسیون از برخی كه ادعای دوستی با مردم سوریه می كنند ولی كمك لازم را در زمینه های سیاسی، نظامی و انسانی برای تحقق خواسته های سوریها نمیكنند نا امید شده است. وی به العرب می گوید: نهادهایی كه انقلاب و اپوزیسیون و مردم سوریه را نمایندگی میكنند در وضعیتی بین مرگ و زندگی رها شدهاند در حالیكه به رژیم اسد و حامیانش امكان استمرار انواع شكنجه و آواره كردن بدون هیچگونه حسابرسی یا ممانعتی داده شده است.. .
علیا منصور پژوهشگر سوری به العرب میگوید: سرنگون كردن اسد و جلوگیری از خونریزی و خرابی در همان سال اول انقلاب عملی بود ولی آنچه كه واقع شد این بود كه سوریها فقط وعدههای كلامی از مسئولین غربی دریافت میكردند در حالیكه اسد كمك واقعی مادی و سیاسی و نظامی از همپیمانانش دریافت میكرد.
محمد مكتبی تأكید میكند: در هیچیك از مراحل انقلاب سوریه یك اراده جدی بین المللی برای سقوط رژیم اسد وجود نداشته است، اگر چنین اراده ای وجود داشت خونها و خرابیهای زیادی، ذخیره میشد و انقلاب بعنوان نماینده تمامی سوریها از همه طیفها باقی میماند..
كارشناسان دیگری میگویند: عدم آگاهی برخی از سفرا در دمشق نسبت به واقعیت رژیم، تنها عامل منتظر ماندن كشورهای غربی برای سقوط اسد بدون هیچگونه دخالت مستقیم نبود. این كارشناسان اشاره میكنند كه كشورهایی كه خودشان را بعنوان دوستان اپوزیسیون سوریه معرفی می كردند در چارچوب آمریكایی كه در زمان اوباما هیچ جدیتی برای بوجود آوردن هرگونه تغییر ریشهای در سوریه نداشت حركت میكردند.
علیا منصور میگوید: دلیل اجازه دادن به ایران برای دخالت بمنظور حمایت از اسد و عدم اقدام جدی برای جلوگیری از او و بسنده كردن به برخی اظهارات پر سر و صدا، گفتگوهای آنزمان بین آمریكا و ایران در زمینه پرونده اتمی بود، او میگوید: اوباما برای حفظ منافع ایران در منطقه كار میكرد، وی تصمیم داشت كه از جیب سوریها و اعراب به هر قیمتی به توافق اتمی دست پیدا كند.
الجباوی، نرفتن اسد را به چند علت مربوط میداند از جمله بكارگیری نیرو توسط روسیه، ضعف اوباما، عدم توانایی كشورهای غربی برای خارج شدن از زیر قبای آمریكا و كمكهای لجستیكی و سیاسی و نظامی به اسد و شبه نظامیان همپیمانش توسط روسیه و رها كردن سازمانهای بنیادگرا برای جولان دادن و كنترل بخشهای زیادی از شهر ها و روستاهای سوریه.. .
علیا منصور میگوید: كمك نظامی ارائه شده به اپوزیسیون تنها برای ادامه نبرد و نه پیروزی كافی بود، علت آن هم ارتباط داشتن پرونده سوریه به پروندههای متعدد بود. هر كشوری منافع خودش را دنبال میكرد و سوریه به صحنه درگیری و مشاركت در تخریب تبدیل شده بود.
منذر آقبیق از رهبران اپوزیسیون دلیل تردید غرب را دو عامل اساسی میداند: اول خستگی (فرسودگی) مادی و انسانی در جریان شكست حملات قبلیاش در افغانستان و عراق كه او را به تلاش برای پرهیز از دخالت بیشتر در خاورمیانه فرا میخواند، عامل دوم وجود سازمانهای جهادی تروریستی از قبیل النصره و داعش كه خطری بیشتر از بودن اسد در حاكمیت برای امنیت ملی عربی بحساب می آمد و در صورت رسیدن (این جریانات) به حاكمیت در اثر سقوط رژیم در سوریه تبدیل به یك خطر می شدند.
در ارتباط با گروههای ارتش آزاد سوریه، این گروهها بتدریج متلاشی شده و عناصری از آنها به دستجات اسلامی بنیادگرا منتقل شدند بطوری كه از پایگاه مردمی اپوزیسیون سكولار كاسته شد. نیكولاس فوندام می گوید مادامی كه الزامات لازم به اپوزیسیون برای پیدا كردن دست بالا در نبرد داده نشود، كمك معنوی ارزش تعیین كننده ای نخواهد داشت. به عنوان مثال وقتی نیروهای رژیم بخش شرقی حلب را كه بمدت بیش از 4سال در كنترل اپوزیسیون مسلح بود در دسامبر 2016 در نوردیدند، جامعه بین المللی بجز محكومیت كاری نكرد.. .
مكتبی مسئولیت آنچه كه در سوریه گذشته و میگذرد را تنها متوجه سازمانهای بین المللی و مقامات كشورهای بزرگ نمیداند و میگوید: مسؤلیت جلوگیری از سقوط رژیم اسد در درجه اول متوجه كشورهای بزرگ بخاطر عدم اتخاذ اقدامات جدی و تعیین كننده و همچنین نیروهای سوری است كه انقلاب را از مسیرش منحرف كردند.
بنظر فوندام، خروج از تنگنای كنونی سوریه ایجاب میكند كه همه به اشتباهاتشان اعتراف و مسئولیتشان را بعهده بگیرند و نمیتوان منكر شد كه اپوزیسیون سوریه نیز بخشی از مسئولیت را بعهده دارد، بخصوص بعد از چند دستگی و گوناگونی ایدئولوژیها و طرفهای حامی.. كه انقلاب سوریه را محكوم به شكست كرد. وی اضافه میكند: مادامیكه رژیم كمكهای نظامی نامحدود از هپمیانان روسی و ایرانی اش و حزب الله دریافت می كند وضعیت همچنان ضعیف باقی خواهد ماند