خانه دوست کجاست؟
سهراب سپهری
امروز در همه جا بحث دادخواهی سال ۶۷ به صورت بسیار گسترده مطرح شده است.
همه از قرار دادن مسئولان این جنایت هولناک در مقابل عدالت و دادگاههای بین المللی استقبال میکنند.
اما بسیار حیرت آور است که تعداد بسیار اندکی هم هستند که خواهان بخشش جنایت علیه بشریت بعد از گذشت ۲۸ سال هستند.
همه میدانیم که رژیم آخوندی قادر به انجام چه جنایاتی است. آخوندها از اولین روز سر کار آمدنشان جنایت را شروع کردند. از قبل از قتل عام سال ۶۷ این جنایات را گسترش دادند، قتل عام زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ را از قبل برنامه ریزی کردند، در تابستان همان سال جنایاتشان را به اوج خود رساندند، بعد از آن مرتکب قتلهای زنجیره ای و قتل مخالفانشان در خارج از کشورشدند. آنها نهایت سعی خود را برای ساختن سلاحهای کشتار جمعی و بمب اتم، صدور تروریسم و جنگ افروزی در منطقه، کشتار مردم بیگناه این کشورها و اعدامهای دسته جمعی در داخل مملکتمان انجام دادند. اینها قسمتهایی از جنایات آخوندهاست.
اما بزرگترین جنایتی که در نزدیک به چهل سال گذشته انجام داده اند قتل عام سال ۶۷ است که هنوز ابعاد و اسرار آن ناشناخته مانده است.
هزاران خانواده از سرنوشت فرزندانشان هنوز بی خبرند. هزاران مادر، پدر، خواهر، برادر و فرزند به دنبال مزار عزیزانشان میگردند و بسیارند مادران، پدران، خواهران، برادران و فرزندانی که در گورهای بی نام و نشان به خاک سپرده شده اند و عزیزانشان نمیدانند که مزار آنها در کجاست...
با همه اینها ما تنها قسمتی از این جنایات سال ۶۷ را میشناسیم که مصداق جنایت علیه بشریت است!
آیا میتوان جنایت علیه بشریت را بخشید؟
از زمان جنگ بین الملل دوم و کشتار هولوکاست توسط نازی ها، کشورهای جهان در کتابها، روزنامه ها، مجلات، رادیوها و تلویزیونها... و امروز در اینترنت سعی کرده اند که ابعاد این نوع جنایت را به مردم دنیا بشناسانند. روشنفکران، نویسندگان، فیلسوفان، حقوقدانان و سیاستمداران زیادی به تحقیق، کار، خواندن و نوشتن در باره جنایت علیه بشریت پرداختند. آنها سؤالات زیادی را مطرح کرده اند که برای بسیاری از آنها جواب داشته اند و لی بوده اند مواردی هم که هنوز بعد از گذشت این همه سال هنوز بی جواب مانده اند.
یکی از مهمترین سؤالاتی که در بحث این نوع جنایت هولناک مطرح شده موضوع «بخشش» است.
در اینجا به صورت خیلی کلی و تنها به قسمتی از «تئوری بخشش» دو فیلسوف بزرگ یهودی به نامهای «ژاک دریدا» و «ولادیمیر یانکلویچ» اشاره میکنم. هر دو آنها دیگر در قید حیات نیستند.
ژاک دریدا در یکی از سمینارهایش در آمریکا میگوید:
جنایت علیه بشریت بخشودنی نیست! دریدا در نظریه خود از بخشش «بی قید و شرط» صحبت میکند که بخشش نباید با چشمداشت رسیدن به نتیجه خاصی صورت گیرد. او فروتنانه تا به آخر میرود و میگوید در حقیقت این نابخشودنی است که بخشش را فرا میخواند. تنها با اینگونه عمل نابخشودنی که بخشیده شود، بخشش به صورت واقعی و در نفسش معنا میابد. همینجا دریدا به مسئله بسیار مهمی اشاره میکند و میگوید:
تنها و تنها خود قربانی است که میتواند در جنایت علیه بشریت ببخشد و چون همه قربانیان به قتل رسیده اند و دیگر در قید حیات نیستند، هیچکس دیگر نمی تواند به جای آنها جانیان را ببخشد.
حتی یک نفر از آنها را هم نمی توان جایگزین کرد و به جای او برای بخشش جانیان تصمیم گرفت.!
دریدا در اینجا لازمه بخشش «بی قید و شرط» را وجود «شرط بخشش» میداند و شرط این است که قربانی زنده باشد. قربانی به قتل رسیده پس دیگر «شرط بخشش» وجود ندارد.
پس با قتل قربانیان امکانات و شرایط بخشش برای همیشه از بین رفته است!
در تئوری اش در باره بخشش در جنایت علیه بشریت دریدا به دو موضوع اشاره کرده است: اول واقعیت به قتل رسیدن قربانیان و دوم بخشش بی قید و شرط. ولی او در بررسی خود در درجه اول به موضوع دوم که بخشش است میپردازد. از این طریق او میخواهد به نتیجه عمیق تر و در عین حال بالاتری برسد و این حقیقت جلوه کند که «بخشش» تنها زمانی زیبا و امکان پذیر است که «انسانیت» به قتل نرسیده باشد!
حیرت آور است اگر امروز شخصی تصمیم بگیرد بعد از بیست و هشت سال، آن هم یک جا، برای سی هزار شهید سرفراز، همه مسئولان جنایت علیه بشریت سال67 را ببخشد. معلوم نیست که او بر چه اساسی میخواهد این کار غیر ممکن را انجام دهد...!
یانکلوویچ معتقد بود که جنایت علیه بشریت را نباید بخشید. او پس از آن که کتاب بخشش را نوشت در مصاحبه ای گفت:
از قربانیان بپرسید که آیا نازی ها را میبخشند. ولی آنها کشته شده اند و اگر شخصی بخواهد امروز سر خود به جانیان اعطای بخشش کند این وظیفه و مسئولیت ماست که نگذاریم این کار صورت بگیرد.
یانکلوویچ میگوید: تحقیقات نشان میدهند که مسئولان جنایت علیه بشریت در نهایت بی رحمی، خونسردی، بدون کوچکترین نشان انسانی و در یک برنامه ریزی از قبل پیش بینی شده به صورت سیستماتیک شکنجه ها و کشتارها را انجام داده اند.
او انگیزه این جنایت را «شرارت شیطانی» این جانیان مینامد.
یانکلوویچ از مسئولیت سکوت نکردن در مقابل ظلم صحبت میکند و میگوید: در باره آنچه مهم است باید سخن گفت. سکوت در مقابل جنایت باعث میشود که ما آنرا ساده انگاریم و آنرا به دیگران ساده القاء کنیم. به نظر او در مبحث «جنایت»، عدالت در جلو بخشش قرار میگیرد و بر آن اولویت دارد.
او به این مسئله اشاره میکند که «تنها زمانی که جانیان در مقابل عدالت قرار میگیرند و به خاطر جنایاتشان محکوم میشوند ما به آرامشی خواهیم رسید که معمولاً بعد از بخشش به آن میرسیم ولی در «جنایت علیه بشریت» شرارت جلادان به حدی است که هیچ حکمی از هیچ داگاهی نمیتواند پاسخگوی عظمت این جنایت هولناک بشود. عدالت در اینجا نمی تواند آنطور که باید برقرار شود!
ما باید همیشه مواظب باشیم که جنایت علیه بشریت را فراموش نکنیم.
به این دلیل که فراموشی به این معنی خواهد بود که قربانیان این جنایت هرگز وجود نداشته اند و این جرم بزرگتر از جنایت است.!»
در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا جانیان در جنایت علیه بشریت طلب بخشش کرده اند؟
یانکلوویچ جواب میدهد: آنها هیچوقت طلب بخشش نمیکنند... اگر هم میکردند... بخشش در اردوگاههای مرگ مرده است!
امروز آخوندها نیز ابراز رضایت میکنند از اینکه «با فتوای خمینی» زندانیان سیاسی سال ۶۷ را به قتل رسانده اند. آنها هرگز از اینکه مخالفانشان را قتل عام کرده اند طلب بخشش نکرده اند (آنها میخواهند خود را از طریق فتوا بی تقصیر نشان دهند). آنها در سال ۶۷از هر ابزاری جهت شکنجه های قرون وسطایی زندانیان سیاسی بخصوص مجاهدین عزیز استفاده کردند تا از آنها هر طور شده طلب بخشش و توبه بگیرند. در گزارشهایی که بدست ما رسیده ثابت شده است که همه مبارزان راه آزادی در سخت ترین شرایط شکنجه، قبل از شهادتشان بر سر موضع خود تا به آخر ایستادند و سرفرازانه سر بدار شدند.
یانکلویچ میگوید: هر حکمی که ازبالاترین مراجع قضایی برای جلادان صادر شود جوابگوی شرارت مسئولان جنایت علیه بشریت نیست! او از بعد احساسات و عواطف عمیق انسانی به مسئله نگاه میکند...
اگر آخوندها امروز هنوز مانند کشیشان در قرون وسطای ششصد سال پیش عمل میکنند،
اما بشر مدرن امروز به دستاوردهای بزرگ قانونی و حقوقی رسیده که نتیجه قرن ها زحمت، تجربه، تحقیق، کار، پشتکار، دیسیپلین و نظم و.... پیشینیان تا نسل ما بوده است که نتیجه آنها از جمله دادگاه های بین المللی امروز هستند...
اگر چه جلادان و مسئولان قتل عام ۶۷ از هر روشی جهت تجاوز، شکنجه های وحشیانه و قتل عام زندانیان سیاسی قهرمان استفاده کردند ولی آنها در نهایت درهمین دادگاههای بین المللی و مطابق با موازین حقوق بشرمحاکمه خواهند شد.
این خواست بزرگ مردم و مقاومت ایران است که در یک همکاری عظیم و دو جانبه بین آنها به وقوع خواهد پیوست!
اما «بخشش» در گورهای جمعی و بی نام و نشان در وطن عزیزمان، در همه مزار های شهدای سرفرازمان که توسط رژیم آخوندی به قتل رسیده اند و در خاوران برای همیشه به خاک سپرده شده است!
ولی در فردای ایران آزاد ما بر سرهمه مزارهای بی نام و نشان شهدای گرانقدرمان به یاد وجود عاشقشان، عاشقان آزادی مردم ایران صدها هزار گل سرخ خواهیم کاشت و در آنجا یابودهای بسیار زیبایی خواهیم ساخت.
بر روی این یادبودها برگ گلی میکوبیم و
روی آن با قلم سبز بهار مینویسیم:
... ای یار!
خانه من اینجاست.
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاست؟
فریدون مشیری