۱۴۰۲ اسفند ۲۰, یکشنبه

زنان جانمایه انقلاب ایران ـ مهدی خدایی‌صفت

                                 شهیدان قیام.

جهان شگفت‌زده شد و در برابر شجاعت و پاکبازیشان سرتعظیم فرود آورد «می‌خواهم با صدای بلند و صریح به زنان ایران بگویم که ما تحت تأثیر شجاعت و قدرت شما هستیم» (سناتور الکس پادیلا، دموکرات، عضو کمیته امنیت داخلی و امور دولتی سنای آمریکا).

و بسیاری دیگر این دختران و زنان دلاور را الهام‌بخش در تمامی جهان نامیدند.

ایران، میهن اسیر، یک بار دیگر بر سکوی افتخار جهانی صعود کرد. زن ایرانی قهرمانی که در مصاف با پلیدترین حکومت زن‌ستیز روی زمین افتخار و سربلندی برای مردم و میهنش آفرید.

لیدر، پیش‌آهنگ، پیشتاز، آوانگارد، پیشرو، الهام بخش، شجاع، جان برکف، ووو این‌ها تنها برخی از واژه‌هایی است که در مدیا دختران و زنان ایرانی پیشتاز در قیامهای ۱۴۰۱ و ۱۳۹۸ به آن توصیف شده‌اند. حتی دشمن ضدبشر که به ددمنشانه‌ترین شکل خون این دختران و زنان قهرمان را بر زمین ریخته، چشمهای شماری را با گلوله‌های ساچمه‌یی نابینا کرده یا در شکنجه‌گاههایش به رذیلانه‌ترین شکل تعرض و شکنجه کرده در اعترافاتش در برابر دلاوری و عظمت آنها به جد کم آورده است. سال گذشته مدتی پس از روزهای اوج قیامی که با شهادت مظلومانه مهسا (ژینا امینی) آغاز شد، یکی از کارگزاران امنیتی رژیم در مصاحبه‌یی با یکی از شبکه‌های دولتی گفت (نقل به مضمون) در بازدید از زندان در دیالوگ با دختری از همین بازداشت شدگان قیام صحبت می‌کرده و آن دختر با جسارت تمام به او گفته ما به‌زودی انقلاب می‌کنیم و شماها را از صحنه ایران جارو خواهیم کرد.

جان شیفتگان آزادی

این حس را وقتی می‌توان تا عمق استخوان فهمید و لمس کرد که اندکی با شخصیت، اندیشه، جانبازی و نقشی که این زنان در قیام بزرگ ۱۴۰۱ ایفا کردند آشنا شویم. حدود۹۰ اسم و عکس از آنها پیش رویم هست ولی گفته می‌شود تعداد این شهیدان در قیام ۱۴۰۱ قطعا بیش از ۱۰۰ نفر بوده است. و حالا مانده‌ام که در این یادوارهٔ کوتاه از کدامیک از این «نو پهلوانان شهید» بگویم و از کجا شروع کنم؟ ولی چرا تردید؟! مگر نباید از آرمیتا گراوند ۱۶ ساله شروع کرد؟ شراره‌یی از همان خشم مشتعل شده در قتل مهسا (ژینا امینی) و قیام نیکاها و یلداها و ساریناها و حدیث‌ها ووو که می‌رفت تا آتش زیر خاکستر را دوباره شعله‌ور کند. اما مهندسی امنیت همانند دهها و صدها نمونهٔ دیگر چنان بر تراژدی خیمه زد و به پمپاژ دروغ و سکوت و فریب پرداخت تا شاید درگذر زمان بتوان آن را به فراموشی سپرد و گمانه زد که گویی اصلاً چنین چیزی هرگز وجود نداشته است! ولی مگر مردم ما آرمیتا و تک‌تک این خونها را که مظهر شرف ملی ما هستند، می‌بخشند یا فراموش می‌کند؟! زمان حسابرسی هرگز تردید بر نمی‌دارد.

آرمیتا گراوند دانش‌آموز ۱۶ساله، دختری بود شجاع، مملو از ایده‌ها و آرزوهای زیبا برای آینده. وی تکواندو را در «آناهید رزم» تهران دنبال می‌کرد و دارای دان۳ و کمربند «پوم یک» بود. وی هم‌چنین عضو تیم فوتبال باشگاه فوتسال کیان بود و در هنر نقاشی نیز زبردست بود. از آرمیتای ۱۶ ساله شروع کردیم باید از دهها و صدها گرد آفرید دیگر در قیام ۱۴۰۱ و قیام قبل از آن (۱۳۹۸) بگوئیم که در گنجایش این یادداشت نیست. اما به چند نمونه دیگر برای آشنایی با شخصیت و ارزشهای این دلاوران افتخار‌آفرین اکتفا می‌کنم:

نیکا شاکرمی نامی که در همه دنیا بر سر زبانها افتاد. دختری در آستانه ۱۷ سالگی دلاور و جان شیفته آزادی با پیکری درهم‌شکسته از زخم شقی‌ترین آدمکشان حکومتی، با دنیایی از ایده‌های نو، و آرزوهای پرکشیده برای آزادی، با همه نقاشیها، شعرها، ترانه‌ها و شورهایش و صدایی که هنوز شنیده می‌شود:

نیگا کن من چه بی‌پروا به مرز قصه‌های کهنه می‌تازم /نیگا کن با چه سرسختی تو این سرما برای عشق یه فصل تازه می‌سازم، یه فصل پاک، یه فصل امن و بی‌وحشت...

دوستان نیکا گفتند او در تظاهرات شجاعانه شعار می‌داد و بسیار جسور بود. ویدئوی کوتاهی که او را در حال رهبری یک تظاهرات نشان می‌دهد در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد.

در خاطرات خانوادگی نیکا یادداشتی دیده می‌شود که او پس از دیدن فیلم شیردل، آرزو می‌کند مثل شیردل باشد و در دعای نوروزی می‌نویسد «به نیت این‌که مثل شیردل شجاع و قوی باشم و انشاءالله خوشبخت و عاقبت به خیر شوم».

تندر دیگری از ان آتش؛ سارینا اسماعیل‌زاده ۱۶ساله از کرج است با دنیایی از شعر و شور با اندیشه‌های شکوفا و حرفهای گفتنی بسیار، خالق طرح‌های زیبایی که خودش نقاشی می‌کرد و ایده‌های دنیایی تازه که در نجواهایش جرقه می‌زد «چه حسی بهتر از این حس که آزاد و رها بشیم...

همه جا شلوغ است، همه چراغهای شهر روشن است، اما چرا چراغ قلب کسی روشن نیست...» 

دست نوشته دیگری از آخرین روزهای پروازش:

«او نیاز داشت به زیستن

نیاز داشت که وجود داشته باشد

پس دستش را دراز کرد

نمی‌دانست به چه امیدی

فقط می‌خواست که قدمی بردارد

او یادش رفته بود که در مرداب است».

و باز هم ساریناهای دیکر؛ سارینا ساعدی ۱۶ ساله اهل سنندج، سارینا شیری ۱۹ساله اهل جوانرود... دانش‌آموز در کرمانشاه و اسرا پناهی دانش آموز ۱۵ ساله دبیرستان شاهد اردبیل، قهرمان شنای آزاد دختران آذربایجان. راستی به کدامین گناه کشته شد؟! چون نمی‌خواست آن سرود منحوس را بخواند؟! و باز هم دهها ۱۶-۱۵ساله دیگر، تندرهای عصیان توفندهٔ یک خلق قهرمان اما اسیر...

و مهسا موگویی دختر۱۸ساله دلاور بختیاری از فولاد شهر، رزمی کار (کاراته و تکواندو) با کلکسیونی از مدالها، گرد آفرید و جسور از تبار بی‌بی مریم ها.

و یلدا، «یلدا دختر زیبای تاریکترین شب‌ها»، یلدا آقافضلی دخترهنرمند ۱۹ ساله تهرانی همان شیراوژنی که با صدایی شکنجه شده اما پرغرور گفت: «در زندان زیرفشار هرگز اظهار پشیمانی نکردم».

و ندا بیات دختر جسور زنجانی که رفت روی سقف ماشین نیروی انتظامی و از آنجا شعارهای کوبنده می‌داد و الهام‌بخش قیام‌آفرینان بود. نمی‌شد نگهداریمش توی قفس! آخه اون بالهای زیبایی برای پرواز داشت.

و دختر کارون؛ دنیا فرهادی ۲۳ساله از شهر شورشی ایذه، دانشجوی معماری و ساکن اهواز. بر سنگ مزارش آنچه را دوست داشت نگاشتند: «من پایان این تاریکی را دیده‌ام روشنایی در راه است. اشکهایت را نگهدار برای گریه‌های از سر شوق». دانشجویان و دوستانش روی تابلوی خاطرات دانشگاه یادداشتهای شورانگیزی به یادش نوشتند.

و غزاله یک شیراوژن دیگر از خطهٔ مازندران (آمل)، غزاله چلابی دلاوری با روحی سرشار که فیلمبرداریش از صحنهٔ قیام را تا لحظه شلیک دشمن زبون ادامه داد. و این‌چنین لحظهٔ شهادتش را خودش به ثبت رساند. راستی که چقدرخاطرهٔ آسیه رخشانی دختر مجاهد اشرفی را برای ما زنده می‌کند. آسیه قهرمان هم در جریان حمله جنایتکارانه وحوش عراقی تحت فرمان دژخیم قاسم سلیمانی به اشرف در ۱۹فروردین ۱۳۹۰، در شرایطی که از همه طرف گلوله می‌بارید لحظه‌یی از مسئولیت فیلمبرداریش کوتاه نیامد. یک‌سو حملات قاتلان با گلوله و هاموی و سلاحهای آتشین و در سوی دیگر مقاومت سترگ زنان و مردان مجاهد با دست خالی. قهرمان اما در لحظه شلیک در حالی که غرق در خون بود، دوربینش را محکم نگهداشت تا به دست همرزمش بسپرد و به این ترتیب صحنه‌های فراموش ناشدنی را برای ثبت در تاریخ و اثبات جنایت در هر محکمه‌یی مصور و مستند کرد.

حنانه کیاکجوری هم فروغ دیگری از این انقلاب حماسه و امید بود:

«کاش لب همیشه بخنده

دل همیشه شاد و بی‌غصه باشه،

کاش قبل از این‌که مسلمان، مسیحی، یهودی... باشیم، انسان باشیم».

و دست‌نوشته‌هایی از نسرین قادری دختر کرد اهل مریوان دانشجوی دانشگاه تهران «آری من ایرانم، صدای ما را از قلب ریزترین اتمهای جهان هستی می‌شنوید... .

من (بت) نیستم که با (تبرهایتان) به جانم افتاده‌اید

من خدایی (پریساخته) نیستم.

که انکارم می‌کنید

من آن کس که نفس کشید

در من جان گرفت و از من‌ زاده شد

من خالقی هستم

که زیر چکمه‌های (فرزند) آتش

زنده به گور شد، آهنین شد

تجاوز دید، شکنجه شد

به‌قتل رسید».

مریم سلیمیان دختری ۲۵ ساله ساکن تهران هنرمند نقاش همه‌اش به آزادی می‌اندیشید و هنرش نقش آزادی بود. عازم رفتن به اتریش بود ولی «مگه میشه مهسا را در کردستان تنها گذاشت و رفت، مگه میشه خدانوررو تنها گذاشت و رفت؟!» در فرودگاه گفتند ممنوع الخروج است و همواره تهدید می‌شد. مریم نوشت «اگر هر کدوممنون رفتیم اونی که مونده بلندتر بخنده و بجنگه و روز آزادی بجامون برقصه».

و حدیث نجفی ۲۲ ساله از کرج، پرشور و جنگنده آماج گلوله‌های جنگی و انبوه گلوله ساچمه با شلیک مستقیم بر سر و صورت و قلب و بازو و...

اینجا صفی طولانی از این پهلوانها و قهرمانها از کبری شیخه شفا مادر ۵۶ساله مهابادی تا زلیخا ترزی ۸۸ ساله بلوچ شهید جمعه خونین زاهدان و از دیانا محمودی دختر ۸ ساله پیرانشهری تا مونا نقیب دحتر۸ ساله بلوچ در سراوان ووو... ثبت شده‌اند.

و لینا نامور ورزشکار ۲۱ ساله مربی فیتنس از تهران فلکه تهران پارس و مهسا زرین چنگ کرد ۳۲ساله ورزشکار اهل ایلام.

و اما پزشکان؛ دکتر آیدا رستمی «گفتم که می‌خوام دکتر بشم تا دیگه کسی عزیزشو اینجوری از دست نده. من توی دوران کرونا هم توخط مقدم برای مردمم جنگیدم و طبابت کردم خودم هم مریض شدم و تا پای مرگ رفتم اما زنده موندم که بازم به مردم کمک کنم. من هم مثل میلیونها دختر ایرانی...» 

و دکتر پریسا بهمنی جراح عمومی پزشکی تنها گناهش این بود که در اعتراض پزشکان به سرکوب معترضان و سوء‌استفاده از آمبولانس در جلوی ساختمان نظام پزشکی شرکت کرده بود.

دکتر مریم قربانی‌پور دانشجوی دکترای دانشگاه تهران پرشور و بی‌آلایش.

دکتر زهرا جلیلیان نخبه دانشگاه تهران، دانشجوی دکترای مهندسی برق افزاره‌های میکرو و نانو الکتریک.

دکتر زهرا لری مدیر دبیرستان دخترانه در کرمان که حاضر نشد اطلاعات دانش‌آموزان و دوربین‌ها را به اطلاعات بدهد.

در قیام ۱۴۰۱ وکلا و حقوقدانان آزاده نیز نقش برجسته‌یی داشتند. نرگس خرمی فرد ۲۳ ساله از مشهد وکیل پایه یک دادگستری که به پرونده جوانان ربوده شده رسیدگی می‌کرد و معتقد بود که «شجاعت تکثیر شدنی است- ما گر زسر بریده می‌ترسیدیم / در مجلس عاشقان نمی‌رقصیدیم».

و دکتر مریم السادات آروین وکیل پایه یک دادستری که پایان نامه دکترای خود را برای دفاع از آزادی با خونش نوشت. او وکالت پرونده‌های معترضان را دنبال می‌کرد و  گفته می‌شود این یادداشت از اوست: «باید بیشتر بخوانم، بدانم و بنویسم و نهال کوچک وجودم را به درخت تنومندی تبدیل کنم که توفان حوادث به‌راحتی سرم را خم نکند. موتور این حرکت مهربانی، زندگی و عشق به دیگران».

محبت مظفری ۳۳ساله دکترای حقوق، وکیل پایه یک دادگستری از فرزندان دلاور بهبهان و ساکن تهران بود. همزمان با شرکت فعال در قیام، وکالت تعدادی از دستگیر شدگان قیام را به عهده گرفته و مدافع دلیر حقوق جوانان و نوجوانان دستگیر شده بود.

اری این داستان البته سردراز دارد چرا که

انقلاب ما حماسه و امیده

قصه نو پهلوونای شهیده

قصه یلنامه تو فصل جدیده

این طلوع روشن صبح سپیده

این تنها قیام ۱۴۰۱ نبود که با پیشتازی این دختران و زنان پاکباز شعله‌ور شد. پیش از آن، نقش آفرینی آنها در قیام آبان ۱۳۹۸ با بیش از۱۵۰۰ شهید زبان‌زد جهانیان شد و دشمن ناگزیر به نقش هدایت کننده آنان در قیامی که رژیم را تا لبهٔ پرتگاه سقوط کشاند اعتراف کرد:

«میدان‌داری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشمگیر به‌نظر می‌رسد. در نقاط متعدد به‌ویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵سال، نقش ویژه‌یی در لیدری اغتشاشات به عهده دارند... . حضور پر رنگ زنان، عاملی مهم در تحریک احساسات و عواطف و غیرت جامعه بوده که به‌طور هدفدار به مستمسک برخی جریانهای معاند جهت بسط اعتراضات تبدیل شده است» - خبرگزاری فارس ارگان سپاه، ۲۹ آبان ۱۳۹۸

روزنامه دیگر سپاه به نام جوان به الهام گرفتن زنان از پیشتازان مجاهد اذعان کرد و نوشت: «برای زنان کار ویژه تعریف شده بود. هم در حمله به مراکز بسیج خواهران و هم در تهییج جوانان نقش اساسی داشتند... سبک به‌کارگیری زنان مشابه مانورهای زنانه سازمان مجاهدین است».

در فهرست شهیدان قیام ۱۳۹۸ نام تعدادی از زنان شهید به چشم می‌خورد. در شهری مثل اهواز زنان با ۱۴ شهید سرفراز شرکت داشتند. معصومه داراب‌پور، مریم عیدانی، زینب نیسان‌پور، محدثه مقدم، فریحه کریم‌زاده، فاطمه حق‌وردی، شهلا بالدی، کوثر تابع معتوقی، ریحانه ملکی، سهیلا فلاح‌زاده، کوثر بغلانی، نسرین بغلانی، فریبا آل خمیس و مریم اسماعیلی از جمله شهیدان و پرچمداران این قیام بودند. پیشتازی دختران و زنان در میهن ما از یک سابقه تاریخی برخوردار است. نسل قبلی قیام‌آفرینان ۱۴۰۱ و ۱۳۹۸ دختران مجاهد قهرمانی چون صبا هفت برادران، آسیه رخشانی، مهدیه مددزاده، فائزه رجبی، نسترن عظیمی ووو بودند که در۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در شهر اشرف به‌شهادت رسیدند. سپس به نسل دهه ۶۰ می‌رسیم و نام جوانان و نوجوانان قهرمانی را می‌شویم که دهها هزار نفرشان توسط این حکومت تیرباران یا حلق‌آویز شدند.

بعد از انقلاب ضدسلطنتی زنان بپا خاسته که عمدتاً در صفوف نیروهای ترقی‌خواه و مجاهدین سازمان یافتند راهی میدان نبرد با مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران شدند.

آنها خالق ارزشهای نوین و الهام‌بخش بسا حماسه‌های شکوهمند پایداری در این میهن هستند. صحبت از زن آگاه و مبارز ایرانی با یک تاریخچه حد اقل ۱۵۰ساله در دورانهای معاصر است که اکنون در بالاترین شاخسار تکاملی‌اش در وجود زن مجاهد خلق، کانون شورشی و این پاکبازان قیام‌آفرین تحقق یافته است. مگر همینها نبودند که در جنبش تنباکو کالسکه سلطنتی ناصرالدین شاه را متوقف کردند و به اعلیحضرت هشدار دادند: «وای به روزی که تاج سلطنت از سرتان و عصای فرمانروایی را از دستتان بگیرند». در جنبش مشروطه هم به‌گفته مورگان شوستر: «زنان ایران تقریباً به مترقی‌ترین، اگر نگوئیم رادیکال ترین، زنان جهان تبدیل شده‌اند-کتاب اختناق ایران».

درباره دنیای ارزشی نوین که این زنان پیشگام، خالق ان هستند، به درستی نمی‌دانم، برکدام ویژگی به‌عنوان شاخص انگشت بگذارم؟آیا از وفای به پیمان و فدای بیکران در تاریخ ایران بگویم، یا از مسئولیت‌پذیری تمام‌عیار و مایه‌گذاری بی‌دریغ و بی‌چشمداشت آنها؟ از مقاومت و ایستادگی تا به آخر بگویم یا از جسارت، صلابت و قاطعیت، از یگانگی و یگانه بینی، فروتنی و شفافیت بگویم یا از عشق و محبت و انسانیت؟ از کلفت دومی خلق (به گفته خودشان) بگویم یا از «اول دیگری» به‌جای «اول من»!

ویا از فاطمه امینی قهرمان اسطوره‌یی مقاومت در زیرشکنجه یاد کنم که این ارزش را خلق کرد و در نسلهای بعدی از حمیرا اشراقها، سیمین هژبرها و ثریا ابوالفتحی‌ها تا هزاران مجاهد با نام و بی‌نام دیگر تکثیر نمود.

حضور این زنان در صحنه‌های رزم و نبرد، سراسر درسهای ماندگار قهرمانی است؛ از دختران نوجوان مجاهدی چون زهرا احمدی‌زاده‌ها و سودابه پازاج‌ها در حماسه ۵مهر ۶۰ تا شیرزنان قهرمان در حماسه‌های ۱۹بهمن ۶۰ و ۱۲ و ۱۹اردیبهشت و ۱۰مرداد ۶۱ در درگیریهای گسترده تهران و تا قهرمانان نبردهای ارتش آزادیبخش که سرکردگان دشمن بسیار به آن اذعان کرده‌اند؛ از زنان قهرمانی که در چارزبر دیوار آتشها را می‌شکافتند و پیش می‌رفتند تا اسطوره شهناز جدیدیان که انبوهی از نیروی دشمن را یک شبانه روز زمین‌گیر کرد و تا فرمانده طاهره طلوع که دشمن پلید از شجاعتش کینه‌ها به دل داشت. همین‌طور باید از پایداری زنان اشرفی در دوران پایداری ۱۴ساله یاد کرد که صبای قهرمان آرش‌گونه با آخرین قطرات حیاتش آن را خروشید و گفت: «تا آخرش می‌ایستیم».