۱۴۰۲ اسفند ۲۴, پنجشنبه

کارزار چهارشنبه‌سوری و راهگشایی کانون‌های شورشی


        وقتی در ظلمت‌کده‌ای که آخوندهای جانی بر پهندشت فلات ایران بنا کرده‌اند،

کوچک‌ترین امکان اطلا‌ع‌رسانی و روشنگری وجود ندارد،

صدا و سیمای آخوندی هیچ خبری از دهها و صدها اعتراضات مردمی پخش نمی‌کند،

در همه جای شهرها و روی زمین و زیر زمین و مترو و... انواع و اقسام دوربینهای جاسوسی و چهره‌نگاری نصب شده است،

به‌دلیل مطالب ساده‌ای در یک وبلاگ، جوانی مثل ستار بهشتی سر به نیست می‌شود،

با یک استوری و انتشار جمله‌ای اعتراضی، جنازه‌ٔ سپهر شیرانی را بر بام خانه‌اش پیدا می‌کنند،

چگونه می‌شود در این حصار اختناق زمینه‌ٔ یک قیام همگانی را هموار کرد؟ به چه شکل می‌شود بی‌نهایت واحد انرژی عصیانی و انفجاری ِمتکاثف در توده‌های ستم‌کشیده را در یک ظرف متحد کرد و به آن شکل بخشید؟ چطور می‌توان انبوه جوانان شجاعی که حاضرند برای سرنگونی آخوندها هر گونه فداکاری را انجام دهند، راهنمایی و سپس سازماندهی کرد و آموزش داد؟! مثلا در همین چهارشنبه سوری با چه شیوه‌ای می‌توان و باید خشم نوجوانان و جوانان را سمت و سو داد و از آن برای سیاسی و بالغ کردن خواسته‌های همه‌ٔ مردم بهره برد؟

اینها و بسیاری از سؤالات دیگر دغدغه و مشغله‌ٔ ذهنی میلیون‌ها ایرانی آزاده‌ای که در آخرین انتخابات خامنه‌ای رو در روی او و نظامش ایستاده‌اند و به او نه گفته‌اند، اما می‌دانند که این کافی نیست و باید کاری کرد و آستین همتی بالا زد؟ اما چگونه؟ از کجا باید شروع کرد؟!

چهارشنبه‌سوری آتشین امسال

بالاخره پس از شکست انتخابات خامنه‌ای، روز سخت دیگری بر نظام خامنه‌ای تحمیل شد و چهارشنبه سوری هم فرا رسید. شبی که روز شد و چهره‌ٔ شهرهای میهن را سرخ و آتشین و شعله‌ور کرد.

از چندین روز قبل رژیم در بسیج نیروهایش چیزی کم نگذاشته بود و تقریباً تمامی نیروهای انتظامی‌اش در آماده‌باش بودند. گشتی‌های سواره و پیاده هم در همه جا جولان می‌دادند تا مانع از هر گونه تجمع و حرکتی شوند. روز موعود ِسه‌شنبه هم معاون اجتماعی نیروی سرکوبگر انتظامی در تهران تهدید می‌کرد و از چیدن نیروهایش در «مناطق مختلف تهران» می‌گفت: «با آغاز مأموریت فرماندهی انتظامی تهران بزرگ در چهارشنبه پایانی سال با هدف تأمین امنیت شهروندان، واحدهای انتطامی در مناطق مختلف تهران مستقر و نسبت به اجزای مأموریتهای محوله اقدام کردند» (ایسنا، ۲۲ اسفند ۱۴۰۲). در سایر شهرها و استانها نیز همین چیدمان داغ و درفش برقرار بود.

اما این اظهارات و اقدامات سرکوبگرانه با همه‌ٔ مقدمات و موخراتش اثری نداشت و نتیجه، مانور قیام و در هم کوبیدن مراکز سرکوب در جای جای ایران‌زمین بود.

در محله سبلان شمالی در تهران جوانان خشمگین به‌سوی گشتی‌های موتوری رژیم نارنجکهای آتشین پرتاب کردند. در مشهد به ساختمان ناحیه بسیج ضدمردمی با بمب دست‌ساز حمله کردند. همین نوع بمبها در پاکدشت هم کارآیی داشت و جوانان جنگنده آنجا با همین مهمات دست‌ساز به ساختمان بنیاد مسکن رژیم و بخشداری تهاجم کردند. در سنندج نارنجک‌های دستی پایگاه بسیج رجایی‌محله حاجی‌آباد را سرخ کرد. در شیروان منزل یکی از جاسوسان رژیم با پرتاب کوکتل به آتش کشیده شد. پیکارجویان پیرانشهری با نیروهای وحشی انتظامی درگیر شدند. در سایر شهرها نیز از کرمانشاه و اسلام‌آباد و کامیاران و دیواندره گرفته تا بوشهر و اهواز و تا خاش در بلوچستان و تا رشت و ساری همین داستان خیزش عمومی چهارشنبه‌سوری مبنای اتحاد همه‌ٔ شورشگران و براندازان قرار گرفته بود.

نقش کانون‌های شورشی

در این بین آنچه نقش بنیادین و مبنایی دارد و راهنما و آموزگار جوانان و رزمندگان میهن است «کانون‌های شورشی» هستند که از مدتها قبل زمینه را برای چهارشنبه‌سوری مهیا کرده بودند. این پیشتازان انقلابی فقط در روز و شب چهارشنبه سوری با ۱۰عملیات انفجاری در شهرهای تهران، اصفهان، قزوین، کرمانشاه، کرمان، یزد، گرگان، دزفول، میانه و جیرفت، انواع و اقسام مراکز سرکوب از جمله پایگاههای بسیج و سپاه و انتظامی، حوزه‌های جهل و جنایت، کمیته‌های چپاولگر امداد خمینی، قضاییه‌های جلادان و... را در هم کوبیدند.

در شهرهای دیگری هم‌چون تهران، کرج، مشهد، اصفهان، رشت، گرگان و گچساران، دیوارهای شهر را با تصاویر رهبر مقاومت تزیین کرده و اجازه ندادند که پرده سیاه دیکتاتوری آخوندی بین نسل انقلاب و آموزگارش فاصله بیندازد. در هر تصویرنگاری هم‌چنین جمله انگیزاننده‌ای هم‌چون «بهار انقلاب دموکراتیک مردم ایران قطعی و حتمی است»، «تنها جواب شیخ آتش آتش شعله برکش»، «آتش قیام را به هر قیمت و در هر زمان روشن نگهدارید» و... به چشم می‌خورد و آموزش‌های تئوری انقلاب در بین محلات مختلف تکثیر می‌شد.

اگر رژیم درصدد حذف عبارت «چهارشنبه سوری» از تقویم‌ها است، چهارشنبه‌سوری امسال در استمرار سلسله قیامهای سراسری سالهای اخیر با پیشتازان و راهگشایانش هم‌چنان در اعتلا و تهاجم بود.

پاسخی بر پرسش‌ها

این‌گونه بود که مردم ایران پاسخ سؤالات ابتدای مقاله را در پراتیک سراسری چهارشنبه‌سوری گرفتند. استراتژی «کانون‌های شورشی» برای هزار و یکمین بار درستی خود را ثابت کرد. کلیدی بر تمامی قفل‌های استبداد شد و ارکان سرکوب و اختناق آخوندی را بر باد داد.

هیچ مأمور نیروی انتظامی، هیچ مزدور بسیجی، هیچ دوربین جاسوسی و هیچ گشت موتوری و پیاده حریف کانون‌های شورشی نشد و نخواهد شد چرا که این کانونها همه جا هستند و هیچ جا نیستند.

جلوی درِ همه خانه‌ها، سر کوچه‌ها، بر سر هر چهارراه، در هر محله، اداره، مدرسه و دبیرستان و دانشگاه و کارخانه‌یی حضور دارند. روزانه و به‌طور مرتب آموزش می‌بینند و سازماندهی می‌شوند. همگام با پیچیدگی دشمن آنها نیز پیچیده‌تر می‌شوند.

با این کانون‌ها هیچ تیرگی و ابهام و پرسش بی‌پاسخی وجود ندارد. نشد ندارد. هر چه هست رو به جلو و پیشرفت و گسترش کمی و کیفی است. زمینه‌سازی قیام، وحدت نیروها، تجمع و تشکل، سازماندهی و... در همین ظرف کانونها میسر است.

زمان به نفع مردم ایران و پیشتازانش است. صدای پای انقلاب به گوش می‌رسد. قهرمانی شورشگران فداکار خبر از سالی جدید پر از آتش و مقاومت حداکثر و فراگیر می‌دهد،

سالی که آتش به خیمه و بارگاه ولی‌فقیه می‌رسد: «هزار و چارصد و سه، آتیش به بیت می‌رسه»!