«در اسلام، اکثریت بهخودی خود مورد پذیرش قرار ندارد... در این میان مراد از اکثریت، اکثریت متدین و متعبد است نه اکثریت عاصی و متمرد؛ بنابراین برای اکثریتی که بهدستور و فرمان رهبری در خصوص شرکت در انتخابات عمل نکردند... جایگاهی وجود ندارد» (سایت حکومتی انتخاب ـ ۲۹اسفند ۱۴۰۲).
تا آنجا که بهماهیت این رژیم و سوابق آن برمیگردد، علمالهدی حرفی غیرمعمول و خارج از قاعدهٔ نظام ولایت نگفته است. بهلحاظ نظری و فارغ از اباطیل متناقضی که مشاطهگران نظام در مورد مردمسالاری دینی» بههم میبافند، بنیان نظام ولایت فقیه بر این مبنا استوار است که مردم صغیرند و ولیفقیه قیم آنهاست. او برای آنها تصمیم میگیرد و مردم هم باید اجرا کنند.
تئوریسینهای رژیم از آخوند آذری قمی تا آخوند مصباح یزدی همین معنا را با وضوح کامل تشریح و تبیین کردهاند. مصباح یزدی میگفت: «مردم چه کاره هستند بهکسی حق بدهند؟! مردم خودشان هیچ حقی ندارند که بخواهند بهکسی حق هم بدهند. رئیسجمهور منتخب مردم، اگر از طرف ولیفقیه نصب نشود، طاغوت است».
آذری قمی هم میگفت تمام آنچه در روی زمین و زیرزمین هست از آدم و جاندار و بیجان، ملک طلق ولیفقیه است و هر چه او فرمان بدهد، مثل فرمان خدا و فرمان پیامبر واجبالاطاعه است. کسی که اطاعت نکند، متمرد و مرتد است و اصلاً حق حیات ندارد. اصلیترین شعار رژیم «مرگ بر ضد ولایتفقیه» بیان واضح این دیدگاه است.
بجز آخوندها و تئوریسینهای نظام، سایر عوامل پایینتر نیز این معنا را بارها گفتهاند. اخیراً فردی بهنام منصورهٔ معصومی که بهعنوان عضو «شورای مرکزی شبکهٔ راهبردی یاران انقلاب اسلامی» (شریان) معرفی شده در یک برنامهٔ تلویزیونی گفت: «مملکت مال حزباللهیهاست، هر کس نمیخواهد، از کشور برود» (سایت حکومتی خبرآنلاین ـ ۱۴آبان ۱۴۰۲).
اینها صرفاً بحثهای نظری و کلامی نیست که فقط در مقالهیی یا کتابی نوشته شده یا فقط در یک سخنرانی گفته شده باشد. این خط و سیاستی است که رژیم طی ۴۵سال گذشته، مستمراً اعمال کرده و نتیجهٔ آن هم نه فقط غصب حق حاکمیت از جمهور مردم، بلکه محروم کردن آنها از ابتداییترین حقوق انسانی بوده است؛ از حق آزادی عقیده و بیان گرفته تا حق انتخاب پوشش و انتخاب شیوهٔ زندگی، تا... سلب حق حیات.
اما جدای از نگرش ماهوی و عملکرد۴۵سالهٔ رژیم در رابطه با جامعه، آنچه که در لابهلای فاشگویی علمالهدی بارز شده و بهجای آرامبخشی، باعث ترس و نگرانی نیروهای رژیم میشود، اذعان او بهواکنش جامعه است که علمالهدی با سرخوردگی و غیظ و غضب میگوید اکثریت آنها به درخواستهای خامنهای وقعی نمیگذارند و مسیر تمرد و سرپیچی را در پیش گرفتهاند.
جالب است که در پی فاشگویی آخوند علمالهدی، برخی از درون رژیم و باند غالب نظام نسبت بهاظهارات او واکنش نشان داده و درصدد مالهکشی آن برآمدند. حتی فردی بهنام سکینه سادات پاد که از او بهعنوان دستیار رئیسی جلاد نام برده میشود، در حساب ایکس خود با علم کردن روضهخوانی اخیر خامنهای در باب وحدت، با اشاره بهعلمالهدی نوشت: «هر مسئول و گروهی خلاف همدلی مردم حرف بزند یا عمل کند، یا خائن است یا جاهل» (سایت رویداد۲۴ ـ ۲فروردین ۱۴۰۲).
پاسدار ضرغامی از وزیران دولت رئیسی هم بهطور مشابهی پشت اظهارات اخیر خامنهای در مورد ضرورت وحدت، سنگر گرفت و گفت: «۶۰درصد و۴۰درصد همه ایرانی هستند. تمرد و عصیان برازندهٔ هیچکس نیست. حتی اگر در انتخابات اخیر شرکت نکرده باشند» (همان منبع).
این اظهارات تلاشی است برای مالهکشی افتضاحی که علمالهدی با این فاشگویی بهبار آورده و موجی از خشم و نفرت اجتماعی از جمله در فضای مجازی برانگیخته است. اما این تلاشها یک بار دیگر روشن میسازد که پتک تحریم نمایش انتخابات تا کجا تعادل رژیم را بههم زده و درونمایهٔ متعفن آن را بیرون ریخته است.