«امروز منافع ملی ما و افق روشن آینده ما وابسته است به امید و ایمان که من قبلاً دربارهٔ این، یک بحث مفصلی در سال ۱۴۰۲ کردهام. این را میخواهم تأکید کنم: امید و ایمان. اگر فروغ امید در دلها خاموش بشود هیچ حرکتی اتفاق نمیافتد».
او با برشمردن لیستی از پیشرفتهای موهوم به مخاطبانش گفت:
«... این پیشرفتها در صورتی امکانپذیر است که من و شما به آینده امیدوار باشیم؛ امید داشته باشیم؛ بدانیم میشود پیش رفت، میشود کار کرد، میشود حرکت کرد»
«بعضی افراد به نظر بنده غافل منفیبافی میکنند؛ هم وجود امید در جوانها را انکار میکنند، هم سعی میکنند امید را از دلها زایل کنند!... مثل اینکه کمین گرفتهاند که روح امید را در جوانها از بین ببرند و بمیرانند.» (سایت خامنهای. ۱فروردین ۱۴۰۳)
مخاطب این حرفها کیست؟! مردم یا حاکمیت؟!
آنچه مسلم است، مردم ایران مخاطب این اظهارات نیستند. آنها در دندانشکنترین پاسخ به خامنهای، نمایش فضاحتبار او در بهاصطلاح انتخابات اسفند ۱۴۰۲ را تحریم کردند. در سال ۱۴۰۱ سلسلهیی از شورشهای خاموشیناپذیر خیابانی را خلق کردند و زمین را در زیر پای او و آخوندهای اشغالگر ایران به لرزه درآورند.
از اینکه بگذریم، طرف صحبت او اینک نه دیگر خواص ریزشی و نقزنهای جراحیشده از شاکلهٔ قدرت، بلکه همانهایی هستند که همین الآن در بدنهٔ حاکمیت مصادر امور را در دست دارند و دستگاه چپاول و سرکوب را میچرخانند؛ همانانی که ضرب شصت جوانان خشمگین و شورشی را در قیامهای پیشین چشیدهاند؛ همان پاسداران، بسیجیها، نیروهای امنیتی و لباسشخصیهایی هستند که تنها سرمایهٔ خامنهای برای مقابله با قیام بهشمار میروند؛ همانهایی که او مجبور است با وعدههای چرب، پاداشهای کلان و ساخت خانههای سازمانی و افزایش مزایا و حقوق به آنان انگیزه تزریق کند.
بدنهٔ حاکمیت و گزمههای هراسان خامنهای میبینند که سرمایهگذاری یکسال پیش برای انحراف و به محاق بردن قیام ۱۴۰۱ به نتیجه نرسیده است.
قرار بود انتخابات نمایشی به خالصسازی هر چه بیشتر و تحکیم قدرت خامنهای منجر شود و معضل جانشینی را با یک خبرگان حلقهبهگوش حل کند اما اینگونه نشد، اکنون در داخل درونیترین لایههای قدرت دعوا بر سر لحاف ملا درگرفته است.
قرار بود جنگافروزی در غزه، تنها راهبرون رفت از بنبست سرنگونی باشد؛ اما اکنون به جایی رسیده است که احتمال میرود «عقبهٔ استراتژیک» نظام را به کام بکشد. نظام نه تنها نتوانسته دستآوردهای این بحرانآفرینی را درو کند بلکه کد «سر مار» جهانی شده و اغلب اذعان میکنند در پشت پردهٔ تروریسم و ناامنی جهانی، نظام ولایت فقیه قرار دارد.
قرار بود آلترناتیو دموکراتیک و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران، با آلترناتیوتراشی از سلطنت مدفون، از دور خارج شود ولی این اتفاق نیفتاد.
یک قلم «عملیات ضداختناق کانونهای شورشی در ۱۴۰۲ در مجموع ۳۰۰۶ فقره و تعداد پراتیکهای انقلابی در ۳۱ استان ۲۷ هزار و ۷۲۶ مورد شامل ۲۳۰ کارزار یعنی نزدیک به دوسوم ایام سال بوده است». این آلترناتیو توانسته است بیشترین و گستردهترین کارزارهای جهانی و حمایتهای بینالمللی را در ۵ قاره به دست آورده و ۱۲۴۶ تظاهرات و آکسیون و نمایشگاه و جلسه در سال ۱۴۰۲ سازمان دهد و اجرا کند.
به نظر میرسد علاوه بر خامنهای، آنها نیز صدای انقلاب مردم را شنیدهاند.
اینک کار به جایی رسیده است که دیگر ترتیبدادن دادگاههای فرمایشی و کیفرخواست ۷۰۰صفحهیی و فیلمسازیهای سفارشی علیه مجاهدین نیز به نیروهای افسرده و وارفتهٔ حاکمیت، امید تزریق نمیکند. این البته خطرناک است. بههمین خاطر خامنهای مجبور است امسال نیز به امیددرمانی روبیاورد و سفارش اکید کند و بگوید: «مثل اینکه کمین گرفتهاند که روح امید را در جوانها از بین ببرند، بمیرانند.»
«آری، کمین کردهاند تا جوانان و جامعه را برانگیزند و به شورش و قیام بکشانند و این رژیم را سرنگون کنند و بمیرانند.»
درست بههمین دلیل است که مقاومت ایران، سال ۱۴۰۳ را سال «شورش و قیام» اعلام کرده است.