۱۴۰۳ فروردین ۱۲, یکشنبه

آموزش برای نسل جوان (۴۳) - سلسله آموزش برای نسل جوان در داخل کشور

سلسله آموزش

برای نسل جوان در داخل کشور

مسعود رجوی -۳۰ دی ۱۳۸۸

اگر انقلاب و دین و مذهب و اسلام و مسلمانی

همین است که خمینی یا خامنه‌ای به ما نشان دادند

نخواستیم، نمی‌خواهیم و هرگز نخواهیم خواست


فصل ششم –قیام و انقلاب

 ”قیام“ را خروج جمعی توده مردم برای انهدام دستگاههای حاکمیت در شرایطی که دیگر حاضر به تحمل ظلم و ستم نیستند، تعریف می‌کنند. خصوصیت ویژهٔ قیام حالت شورش و عصیان است. در این حالت توده‌ها حداکثر تفوق روحی را با حداکثر تهور و آمادگی در هم می‌آمیزند. برای دادن همه‌گونه قربانی بدون هراس از مرگ آماده‌اند و تا از بین بردن شبکه پلیسی و نظامی دشمن از پا نمی‌نشیند. طبق تجربه‌های تاریخی، قیامهای توده‌یی در قله و نوک پیکان خود با شعار ”مرگ یا پیروزی“ به حسابرسی بلاواسطه از جنایتکاران و عناصر خائن روی می‌آورند. اگر شرایط عینی برای انقلاب مهیا باشد، قیام می‌تواند بسته به هدفها و ماهیت دستگاه و عنصر رهبری کننده‌اش به انقلاب اجتماعی بالغ شود. هم‌چنانکه می‌تواند، در یک مسیر خودبه‌خودی شیب نزولی طی کند یا حتی مهار و سرکوب و خاموش شود. هر قیامی الزاماً استمرار ندارد و الزاماً به انقلاب منجر نمی‌شود، اما هر انقلاب واقعی، قیام یا سلسله‌یی از قیام‌ها را در خود دارد.

”انقلاب“ به‌طور خیلی خلاصه ”دگرگونی جهش‌وار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقهٔ حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده‌های مردم“ تعریف می‌شود. حکومت کننده دیگر نمی‌تواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت در هم شکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختی‌های جامعه به آنجا رسیده است که دیگر تحمل پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان می‌آیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد می‌شود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار می‌گیرند.

وقتی چنین شرایطی آماده باشد ما با یک وضعیت عینی انقلابی روبه‌رو هستیم که خصوصیت ویژه آن، بحرانهای فراگیر و پایان‌ناپذیر در هیأت حاکمه است.

اما از این پس، دیگر همه چیز بسته به عامل ذهنی، یعنی عنصر هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده است که سیل خروشان را چگونه و به کجا می‌برد؟ اینجا دیگر سؤال این است که راننده کیست و به کجا می‌برد؟ سمت‌گیری او به کدام جانب است؟

بلادرنگ باید توجه بدهم که منظور از عنصر جهت‌یاب و هدایت‌کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری‌کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.

به‌عنوان مثال: ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان ”ولایت فقیه“، به‌جای حاکمیت مردم است.

با کُت و کلاه و کراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود.

حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچکس در داخل یا خارج رژیم ولایت فقیه، دعوایمان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست.

صورت مسأله این است که کدام عنصر و خط مشی هدایت‌کننده می‌تواند، شر رژیم ولایت فقیه را از سرِ مردم ایران کم کند.

هم‌چنانکه در بحثهای قبلی گفتیم، سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌طرف باید مشی و روشِ لازم برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژهٔ رژیم ولایت فقیه و ”رابطه“ های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائهٔ آلترناتیو دموکراتیک است.

خمینی و مجاهدین هر کدام با انقلاب ضدسلطنتی چه کردند؟

گفتم دعوا با خمینی، بر سر حاکمیت آخوند ارتجاعی به‌جای حاکمیت مردم بود.

در همین راستا خمینی، با مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران، سر برداشته از دورانهای کهن، بر آن بود تا انقلاب ایران را بمیراند و بسوزاند و خاکستر کند. او نیروهای آزاد شده در این انقلاب ضدسلطنتی را یا سر برید و سرکوب کرد یا به تنور جنگ ریخت. به‌خاطر ماهیت ارتجاعی قادر نبود این نیروها را به جانب آزادی و توسعهٔ و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی هدایت کند، پس باید هر طور شده آنها را به بند می‌کشید و نابود می‌کرد.

در چنین وضعیتی، چند میلیون ایرانی که در میان آنها، بسیاری از دانشمندان، استادان، متخصصان، کارشناسان، اطبا، هنرمندان و قهرمانان ورزشی هم بودند، ناگزیر جلای وطن کردند و مصیبت آواره شدن در اینسو و آن‌سوی جهان را به جان خریدند. به راستی بیش از این نمی‌شد آن تکان عظیم انقلابی را تا این حد عقیم و بی‌بهره کرد و به عقب برد. اگر انقلاب و دین و مذهب و اسلام و مسلمانی، همین است که خمینی یا خامنه‌ای در این ۳۰ سال به ما نشان دادند، نخواستیم، نمی‌خواهیم و هرگز نخواهیم خواست.

حالا اگر از من بپرسید که مجاهدین چه کردند؟ در یک‌کلام می‌گویم، انقلاب را، نه به‌معنی واژگونه و مجازی آن، بلکه به‌معنی حقیقی آن، با مقاومت و ایستادگی خودشان و با ضرباتی که از هر سو به این رژیم زدند، با رزم و رنج و رود خروشان خون شهیدان، با تشکیلات مجاهدین خلق ایران، و با برپایی ارتش و جایگزین سیاسی، زنده و رویان نگهداشتند والا مانند حملهٔ مغول، با یک دوران طولانی از خود بیگانگی مواجه بودیم که سده‌های متوالی بطول می‌انجامید. آخر این‌همه کشتار و اعدام و شکنجه و دجالیت و ابتذال و ریا و ذبح همهٔ کلمات و ارزشها و رجالّه‌گری که چیز کمی نیست. همه چیز دروغ و پوچ و واهی می‌شود. همهٔ معیارها در هم می‌شکند. شرایطی ایجاد می‌شود که حضرت علی (ع) آن را در بارهٔ امثال معاویه و یزید و همین خمینی و خامنه‌ای، چنین توصیف کرده است:

«هیچ خانه گلین و هیچ خیمه پشمینه‌یی باقی نمی‌ماند مگر آن‌که ستم ایشان وارد آن شده و فساد و تباهکاریشان آن را فراگرفته و سوء رفتارشان اهل آن‌را پراکنده سازد. آن‌قدر که مردم به دو دستهٔ گریان تقسیم می‌شوند. یکی به‌خاطر وضعیتش در دنیا می‌گرید و گرینده‌ای به‌خاطر دین و مرامش.

خدمتگزاری برای آنان، هم‌چون رابطه برده با ارباب است که در حضور ارباب، اطاعتش می‌کند، و در غیاب او به بدگویی می‌پردازد.

در چنین حکومتی، برترین شما در تحمل رنج و سختی، کسی است که بیشترین حسن ظّن و امید را به خدا دارد. پس اگر خدا عافیت عنایت کرد، به دیده منّت دارید، و اگر دچار حادثه شُدید، صبر پیشه کنید که عاقبت از آن پرهیزکاران است».

بله در چنین شرایطی، اگر با بیشترین امید به خدا و خلق، رنج و سختی را تحمل کنیم، اگر صبر و شکیبایی انقلابی پیشه کنیم، اگر با مرزبندیهای قاطع و روشن نسبت به چنین حکومتی پرهیزکار بمانیم، بدون شک پیروزی و رستگاری از آن ماست و دشمن قهار و جبار نمی‌تواند بر سرنوشت این خلق و این میهن چیره بماند.

از اینرو، هم‌چنانکه در سال ۱۳۷۵ هم گفتم:

«تکرار می‌کنیم و از تکرار آن هرگز خسته نمی‌شویم که انقلاب بزرگ مردم ایران نه‌مرده و نه خاگسترشده، بلکه در مقاومت کبیر میهنی بر ضد سارقان آن انقلاب مردمی و غاصبان حق حاکمیت ملی و مردمی تداوم و تعمیق یافته است».

«تکرار می‌کنیم و از تکرار آن هرگز خسته نمی‌شویم که مأموریت تاریخی خمینی و ارتجاع آخوندی تخریب انقلاب ضدسلطنتی بر‌ سر سازندگانش بود، اما نقش تاریخی این مقاومت و این شورا حفظ ثمره خون شهیدان آن انقلاب بزرگ و بازسازی همه امیدهای برحق، ولی پرپر شده مردم ستمدیده‌یی است که به‌پا خاستند، سینه را در برابر گلوله‌ها سپر کردند و دیکتاتوری شاه را سرنگون کردند.