سخن روز
روز یکشنبه ۱۶مهر ۱۴۰۲ پژواک صدای اعتراض بازنشستگان دوباره با فریاد «بازنشسته میمیرد، ذلت نمیپذیرد»، در شهرهای تهران، کرمانشاه، اراک، شوش، اهواز... پیچید.
بازنشستگان در حالی که شعار میدادند: «گرانی، تورم، جانم فدای مردم»، «تأمین اجتماعی، چه اسم اشتباهی» و «دولت ورشکسته، دشمن بازنشسته» خشمشان را علیه دولت رئیسی جلاد و نظام تبعیض و غارت بهنمایش گذاشتند.
در اهواز نیز جمع کثیری از بازنشستگان مقابل سازمان تأمین اجتماعی این شهر تجمع کردند و با فریاد «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی، مرگ بر این بردگی، مرگ بر این بردگی»، نظام غارت و دولت ورشکستهٔ جلاد را بهچالش کشیدند.
فریاد بازنشستگان محروم که پس از عمری کار و تلاش حقوق به یغمارفته خود را طلب میکنند، در حالیست که صندوقهای باز نشستگی که طی سالیان با برداشتهای مختلف از حقوق اولیه آنها برای تأمین در دوران بازنشستگی تأسیس شده بهدلیل غارتگری و فساد رژیم دچار «ابر بحران» است. در اینباره روزنامهٔ حکومتی هممیهن (۱۵مهر ۱۴۰۲) مینویسد: «جامعه ایران با چند اَبر چالش مواجه است که گذشت زمان ابعاد آنها را بزرگتر و امکانات حل آنها را محدودتر میکند. اَبرچالشهایی چون وضعیت نظام بانکی، وضعیت آب و منابع طبیعی، محیطزیست، بیکاری، عدم توازن بودجه و نیز یکی از مهمترین آنها صندوقهای بازنشستگی است».
بحران صندوقهای بازنشستگی ریشه در سرقت سرمایههای مردم و فساد سیستماتیک دولت و ارگانهای وابسته بهخامنهای دارد. افراد و ارگانهایی که از اندوختههای زحمتکشان کاخها ساختند و بهقول سعید لیلاز کارشناس حکومتی: «بحران صندوقهای اجتماعی بحران غارت سازمانیافته است. بحرانی است که بهطور نظاممند و سازمانیافته آنچه در صندوقها بود دزدیده شد یا بهصورت سازمانیافته از بین رفت» (انصاف نیوز ـ ۲۰تیر ۹۷).
روزنامهٔ حکومتی اعتماد (۱۸اردیبهشت ۱۴۰۲) در جریان جنگ باندی، ضمن اشاره بهحجم تجارت غارتگران با سرمایههای مردم نوشت: «دولت در مجموع ۵۰۱هزار میلیارد تومان بهصندوقهای بازنشستگی بدهی دارد. حتی در صورت بازگشت همه درآمدهای نفتی بهکشور امکان پرداخت اصل و فرع این بدهیها بهسادگی میسر نیست».
فضاحت و رسوایی دزدی از تنها منبع دارایی میلیونها خانوار محروم بهآنجا رسید که سایت حکومتی خبرآنلاین (۱۳اردیبهشت ۱۴۰۲) با تیتر درشت نوشت: «صندوقهای بازنشستگی بهحیاط خلوت مقامات سیاسی تبدیل شده است» و مدیرکل معزول بیمههای اجتماعی وزارت کار، آب پاکی را روی دست بازنشستگان ریخت و گفت: «حتی اگر ۳میلیون بشکه نفت را بدون تحریم بفروشیم و پولش را کامل بگیریم باز هم نمیتوانیم بحران بازنشستگان را حل کنیم. ممکن است بهجایی برسیم که قشم و کیش را بفروشیم تا حقوق بازنشستگان را بدهیم» (سایت حکومتی فرارو ـ ۱۲اردیبهشت۱۴۰۲).
و امروز بازنشستگان سراسر کشور که سالها رنج برده و کار کرده بودند تا با مبالغی که بهطور ثابت از حقوقشان کسر میشد، تا در ایام سالخوردگی بتوانند حداقلهای معیشتشان را تأمین کنند بهنقطهٔ انفجار رسیدهاند.
بازنشستگان شریفی که عمری با آبرو زندگی کردند امروز بهروشنی میبینند که حاصل عمرشان بازیچه و حیاط خلوت مشتی پاسدار فاسد شده و امروز بهمرز خط فلاکت رسیدهاند. خطی که با توجه بهتورم و گرانیروزافزون، مشکلات درمان و سایر بحرانها و چالشهای اجتماعی که در هم تنیده شده، دیگر قابلتحمل نیست.
روزنامهٔ حکومتی هممیهن در ادامهٔ بحث ابر چالش «صندوقهای اجتماعی»، اعتراف میکند که در ساختار فاسد کنونی هیچ چشماندازی برای خروج از بحران کنونی دیده نمیشود و با اشاره بهضربشدن بحرانها در یکدیگر مینویسد: «هیچکدام از اَبرچالشهای ایران از جمله اَبر چالش صندوقهای بازنشستگی را نمیتوان حل کرد. بهعبارت دیگر، این ابرچالشها بهنحوی در یکدیگر تنیدهاند و فراتر از روشهای کارشناسی برای حل هر کدام، نیازمند یک راهحل جامع سیاسی و فراگیر هستند. بدون چنین راهحلی بحرانها عمیقتر و گستردهتر میشوند و راهحلهای آنها نیز محدودتر و ناکارآمدتر خواهند شد».
بیجهت نیست که امروز بازنشستگانی که میبایست پس از ۳۰سال تلاش شبانهروزی، زندگی و روزهای آرام و بیدغدغهیی داشته باشند، با جسارت در برابر جلاد میایستند، تن به «بردگی» غارتگران حاکم نمیدهند و حقوقشان را در کف خیابانها مطالبه میکنند. آنان که بارها هشدار دادند «رئیسی، قالیباف! این آخرین پیامه، جنبش بازنشسته آماده قیامه»...