ازوقتی که استعمارگران کهنه ونو،مصدق،عبدالناصروسوکارنورابا توطئه وتزویر معزول وسالوادورآلنده رارذیلانه بشهادت رساندند،چرخهای لق پرنسیبهای سیاسی و شرافت اخلاقی هم که مدتها لنگ میزد سر آخر با حمله و بمباران عراق ـ به بهانهی ذخیره بمبهای شیمیایی که بعداً معلوم شد اصلاً وجود نداشت ـ کمترین کارکرد خود را نیز توسط کار چاقکنهای سیاسی و کاسبان سلاح و دلار جوری از دست داد که امروزه حتی درهای سازمان ملل را به روی آخوند ـ فاشیست آدمخواری میگشایند که جز شکنجه و کشتار و قتل و اعدام در پرونده سیاه خود دیگر هیچ ندارد.
خانه ملل که امسال نیز به ننگ حضور آیشمن دوران برای بار دوم آلوده گردید، داغ شرمی را نیز بر پیشانی دعوت کنندگان از او کوبید که نه تنها خواست سیاستمداران با وجدان آمریکا و ایرانیان آزاده را برای منع حضور او نادیده گرفتند، بلکه افزوده بر آن بر خشم و بهت آنان از حضور سرجلاد جهان در سازمان ملل نیز چشم بستند. حضور نحس و پلید خون آشام عمامه دار قرن در سازمان ملل و گوش سپردن سیاست گردانان جهان به سخنان دیوانهی سادیستی که طی یک سال اخیر صدها نفر معترض گرسنه و بیکار را در خیابانهای ایران به قتل رسانده و هزاران هزار نفر را در شکنجه گاههای مخوف سر به نیست یا خودکشی کرده، شرم مضاعفی نیز برای دعوت کنندگان از اوست که تعفن حضور او را در خانه ی ملل همراه با فریاد خشم و نفرت و لعنت و نفرینی که در سراسر ایران یکسر بر ولی پلید و این دست آموز هار او جاریست، انگار اصلاً نشنیده یا خود را عمداً به کری زده اند تا خروش هشتاد میلیون ایرانی اسیر فقر فراگیر، جوانان زیر شکنجه و تعزیر و سرکوب و رنج و درد میلیونها کودک کارتن خواب محروم از تحصیل و جوانان بیکار و محروم را نیز اصلاً نشنوند که بگونه ای مرگ آسا و شاید بسا بیشتر حتی از ضربه های شلاق و داغ شکنجه گداخته و رنج میبرند. راستی آیا از میان جماعت گوش به لجن گویی دست آموز خامنه ای خون آشام در «مثلاً خانه ی ملل؟!» هیچ کس از حضور نحس او برای بار دوم در سازمان ملل و از گستاخی و وقاحت او در سوز و گداز رذیلانه برای نابودی قاسم سلیمانی قاتل مردم ایران، منطقه و مجاهدان هیچ نپرسید و نگفت تا سپس حتی بابت خوشرقصی مماشات و دریافت فعلی ۶ میلیارد دلار هم که شده افسارنگهدارد و او بیش از پیش به گروگانگیری و کسب باج و خراج تشویق و ترغیب گردد که بی تردید نباید فراموش نمود همه اینها جز نشانه هایی بارز و مشخص از درماندگی و فلاکت حکومت فاشیسم آخوندی نبوده و نیست که پیش از این تمام جهان را با شاخ و شانه کشیدن، باجگیری و گردنکشی تهدید میکرد اما اینک جز فلاکت و حقارت و سر خم کردن ناچار در برابر شیطانهای بزرگ و کوچک که چاره ای برایش متصور نیست مانند حذف و خلع ید از دیکتاتور چکمه، نوید فروپاشی دیکتاتوری منفور نعلین است که با عملیات افزوده و چشمگیر کانونهای شورشی در ایران و حمایت سیاسی دلیران اشرف ۳ در آلبانی، حضور منسجم و دیر پای مجاهدین و مجموعه ی عظیم اشرف نشانان و مقاومت ایران حتی با همه « شاخ ساختن » از پس مانده های شاه و آلترناتیوهای دست ساز استعمار، شیخ و ساواک اما در شرایط هولناک و جوشان ایران هرگز به سرانجام دلخواه آنان نخواهد رسید.
مردم بجان آمده و بپاخاسته ی ایران و بویژه زنان و جوانان با پیشگامی کانونهای دلیر شورشی بساط جهل و جنون و دین فروشی ملایان را یکجا در هم ریخته و بنیان صدور ارتجاع، ترور و جنگ را در منطقه و جهان از هم خواهند پاشید تا نسل شوم ارتجاع چند صد ساله ی مذموم و استعمار کهنه کار مسموم نیز از سر مردم و میهن دربند برای ابد دور و نابود شود.