۱۴۰۱ آذر ۱۸, جمعه

«خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیر خاک!»


درهشتادوچهارمین روزقیام سراسری مردم ایران،دژخیمان خامنه‌ای ضحاک،خون یک شورشگرقهرمان،محسن شکاری رابرزمین ریختند.قضاییهٔ جلادان دریک نمایش مشمئز کننده ورسوا،تحت عنوان دادگاه،جرم اورا بستن خیابان ستارخان و مقابله با یک بسیجی سرکوبگر اعلام کرد.

تردیدی نیست که اعدام محسن قهرمان به‌دستور مستقیم خامنه‌ای انجام شده است. دژخیمان گوش به‌فرمان خلیفهٔ ارتجاع عمد داشتند، اولین اعدام، تحت عنوان «محاربه از طریق مسدود نمودن خیابان» اعلام شود، تا به‌خیال خود از شورشگران زهر چشم بگیرند.

خامنه‌ای جنایتکار در جریان قیام، در اغلب مواردی که دربارهٔ قیام حرف زده، بر مجازات قیام‌کنندگان که در فرهنگ دجالانهٔ او، «اغتشاشگر» نامیده می‌شوند، تأکید کرده است. از جمله:

«باید به‌میزان مشارکتشان در تخریب و در ضربه به‌امنیت خیابان‌ها قوه قضاییه بایستی برای آنها مجازات معین کند» (11مهر).

«البته ما یقه اینها را رها نخواهیم کرد. نظام به‌حساب این جنایتکارها خواهد رسید حتماً... هرکس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، مجازات خواهد شد. بدون تردید» (11آبان).

«این نیست که از این اغتشاشگران صرف‌نظر بکنیم، نه هر اغتشاشگری هر تروریستی باید مجازات بشود، در این تردیدی نیست» (28آبان).

کیهان خامنه‌ای هم مستمراً بر طبل اعدام و کشتار می‌کوبید و از جمله می‌نوشت: «تساهل در مقابله جدی و تسریع در مجازات عوامل اصلی بازداشت شده توجیه قابل قبولی ندارد» (28آبان).

البته خامنه‌ای خوب می‌دانست که حربهٔ اعدام، تیغ دو لبه است و از به‌کارگیری آن به‌شدت می‌ترسید و ترجیحش این بود که جوانان شورشگر بی‌باک و بیم را یا در خیابان، یکی یکی بکشد یا در زندان و زیر شکنجه آنها را سر به‌نیست کند و در این بن‌بست دست و پا می‌زد که اگر اعدام و کشتار نکند، قیام مداوماً پیشروی می‌کند و اگر بکند، به‌دست خود بنزین بر آتش قیام می‌ریزد و قیام با شتابی بیش‌از‌پیش مسیر رادیکالیسم و آتش را طی می‌کند. سرانجام خلیفه درمانده در وضعیت استیصال و بن‌بست، آخرین چاره را در اعدام یافت تا این زخم مرگبار را که در نظامش سر باز کرده، به‌شیوهٔ قرون‌وسطایی داغ کردن علاج کند. خامنه‌ای در یکی از سخنرانی‌هایش گفته است: « قدیمها زخمهایی را که خوب نمی‌شد، داغ می‌کردند « (28آبان).

خلیفهٔ ارتجاع در به‌کار گرفتن این حربه، آن‌چنان دستپاچه بود که دژخیمانش فرصت نیافتند که ظاهرسازیهای معمول در نمایشات دادگاه و محاکمه را رعایت کنند، به همان دادگاه مسخرهٔ بدوی اکتفا کردند و آن را این‌چنین توجیه کردند: «فرجام خواهی وکیل محکوم علیه، محسن شکاری نسبت به رأی صادره وارد و موجه نیست زیرا اقدامات مرتکب از مصادیق (من شهر السلاح لاخافه الناس) یعنی بزه محاربه است» (میزان ـ 17آذر)

خامنه‌ای با این جنایت به‌دست خود، بنزین بر آتش قیام و انقلاب پاشیده و سقوط خود را تسریع کرده است. این قانونی است که با هزاران تجربهٔ تاریخی به‌اثبات رسیده است، تا آنجا که برخی از ریزشی‌ها و تحلیلگران حکومتی نیز پس از اعدام جنایتکارانهٔ محسن به نظام ولایت هشدار دادند که با اعدام اعتراضات متوقف نمی‌شود و با این اعدام موج انفجار گسترده‌تر می‌شود

آری، خون جوشان محسن قهرمان قیام را جهشی بلند خواهد داد. در همان اولین ساعاتی که خبر اعدام او منتشر شد، هموطنان آزاده در خارج کشور در شهرهای مختلف به‌خیابان‌ها آمدند و فریاد دادخواهی خون محسن را در سراسر جهان طنین‌انداز کردند. همرزمان محسن نیز در شهرهای مختلف به میدان آمدند و از جمله در همان خیابان ستارخان با فریاد مرگ بر خامنه‌ای، خیابان را مسدود کردند و عملاً به‌ضحاک زمان پیام دادند که: «هر یه نفر که کشته شه، هزار نفر پشتشه». کانون‌های دلاور شورشی در داخل کشور نیز، به‌خون پاک محسن سوگند خوردند که تا گرفتن انتقام او از پا ننشینند. آنها خروشیدند: «خامنه‌ای ضحاک، می‌کشیمت زیر خاک!».