کر وحشت نظام از قیام و مجاهدین که پس از کنفرانسهای پارلمانی حمایت از قیام در اروپا و کنفرانس واشنگتن، در رسانهها و شبکههای تلویزیونی رژیم توسط سرکردگان سپاه و امام جمعهای خامنهای بنحوجنونآمیزی بالا گرفته بود؛روزسهشنبه ششم دی درزوزههای رئیسی جلاد بمناسبت سالگرد قیام دیماه۹۶، سقف تازهیی را درنوردید.
آخوند رئیسی در یک دجالبازی بیسابقه با سوء استفاده رذیلانه از نام مطهر حضرت زهرا، گفت: «فاطمه آمد در میدان برای آنکه نقاب را از چهرهٔ نفاق کنار بزند... اولین شهیدهٔ مبارزه با نفاق فاطمه اطهر است». نعرههای پیاپی «مرگ بر منافق» پامنبریهای پاسدار و بسیجی، مضمون واقعی این اراجیف را روشنتر میکرد.
مخاطب این اراجیفگویی مضحک، برای آنکه بهجنگ علیه مجاهدین و سرکوب قیامکنندگان رنگ و لعاب مذهبی بزند، فقط نیروهای رژیم میتواند باشد. نیروهایی که ریزش آنها از بالا تا پایین، بحران بیسابقهیی را در رژیم بهوجود آورده است.
گوشههایی از این بحران را در آه و نالهٔ مداوم مهرهها و آخوندهای رژیم از ولیفقیه ارتجاع تا دیگران میتوان شنید. خود خامنهای گفت: «نسل جوان ما اطلاعات زیادی از حوادث گذشته از جمله مجاهدین ندارند» (تلویزیون شبکه خبر رژیم ـ ۲۹آذر).
سایر ایادی رژیم نیز همه جا مینالند که مجاهدین، جوانان ما را فریب دادهاند؛ در خانههای ما نفوذ کردهاند و... رئیسی نیز در همین سخنرانی گفت: «آغوش ملت برای همه کسانی که دچار فریب شدند باز هست؛ جوانها، جوانهای کشور هستند زنان و مردان متعلق بهکشور هستند آغوش ملت برای همه باز است».
اما جلاد۶۷ برای آنکه حرفش مایهٔ سوءتفاهمی در مورد مرز خدشهناپذیر رژیم و مجاهدین بهمثابه تنها نیروی اصلی برانداز نشود، بلافاصله افزود: «اما بهمعاندین رحم نخواهیم کرد».
رئیسی که پیداست نطقش تماماً توسط خامنهای دیکته شده، هر جا که بهاین دشمن اصلی نظام اشاره میکند همزمان پای آمریکا و غرب و استکبار و غیره را هم بهمیان میکشد و میگوید: «اغتشاشات اخیر جنگ احزاب بود؛ همه بودند جریان استکباری با همه توان آمد توی میدان».
این جنگ همهٔ مردم ایران برای سرنگونی رژیم را پاسدار سلامی سرکردهٔ کل سپاه پاسداران خامنهای نیز در حالیکه قادر نیست وحشت خود را از موقعیت بینالمللی مقاومت ایران و خانم مریم رجوی پنهان کند، اینگونه بیان میکند: «در واشنگتن و نیویورک برای ایران رئیسجمهور انتخاب میکند و میگوید او رئیسجمهوری دموکراتیک ایران است» (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس ـ ۷دی).
نکته اینجاست که همهٔ این زوزههای وحشت، در شرایطی است که سردمداران رژیم و دستگاه تبلیغاتی آن بهطور گوشخراشی در بوق پیروزی میدمند و مدعی هستند که بهکار قیام پایان دادهاند؛ بهاین ترتیب نیروهای رژیم مبهوت و سرگردان نمیدانند که ادعاهای پیروزی را باور کنند یا این زوزهها و هشدارهای لاینقطع نسبت بهخطر سرنگونی را؟!
راز این تناقض و زوزههای پایانناپذیر و فزاینده را در هستهٔ اصلی و پیشتاز و شکافنده و راهگشای قیام باید جستجو کرد. یعنی در کانونهای شورشی و در سازمان مجاهدین خلق ایران. پاسدار سلامی وحشتزده میگوید: «دشمن در حوادث اخیر هر چه لشکر و یگان تربیت کرده بود، با همه توان بهمیدان آورد». ستاد اجتماعی مجاهدین نیز طی اطلاعیهیی (بهتاریخ ۶دی ۱۴۰۱) اعلام کرد: «کانونهای شورشی در مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش در ۱۰۰روز اول قیام در رویارویی با نیروهای سرکوبگر دشمن برای هموار کردن راه قیام بیش از ۱۵۰۰عملیات ضداختناق در ۲۸۲شهر میهن انجام دادند».
روشن است که این جنگ آتش و آزادی بدون هزینه نبوده و نخواهد بود و چنانکه در همین اطلاعیه تصریح شده، مؤسسان پنجم ارتش آزادی... در این ۱۰۰روز بهای سنگین و خونینی متحمل شده است که جز بر شرف و افتخار فرزندان رشید خلق نمیافزاید».
آری علت این همه وحشت این است که هم خامنهای و هم سردمداران رژیم، مجاهدین را خوب میشناسند و میدانند که هیچ چیز و مطلقاً هیچ چیز، نه پرداخت سنگینترین بهای خونین و نه دشواری و درازی راه، نمیتواند آنها را از هدف و آرمانشان که همان آرمان آزادی مردم ایران است، منصرف کند.
در نظام ولایت، هیچکس بهاندازه خمینی ملعون، مجاهدین را بهمثابه آنتیتز حکومت و ارتجاع پلیدش نشناخته بود؛ او در اردیبهشت سال۱۳۶۰ و در آستانهٔ ۳۰خرداد خطاب به مجاهدین گفت: «من اگر در هزار احتمال، یک احتمال میدادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که میخواهید انجام بدهید، حاضر بودم با شما تفاهم کنم و خودم نزد شما بیایم».
آری، از خامنهای خونآشام، تا رئیسی جلاد و تا همهٔ سردمداران رژیم خوب میدانند که قیام پایان نیافته و نخواهد یافت، چرا که مجاهدوار و تا آخر جنگیدن برای آزادی، اکنون بهراه و رسم هزاران هزار جوان شورشگر در سراسر ایران تبدیل شده است؛ همانها که عزم جزم خود را در شعارهایی همچون «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم» فریاد میزنند.