پخش اظهارات یکی ازسرکردگان سپاه پاسداران بهنام حمید اباذری،دریکی ازشبکههای تلویزیونی رژیم (به تاریخ ۶دی)، وجوه و ابعاد جدیدی از ریزش و بریدگی در بالاترین سطوح نظام و بهخصوص سپاه خامنهای را برملا کرد.
پاسدار اباذری که با سمت مشاور سرکرده سپاه خامنهای و جانشین اسبق دانشگاه افسری ضدامام حسین معرفی شده، در یک سخنرانی عمومی با شکوه و شکایت از «بزرگان و خواصی که کم آوردهاند» میگوید: «امروز داریم میبینیم چه بزرگانی چه خواصی کم آوردند، آقا جان تو اینقدر القاب پشت سرت هست، کلی بیتت برو و بیا دارد چرا حرف نمیزنی؟... تو نمیبینی با این نظام مقدس با این حقیقت عالی دارند چه میکنند چه حرفهایی میزنند؟ بهآقا و با ولی این جامعه چگونه رفتار میشود؟ چه توهینهایی میشود؟ بلند شو حرفت را بزن تو جزو خواص هستی، ناسلامتی آقا تو نان انقلاب را خوردی، چرا الآن که زمان دفاع از انقلاب است بهخاطر چی سکوت کردی؟ چرا سکوت کردی؟ چرا حرف نمیزنی؟».
پاسدار مربوطه در ادامهٔ اظهاراتش، سطح و ردهٔ این بریدهها را، فاش میکند و میگوید: «ما دیدیم سرداران بزرگ، کسانی که مسئولان درجه یک این نظام بودند درجه یک نظام بودند، دیدیم که کم آوردند دیدیم که مقابل ارزشها و مقابل نظام و مقابل آقا ایستادند».
ابعاد ریزش و بهخصوص ریزش از بالاترین سطوح فرماندهی در هراس از قیام و خطر سرنگونی چنان است که پاسدار اباذری که او هم کلی القاب را یدک میکشد، نسبت بهخودش و اینکه بتواند تا آخر در صفوف از همگسیختهٔ نظام دوام بیاورد، ابراز تردید مینماید و برای بالا بردن نرخ خودش دجالگرانه آرزوی شهادت (یا در واقع نفله شدن در راه رژیم) را میکند و میگوید: «بنده یک سردار سپاه هستم... نمیدانم تا فردا چه خبر است، چون دیدم بهچشم، سرداران بزرگی که کم آوردند؛ فرماندهان خود من که کم آوردند مقابل ارزشها ایستادند مقابل آقایشان ایستادند مقابل نظامشان ایستادند».
نکات قابل تأملی در اظهارات این سرکردهٔ سپاه خامنهای بهچشم میخورد؛ بجز ابعاد و سطوح بریدگی که شامل بالاترین ردههای سپاه و «مسئولان درجه یک نظام» میشود که بینیاز از توضیح است؛ اظهارات او همچنین بیانگر آن است که این جریان، تنها یک انفعال ساده نیست، چنین نیست که این بریدهها در گوشهیی کنج عزلت گزیده باشند، او تصریح میکند که آنها «مقابل ارزشها، مقابل خامنهای، مقابل نظام ایستادهاند». کما اینکه برخی از آنها مخالفت خود با خامنهای را بهصورت انتشار بیانیه یا نامه سرگشاده، یا مصاحبه و سخنرانی در اینجا و آنجا، آشکار کردهاند و این تنها نوک کوه یخ از بحران مرگباری است که رژیم را فراگرفته است.
این بحران پیش و بیش از هر چیز، خود را در تضعیف موقعیت خامنهای بهعنوان رأس نظام نشان میدهد. او در اوایل قیام (۱۱مهر) بهخواص نظام تحکم میکرد که «اگر نفهمیدید بفهمید! اگر فهمیدید باید موضع اعلام بکنید!».
اما «خواص» هراسان و نگران از سرنوشت تیره و تار نظام ولایت، به برخی مجیزگوییها برای خامنهای و خمینی ملعون تحت عنوان «امام و رهبری» و با تأکید بر «حفظ نظام» و یاوهگویی علیه «آشوب و اغتشاش» و «توطئه»، به نق زدن ترسآلود و نگرانی از اوضاعی که کشتی شکسته نظام را تهدید میکند، ادامه داده و در بیانیهها و نامههای سرگشاده، خبط و خطای خلیفه درمانده را گوشزد میکنند. در این میان، خامنهای هم فعلاً دم درکشیده، هر چند که از زبان گماشته جلادش «مردودیت» این خواص را اعلام کرده است.
این وضعیت از آثار و نتایج قیام سراسری مردم ایران، طی ۳ماه و نیم گذشته است و هر روز هم که قیام ادامه پیدا میکند، این خونریزی درونی نظام شدیدتر میشود و در این مورد نیز وضعیت هرگز بهوضعیت قبل از قیام برنمیگردد. کما اینکه پاسدار اباذری در قسمت دیگری از اظهاراتش ضمن ابراز تردید در مورد ماندگاری خودش در صفوف از همگسیختهٔ نظام، علت را ادامهٔ قیام بیان میکند و در همین رابطه میگوید: «ما باید خودمان را آماده فتنههای بیشتر و بزرگتر (کنیم)».
اما امواج بنیانکن قیام که در تقدیر است، این «آمادهسازیها» را در هم میکوبد و همانگونه که رهبر مقاومت خاطرنشان نموده: «این همان سرنوشت محتوم شاه و دیکتاتوری سلطنتی در مرحله پایانی است که حتی آوردن تانک و تیربار به خیابانها اثر نکرد. رژیم، شقه و ریزش بسیار در پیش دارد» (مسعود رجوی - ۸آبان ۱۴۰۱).