کجاست رستم محبوب میهنم، کجاست سهراب وقتیکه
بیگناه به شهادت رسید و کجاست اسفندیار رویینتن تا
جملگی نظارهگر قهرمانان وطن، از خالق کبیر خویش به
نیاز بخواهند تا اسطورههای حماسی عصر حاضر را نیز در شاهکار دیگری بسراید.
شاید در جهان غرقه در فریب و دروغ و آلوده به نیرنگ و پلشتی، روسپیان سیاسی شرمگین از ننگ مدارا و مماشات با جرثومههای جنگ و جنایت، آنان را وادار به ایجاد صلح و ثبات در منطقه و بخشی از جهان، کرامت انسان و حرمت اخلاق نموده و دلالان حقوق بشر، منافع حقیر دلاری را به ازای اعدام، ارعاب و سرکوب مردم رنجدیده ایران تاخت نزده، از لاس زدنهای سیاسی زیرجلی یا علنی با عمامه داران دستبردارند.
بماند جای خود که قهرمانان وطن البته همچنان و هنوز مثل چهل سال گذشته در مصاف بیامان با گورزادان آدمخوار، بی دقیقهای تأخیر یا تردید از هفتاد هزار خوان خونبار گذشته و اینک نیز با سرعت و صلابتی افزوده میگذرند تا رویای کابوس شده خلافت اسلامی ابد مدت ملایان را در سرنگونی محتوم و مرگ تاریخی آنان محقق سازند که این نیز بیشک باانگیزه و اتکای آرمانی مجاهدین به راهبرانی یگانه است که راهگشای عبور مقاومت سرفراز ایران از سرفصلهای نا باور خطرناک بوده و هستند زیرا که پنجه در پنجه شدن با هیولای غولآسایی بنام بنیادگرایی دینی آنهم در زمانه خلاء آرمانی و گسستگی ارزشهای اخلاقی نهفقط صعب و سرسامآور بلکه حتی چهبسا نافرجام و دست نایافتنی هم شاید باشد اما در پرداز و تصویر سادهای از جانفشانی، پایداری و نبرد آرمانی گمان نمیکنم هیچ تشکل، جنبش یا گروهی مانند مجاهدین در تاریخ مبارزات ملل برای کسب آزادی آنهم درزمانی چنین طولانی و به بهایی چنین سنگین دوام آورده و قادر به ادامه راه بس سنگلاخ بوده باشد. برای همین هم بدون هیچ قصد تعریف یا تحسین و بهدوراز هرگونه تعصب و اغراق، هر انسان سیاسی متفکر و هر میهنپرست واقعی نه شوونیست وقتی منصفانه به نبرد دائم سیاسی، کارزار بیوقفه حقوق بشری، حضور مستمر در مهها آکسیون و صحنه حقوقی و بخصوص به گسترش روزافزون کانونهای شورشی و عملیات آنها در داخل ایران به چشم حقایق روشن نگاه میکند باوجود سرریز همه بهت، شادی و شگفتی اما علل غیض رذیلانه، کینه بیمهار و گداختگی دستار بر سران خونآشام و انواع مزدبگیران با یا بی عمامه آنان در داخل خارج و ایران را نیز بهآسانی درک کرده و دوباره مفهوم رذالت برایش بهخوبی تعریف میشود.
با صدور حکم حبس ابد برای دیپلمات بمب به دست و زندانهای طولانیمدت برای سه مزدور دست آموزش در بلژیک همزمان با محکومیت اخیر شکنجهگر زندانیان سیاسی در سوئد نیز اگر عاشقان فقاهتی و مجذوبان ولایی باز دهان دریدگی و افسارگسیختگی خود را در «شهرفرنگ» های تکراری تهوعآور هزارباره به نمایش گذاشتند تا فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران و مجاهدان بهویژه راهبری رئیسجمهور دوران گذار «مریم» را مورد بیشرمی و دهان گسیختگی قرار دهند، بیشک تراوشات ذهنی فاسد و بیمار یا سوزش و گزیدگی از نوع خمینی در موجود حقیریست که حضور چشمگیر «مریم» بهعنوان زنی مسلمان، مترقی و انقلابی بر قله جنبشی دیرپا، متشکل، منسجم و دموکرات در حجم ناچیز ذهن عقبماندهاش نه میگنجد و نه برایش قابلفهم و پذیرش است.
مبارزات صدساله مردم ایران که بار طاقتفرسای آن طی چهل سال اخیر بیشتر بر دوش مجاهدان، مبارزان و مردم ایران حمل شده بیشک تا تداوم قیام نهایی با گسترش و پیشاهنگی کانونهای دلیر شورشی برای سرنگونی فاشیسم دینی در چشماندازی قریب پیش روست اما بر عهده حافظه تاریخ حجیم و طولانی ایران است که خاطرهای جنگ، رنج، جانفشانی و نبرد مجاهدان و وسعت سهم همه مبارزان و اشرف نشانان را ثبت و درباره آنها بعداً به قضاوت بنشیند گرچه مثل همیشه بیچونوچرا و بیاعتنا به توجیه، اراجیف یا رجالگی پیر دشمنان ارتجاعی و استعماری ایران و انواع دسته و باندهای دودوزهباز مزور با یا بی کراوات و دستار بر سران و مواجببگیران اجارهای در تغییر همه فصلهای سال.