دکتر حسین سعیدیان، پروفسور و مدیر برنامه انفورماتیک، دانشگاه کانزاس، آمریکا
دکتر کاظم کازرونیان، پروفسور و رئیس دانشکده مهندسی، دانشگاه کانتیکت، آمریکا
پیشگفتار
نظرسنجی گروه موسوم به "گمان"[۱]. از جهات مختلف قابلتأمل است. هم منشأ و خاستگاه این گروه و چگونگی تأمین مالی آن، هم اهداف و دینامیزم پشت این نظرسنجی و هم روشها و استانداردهای به کار گرفتهشده در آن، که بالطبع از دو موضوع اول سرچشمه میگیرند، یک هدف مشخص سیاسی را القا میکنند. در اینجا ما میخواهیم بیشتر به جنبه سوم یعنی روشها و استانداردهای به کار گرفتهشده بپردازیم که به درجاتی بر دو موضوع اول هم نور میاندازد.
اشکالات پایهای علمی و تکنیکی این نظرسنجی آن اندازه است که هرکسی که کمتر آشنایی با مقوله آمارگیری و نظرسنجی داشته باشد به این نتیجه میرسد که این اشکالات نه ناشی از اشتباهات مسئولان و دستاندرکاران این نظرسنجی یا عدم آشنایی آنها با قوانین مربوطه است بلکه ناشی از این است که نتیجه نظرسنجی از پیش تعیینشده بوده و برای رسیدن به آن نتیجه میبایست صورتسازیهای لازم انجام میشده است.
ما در این مقاله به چند اشکال بنیادی در این نظرسنجی میپردازیم. نخست، به این سؤال میپردازیم که آیا نظرسنجی در دوران دیکتاتوری آن هم از نوع وحشتناک مذهبی آن میتواند بهطور نسبی و تقریبی هم که شده تمایلات واقعی یک جامعه را منعکس کند؟ سپس به طرح سؤالهای جانبدارانه گروه گمان میپردازیم. در قسمت بعدی، یک نگاه سریع به ابتداییترین استانداردها و ویژگیهای یک نظرسنجی علمی و قابلاعتماد خواهیم انداخت و میزان انطباق نظرسنجی موردبحث با این استانداردها را ارزیابی میکنیم. سپس به بررسی دینامیزم نظرسنجیهای غیرعلمی، کارکرد و خروجی آنها خواهیم پرداخت. در انتهای مقاله نتیجهگیری خود را ارائه خواهیم داد وآنرا با یک یادآوری خاتمه خواهیم داد.
۱. نظرسنجی علمی فقط در یک فضای آزاد ممکن است
نخست، به این سؤال میپردازیم که آیا نظرسنجی در دوران دیکتاتوری آنهم از نوع وحشتناک مذهبی آن میتواند بهطور نسبی و با تقریب، تمایلات واقعی یک جامعه را منعکس کند یا نه؟ جواب قطعاً منفی است. زیرا به لحاظ روششناسی علمی که خواهوناخواه، معیار آن تجربه غیرقابلانکار علمی است، چنین چیزی امکانپذیر نیست.
ازاینروست که چه در ایران و چه در کشورهای دیگر جهان که تحت دیکتاتوری یا اشغال بسر میبرند، مشروعیت و مقبولیت، تابع بلافصل مبارزه و مقاومت هر شخصیت یا نیروی سیاسی در برابر اختناق و دیکتاتوری یا اشغالگری است. آنگاه پس از سرنگونی دیکتاتوری و استقرار یک نظام دموکراتیک یا پایان اشغالگری، نوبت سنجش محبوبیت و پایگاه اجتماعی هر کس و هر نیرو، بر اساس تعداد آرا و صندوق رأی و انتخاب آزادانه فرامیرسد. در همین ایام بهروشنی میتوان در نمونة اوکراین مشاهده کرد که محبوبیت ملی و جهانی زلنسکی (فراتر از نتایج انتخابات ۲۰۱۹ در اوکراین) ناشی از ایستادگی و مقاومت اوست.
در مورد مبانی مشروعیت، شورای ملی مقاومت نظرگاه بسیار روشن و بیابهامی دارد. برای دولت موقت بعد از سرنگونی رژیم دیکتاتوری کنونی تنها شش ماه وقت قائل میشود که مشروعیت ناشی از مقاومت را به مشروعیت ناشی از رأی منتقل کند. دولت موقت مهمترین وظیفهاش این است که در عرض ماکزیمم شش ماه انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس مؤسسان برگزار کند. با این انتخابات مسئولیت شورای ملی مقاومت و دولت موقت پایان میپذیرد. مجلس مؤسسان قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین میکند، دولت بعدی را تعیین میکند، برای اداره امور جاری کشور تا تشکیل نخستین مجلس ملی، قانونگذاری و بر اداره امور نظارت میکند.
ما در اینجا استدلال نمیکنیم که در دوران اختناق و دیکتاتوری هرکس بیشتر مقاومت میکند رأی بیشتری دارد، این موضوع بحث دیگری است که جداگانه میشود به آن پرداخت. ما استدلال میکنیم که ارزیابی محبوبیت یا رأی یک حزب یا نیرو یا شخصیت در دوران دیکتاتوری را نمیتوان از طریق نظرسنجی به دست آورد و میگوییم که این ادعا، یعنی ارزیابی محبوبیت یک حزب یا نیرو در دوران دیکتاتوری، غیرقابل اجرا، جعلی، و با اهداف مشخص سیاسی است.
استدلال ما به شرح زیر است: اولاً، در دوران اختناق مردم تحت اختناق اعتماد نمیکنند که تمایل مثبت یا منفی خود را مطرح کنند. نظرسنجی وقتی میتواند اعتبار داشته باشد که مردم ترس نداشته باشند که در دفاع از حزب یا شخصیت موردعلاقهشان دست به تظاهرات بزنند و برای چنین تظاهراتی مورد اذیت و آزار و زندان و شکنجه واقع شوند. ثانیاً، اطلاعرسانی آزاد وجود ندارد، اما حکام و صاحبان منافع، در ابعاد کلان اطلاعات دروغ و گمراهکننده در جامعه پمپاژ میکنند. این وضعیت نظرسنجی را بهطور مضاعف بغرنج و غیرواقعی میکند. نسل ما به چشم دیده است که تمایلات و آراء اجتماعی سه یا شش ماه قبل و بعد از سقوط رژیم شاه تا چه اندازه متفاوت بوده است. شش ماه بعد از سقوط شاه با واقعیاتی درصحنه اجتماعی و حتی انتخابات آن زمان روبرو بودیم که شش ماه قبل از سقوط شاه تصور نمیرفت.
۱.۱ نمونه نظرسنجیهای نادرست
مقالههای متعددی از شخصیتهای برجسته درباره نظرسنجی در دیکتاتوریها (مثل ایران، سوریه، کره شمالی، و بعضی از کشورهای آفریقایی) که مردم از ابراز بیان و احساس خود وحشت دارند منتشرشده است. مثلاً، مقالههای بسیاری درباره نظرسنجیها و یا انتخابات "بدون هیچ اعتبار"، "غیرقابلاعتماد"، و "مسخره" در حکومت دیکتاتور خونریز سوریه منتشرشدهاند، ازجمله در روزنامه گاردین تحت عنوان "نظرسنجی سوریه که از اسد حمایت میکند هیچ اعتباری ندارد" [۲، ۳، ۴، ۵].
در مورد روسیه نیز مقالههای متعددی هم درگذشته و هم اخیراً بچاپ رسیدهاند. برای مثال، در تحلیلی تحت عنوان "در روسیه، نظرسنجی یک سلاح سیاسی است" در ماه مارس دو هزار بیستودو از طرف موسسه دموکراسی باز، ماکسیم الیوکو تحلیلگر مسائل مسکو تأکید میکند که نظرسنجی افکار عمومی در حکومتهای استبدادی مثل روسیه، مردم از ترس مواجهه با سرکوب یا انحراف از دیدگاه اجماع، نظرات خود را پنهان میکنند و پاسخهای اجتماعی مطلوبی میدهند که با موضع رسمی دولت مطابقت دارد و هماهنگکنندگان تحت کنترل مسکو، نظرسنجیها را دستکاری میکنند تا نتایجی را که رژیم میخواهد ارائه دهند [۱۸].
حتی قبل از جنگ اوکراین هم مقالههای متعددی درباره نظرسنجیهای جعلی در روسیه منتشر شد. برای مثال، در مقالهایی با عنوان "صنعت نظرسنجی روسیه بهشدت اشتباه است"، در تاریخ سپتامبر ۲۰۲۱، نویسنده مقاله، سرگی اروفیو [۶] میگوید که "ابزارهای اساسی مورداستفاده توسط جامعه شناسان روسی حتی برای سنجش افکار عمومی سطحی ناقص هستند، چه رسد به اینکه احساسات عمومی را به تصویر بکشند. درواقع، این روحیات عمیقتر مردم است، نه نظرات، که اغلب سطحی هستند و به دلیل ترس از دادن پاسخی غیرقابلقبول اجتماعی تحریف میشوند. در این رابطه، مقاله اولکسی گانچرنکو از شورای آتلانتیک بنام "چرا ما نباید انتخابات تقلبی روسیه را به رسمیت بشناسیم" نوشته سپتامبر دو هزار و بیست یک را نیز توصیه میکنیم [۷]. تحلیلهای زیر را هم به خوانندگان توصیه میکنیم: "معضل دیکتاتور: برنده شدن با ۹۵ درصد یا ۹۹ درصد؟"، به قلم جاشوا کیتینگ، از موسسه سیاست خارجی [۸]، و "چگونه استبدادیها در انتخابات تقلب میکنند تا در قدرت بمانند"، نوشته نیک چیزمن و برایان کلاس [۹].
بهطورکلی، در یک فضای غیرآزاد و در یک حکومت دیکتاتوری و استبدادی که عقاید مخالف مخصوصاً در حمایت از اشخاص و سازمانهای اپوزیسیون را تحمل نمیکند، نمیتوان از طریق نظرسنجی به تمایلات مردم پی برد و عملاً هیچ بررسی مستقل سیاسی را نمیتوان انجام داد.
۱.۲ ایران یک نمونه ویژه
در حکومت فاشیست مذهبی ولایتفقیه، مطلقاً نباید انتظار یک نظرسنجی بیطرفانه و مستقل و علمی داشت. بهعنوان نمونه حتی در خارج از کشور وقتی کسی علناً از سازمانی مانند مجاهدین حمایت میکند باید انتظار داشته باشد که خانواده و اموالش در داخل ایران مورد تعرض رژیم قرار گیرد، یا خودش در خارج مورد اذیت و آزار واقع شود. درعینحال در خارج از ایران میبینیم که چون حمایت و شرکت در میتینگهای این سازمان، به خلاف داخل کشور به شکنجه و اعدام منتهی نمیشود، حمایت از آنها در تظاهرات و میتینگهای ده ها هزار نفره ایرانیان با هیچ جریان دیگری قابلمقایسه نیست.
در فروردین امسال بیش از ۵۰۰ دانشمند، پزشک، استاد، متخصص، و بیزینسمن ایرانی-آمریکایی، نامه سرگشادهای را خطاب به رئیسجمهور آمریکا برای حفظ سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی خارجی امریکا امضا کردند که توسط یکی از نویسندههای همین مقاله، مدیریت گردید. امضاکنندگان به خاطر اعتبار او با اعتماد این نامه را امضا کردند. انجام پروژهای مانند این و یا حتی نصف یا یکچهارم از ان در توان هیچ شخص و جریان سیاسی دیگر نیست.
شایان توجه است که نظرسنجی موردبحث ما از طریق اینترنتی انجامشده است که اعتبار آن را بازهم پایینتر میآورد چون ترس از مانیتورینگ به بقیه ترسها افزوده میشود. اما حتی اگر امکان داشت که بهصورت حضوری این نظرسنجی انجام میگرفت و اگر شخص مصاحبهکننده از اعتبار سیاسی و اعتماد صد در صد سوژههای نظرسنجی برخوردار میبود، شاید میشد به نتایج کمتر غلطی رسید اما بازهم از یک نظرسنجی واقعی فاصله زیادی داشت. اگر همه افراد مورد مصاحبه به مصاحبهکننده اعتماد داشته باشند، پس قطعاً به یک قشر خاصی از جامعه تعلق دارند، چون هیچکس نمیتواند مورد اعتماد همه باشد. بخصوص که این روش در کشوری به وسعت ایران و دیکتاتوری سرکوبگر و وحشتناک چهلساله غیرواقعیتر است.
یک مثال بسیار گویا اظهارات دژخیم حمید نوری است که هماکنون به جرم مشارکت در جنایت علیه بشریت در دادگاهی در سوئد زیر محاکمه میباشد و دادستان برای او تقاضای حبس ابد کرده است. حمید نوری در جریان قتلعام ۱۳۶۷ یک عضو فعال کمککار هیئت مرگ در زندان گوهردشت بود و بنا به گفتهٔ شاهدان او در بردن زندانیان نزد هیئت مرگ و سپس هدایت آنها به سالن اعدام و حلق آویز آنها نقش جدی داشت. حمید نوری چند بار در دادگاه و در حضور قاضی دادگاه اعلام کرد که نمیتواند صریحاً نام سازمان مجاهدین بگوید زیرا برای او بهای بالا دارد و در صورت برگشت به ایران باید برای آن به وزارت اطلاعات پاسخگو باشد. حال چه انتظاری میتوان از افراد عادی جامعه داشت که بخواهند صریحاً حمایتشان از سازمان مجاهدین را بیان کنند؟
وجه دیگر نظرسنجی گمان تقویت نمودن انتخابهای پوپولیستی است که حتی در مجامع دمکراسی مردود شناخته شدهاند (چونکه استبداد را توجیه میکنند)، چه برسد به جامعه ایی مثل ایران که در صد سال اخیر در زیر حکومتهای دیکتاتوری وحشتناک پهلوی و آخوندی بودهاند. خوانندگان را به مقاله "انتخابهای سیاسی پوپولیستی بیمعنی هستند " [۱۰] نوشته پییر لمینو از انستیتوی کاتو رجوع میدهیم.
۲. طرح سوالهای جانبدارانه در نظرسنجی گروه گمان
سوالهای نظرسنجی میتوانند مغرضانه (و یا جانبدارانه) طرح و با نیت محو کردن مرز بین تحقیق و تبلیغات باشند. سوالهای مغرضانه آنهایی هستند که پاسخ دهندگان را با سوالهای مبهم و نامشخص سردرگم میکنند که آنها را به سمت یک پاسخ خاص سوق دهند. این نوع سوالها جایی برای بیطرفی و عینیت (objectivity) نمیگذارند. هدف این ترفند مشخص است: با بیان یا قالب بندی خاص سوالها و بطور غیر مستقیم گذاشتن جواب مورد نظر در دهان نظر دهنده، عملاً انها را به سمت پاسخ خاصی سوق خواهند داد. نظرسنجیهایی که حاوی سوالهای مغرضانه باشند طبیعتاً نتایج مغرضانه و دادههای نادرست و غیر قابل اعتماد دریافت خواهند کرد. برای روشن شدن این بحث یک مثال میزنیم: کدام یک از دو مورد زیر را ترجیح میدهید: (الف) سرنگونی رژیم ایران از طریق مبارزه مسالمت آمیز و بدون خونریزی، (ب) سرنگونی رژیم ایران از طریق مبارزه قهرآمیز همراه خونریزی و تلفات. طبیعی است که همه از جمله نویسندگان این مقاله گزینه (الف) را ترجیح بدهیم ولی پیش فرضیه بسیار غلط در این سؤال این است که سرنگونی رژیم از راه مسالمت آمیز امکان پذیر است. طبیعتاً کسانی که خواستار استمرار رژیم ضد ایرانی ولی فقیه هستند با طرح این سؤال جانبدارانه به نفی مبارزه مسلحانه خواهند پرداخت. از آنجاییکه سوالهای موسسه گمان در دسترس نیست میتوان سوالهای مغرضانه (و یا جانبدارانه) دیگری را نیز تصور نمود که منجر به خروجی مورد علاقه نظرسنجان باشند. خوانندگان را به مقاله ارزشمندی از انستیتو ماکس پلانک در باره سوالهای مغرضانه (و یا جانبدارانه) در نظرسنجی ارجاع میدهیم [۱۱].
در فرهنگ نظرسنجی سیاسی، یک فرم نظرسنجی نیز هست که به ان "نظرسنجی فشاری" [۱۲] میگویند. طرح سوالهای مغرضانه خیلی شبیه نظر سنجی فشاری میباشد. نظرسنجی فشاری یک تکنیک بازاریابی تعاملی است که برای موارد سیاسی از ان استفاده میشود. در نظرسنجی فشاری یک فرد یا موسسه با گرایش سیاسی خاص سعی میکند تا نظرات رایدهندگان احتمالی را تحت پوشش یک نظرسنجی دستکاری یا تغییر دهد. نظرسنجیهای فشاری اصلاً نظرسنجی نیستند بلکه نوعی تبلیغات و شایعه پراکنی هستند که به عنوان یک نظرسنجی ارائه شده و سؤالات به یک طرف و یا ایده منحرف میشوند و هدف این است که نظر زیرمجموعه را تحت تأثیر قرار دهند.
کثرت و پیچیدگی سؤالات موسسه گمان این نظرسنجی را غیرقابل باورتر میکند. نظرسنج گمان سوالاتی را مطرح میکند که حتی در کشورهای دمکراتیک غربی اگر از مردم سؤال کنید در پاسخ دادن به آنها مشکل خواهند داشت. اما جالب است که شرکت کنندگان در این نظرسنجی به سادگی به این سؤالات پاسخ دادهاند و حتی درصد افرادی که پاسخهای نامشخص مانند "نمیدانم یا تصمیم نگرفتهام" دادهاند، به نسبت جامعهای تحت سرکوب مثل ایران، بسیار کم است. این بیانگر یکی یا چند حقیقت زیر است: (الف) آمارها و سؤال و جوابها همه ساختگی هستند، یا (ب) پاسخها و آمارها ساختگی است یا (ج) قشر مشخصی که منافع مشخصی داشتهاند و در اساس در ارتباط مستقیم و یا غیر مستقیم با رژیم بوده و نگرانی از پاسخ دادن نداشتهاند، مخاطبین اصلی این نظرسنجی بودهاند.
۳. ابتداییترین خصوصیات یک نظرسنجی بیطرفانه
همین خاستگاه سیاسی باعث شده است که این نظرسنجی از ابتداییترین خصوصیات یک نظرسنجی بیطرفانه برخوردار نباشد. نمونه گیری یکی از قدمهای اساسی در نظرسنجی و آمارگیری علمی است. هدف از نمونه گیری انتخاب یک زیرمجموعه و یا سمپل از افراد درون یک جامعه میباشد. نظرسنجان حرفه ایی تلاش میکنند که زیرمجموعه و نمونههایی را جمع آوری کنند که نماینده ویژگیها و خصوصیات کل جامعه باشد. یعنی شامل افراد جامعه با ویژگیهای خاص (از نظر جنسی، نژاد، مذهب، بینش سیاسی، تعلق قومی، زبان و فرهنگ، و غیره) باشد که نتیجه نظرسنجی را قابل اعتماد سازد. گاهی اوقات آنچه را که یک زیرمجموعه تعریف میکند خیلی آشکار است مخصوصاً وقتی کل جمعیت کوچک و در یک محیط نسبتاً غیر متفاوت باشد. ولی وقتی به جامعه ایی مثل ایران نگاه میکنیم، انتخاب زیرمجموعه بسیار پیچیده و نیاز به متخصصین جامعه شناسی، تحلیلگران حرفه ایی و مستقل، آزادی عمل، مکانیزم های با ثبات و قابل دسترس همگانی زیرمجموعه مورد نظر، و نهادهای اجتماعی و یا آکادمیک آموزش دیده و بیطرف خواهد داشت که مرتکب خطاهایی مانند عدم دقت، تعصب، طرفداری سیاسی، و پراکندگی نشوند.
هر چند که قیاس مع الفارق است اما خطاهای نمونه گیری حتی در جوامع پیشرفته هم میتواند به نظرسنجیهای غیر واقع و غیر قابل اعتماد و دروغین منتهی شود. یک نمونه بسیار بارز آنرا میتوان از انتخابات سال ۲۰۱۶ امریکا مشاهده کرد. یکی، دو نظرسنجی خیلی معروف پیش بینی کردند که هیلاری کلینتون با اختلاف زیاد برنده انتخابات ریاست جمهوری امریکا خواهد شد ولی دونالد ترامپ، آنهم با تفاوت نسبتاً فاحشی، برنده شد. بعنوان یک قاعده کلی، هر چقدر که اندازه زیرمجموعه بزرگتر باشد، احتمال پیش بینی دقیقتر زیادتر خواهد بود.
به غیر از موارد بالا، سوالهای دیگری را هم، برای اینکه مطمئن شویم نتیجه نظرسنجی مغرضانه نیست، باید مطرح کنیم، مثلاً نظرسنجی تحت چه شرایطی انجام شد؟ نظرسنجی چقدر شفاف (ترانسپرنت) بود؟ چه کسی و چه نهادهایی نظرسنجی را انجام دادند؟ این افراد از چه اعتباری برخوردارند؟ زیرمجموعه چگونه تعیین شد؟
دقت و صحت نظرسنجی به این بستگی دارد که ویژگیهای افراد زیرمجموعه همخوانی با ویژگیهای هدف نظرسنجی داشته باشد. مثلاً اگر قرار است یک نظرسنجی در باره گزینههای مختلف برای سرنگونی و گذار به یک دولت ملی، مردمی، و دموکراتیک باشد، شامل نمودن دشمنان یک دولت ملی و دموکراتیک و شامل نمودن قاتلان و دشمنان آزادی و افرادی که خود در ایجاد فضای خفقان و سرکوب و قتل و کشتار دست و منفعت دارند در لیست گزینهها، و نظرسنجی از کسانیکه خواهان حفظ دیکتاتوری مذهبی هستند نه تنها غیر علمی و مشکوک است بلکه یک اهانت بزرگ به جامعه میباشد زیرا نظر آنها نامعتبر خواهد بود.
در جوامع دموکراتیک نیز از همین قاعده استفاده میشود. به عنوان مثال، برای یک نظرسنجی سیاسی در مورد چگونگی بهبود بیشتر شرایط زندگی سیاهپوستان در ایالات متحده، شامل نمودن افراد نژاد پرست و سفیدپوستهای افراطی و شامل نمودن شخصی مانند دیوید دوک به عنوان یک شخص محبوب برای نظر دادن از اساس خطا خواهد بود چون نظر این افراد پیشاپیش مشخص است و از جنبه علمی نظرسنجی اعتباری ندارد. از منظر یک نظرسنجی علمی، گرفتن این نظرها اصلاً اعتبار ندارد. یک مثال سادهتر: در آمریکا، برای انتخابات ریاست جمهوری از نوجوانان زیر ۱۸ سال نظرسنجی نمیشود چون آنها نمیتوانند رأی بدهند و نظر آنها نامعتبر و غیر قابل اعتماد است.
در تحقیقات جامعهشناسی، نظرسنجی و آمار، یک فرم نمونهگیری نیز وجود دارد که به ان نمونهگیری ارجاعی (و یا نمونهگیری زنجیرهای و یا گلوله برفی) میگویند [۱۳]. نمونهگیری ارجاعی یک تکنیک نمونهگیری غیراحتمالی (غیر تصادفی و غیر راندوم) است که در آن افراد مورد مطالعه و نظرسنجی کنونی، سوژه زیرمجموعههای نظرسنجی آینده را از میان دوستان و آشنایان خود استخدام و انتخاب میکنند (و برای همین توصیف گلوله برفی برایان استفاده میشود چون که زیرمجموعه مثل یک گلوله برفی و در حال غلتیدن رشد میکند). از آنجایی که سوژههای نمونه از یک چارچوب نمونه گیری علمی انتخاب نمیشوند، نمونه و زیرمجموعههای گلوله برفی در معرض سوگیریها و خطای عمدی متعددی هستند. برای مثال، افرادی که دوستان زیادی در شبکههای اجتمایی دارند به احتمال زیاد در نمونه گیری برای ساختن زیرمجموعه استخدام میشوند. انجام نظرسنجی و تخمینهای بیطرفانه از نمونههای گلوله برفی غیرممکن است و بیشتر به نظرسازی شبیه هستند تا نظرسنجی.
۳.۱ دموکراسی آنلاین یا عوام فریبی؟ نظرسنجی افکار عمومی در اینترنت
مقاله ایی با همین عنوان در ژورنال بین المللی رسانه و سیاست (چاپ هاروارد) در سال ۱۳۹۷ منتشر شد [۱۴]. نویسندگان این مقاله با ذکر اینکه تعداد نظرسنجیهای آنلاین، ان هم در دموکراسیها، به طرز چشمگیری افزایش یافته میپردازند و نحوه انجام این نظرسنجی و نقاط ضعف انرا بررسی میکنند. دو سال بعد، در مقاله دیگری در همان ژورنال، نویسنده به بررسی موانعی میپردازد که انتخاب زیرمجموعه (نمونه) آنلاین را محدود میکند [۱۵]. نویسنده مقاله همچنین به پیامدها و محدودیتهای شدیدی که این موانع برای نمونه گیری آنلاین ایجاد میکنند و تأثیر منفی آنها روی امکان دموکراسی الکترونیکی دارند را توضیح میدهد. این ترند، یعنی نگرانی از نظرسنجیهای انلاین، حتی در قویترین دموکراسیها و پیشرفتهترین کشورها از لحاظ الکترونیکی، با وجود پیشرفتهای بسیار گسترده تکنولوژی سایبری، هنوز ادامه دارد. مثلاً یک مطالعه نسبتاً جدید توسط مرکز تحقیقاتی پیو [۱۶] خطرات نظرسنجیهای آنلاین از سوی پاسخ دهندگان جعلی، و دادههای جعلی تولید شده توسط رباتهای نظرسنجی برشمرده و آنها را یک تهدید اضطراری میداند.
این نگرانیها بار ها توسط رسانهها نیز منعکس شدهاند. برای مثال، روزنامه نیویورک تایمز، اشاره میکند که نمونه گیری تصادفی که در قلب نظرسنجیهای علمی قرار دارد، در نظرسنجیهای سایبری ضعیف میباشند و نظرسنجیهای اینترنتی نمونههای خود را از راههای دیگر و بدون مزایای نظری نمونه گیری تصادفی به دست میآورند و برای جبران، آنها گاهی اوقات به مدل سازی آماری گسترده تکیه میکنند [۱۷].
این نگرانی و محدودیتها را برای کشوریهای دیکتاتوری و جهان سومی که با محدودیتهای بسیار بالای اجتماعی و الکترونیکی مواجه هستند را باید ضریب صد زد تا متوجه غیر علمی و بی معنی بودن آنها و نیتهای سیاسی پشت پرده آنها شویم.
به وضوح پیداست که گروه گمان در نظرسنجی خود از تکنیکهای بالا سود گرفته است تا نتایج مورد نظر خود را در بیاورد. این نتایج سیاسی و غیر علمی است و آنها را مطلقاً نمیتوان به جامعه پیچیده ایران که اکثریت آن از رژیم ضد ایرانی ولایت فقیه متنفر و بیزارند را عمومیت داد. محققین نظرسنجی همیشه از تهدید نظرسنجیهای غیر علمی که برای دستکاری و وارانه نشان دادن اراده مردم از ان سواستفاده میشود هشدار دادهاند.
۴. خروجی اصلی نظرسنجی جانبدارانه: استمرار حکومت دیکتاتوری فعلی
۴.۱ شواهد نیت سیاسی، جایی برای انکار باقی نمیگذارد
بنظر میاید که نظرسنجان گمان، که خود اشراف بر غیر عملی بودن یک نظرسنجی علمی در حاکمیت دیکتاتوری دارند، اهداف مشخص سیاسی داشتهاند، مخصوصاً وقتی به مصاحبههای گرداننده گمان و شور و اشتیاق بیوصف وی برای تبلیغ پسر شاه نگاه میکنیم. او همصدا با باز ماندههای حکومت موروثی، ریویزیونیستها و توابهای انقلاب ضدسلطنتی و همگام با انواع و اقسام تلویزیونهایی که منبع مالی آنها مشکوک است مشغول توهم پراکنی دروغین در باره پیشرفت و رفاه در دوران دیکتاتوری پهلوی بوده و هستند. انگار که ایران در زمان دیکتاتوری شاه با ان ساواک مخوفش بهشت روی زمین بوده. میخواهند بگویند که انتخاب بین سلطنت پهلوی و حکومت ولایت فقیه است و چون شاه مرده است و پسرش هم "کبریت بی خطر" است پس باید با حکومت ولایت فقیه کنار آمد.
اینها میخواهند با چنین فرضیههایی جوانان ایرانی را، بجای شورش و انقلاب و همراه شدن با جریان رادیکال برانداز، به افسوس و حسرت خوردن برای دوران ماقبل از انقلاب ضد سلطنتی تشویق کنند. کار عمده این افراد و تلویزیونها نشان دادن تصاویر دست چین شده از مناطق تفریحی و اعیاننشین و آزادی نسبی برای طبقه خاصی در جامعه دهه پنجاه و پرداختن به یک سری خاطرات کهنه و علایق نوستالژیک سطحی و روبنایی است. اینها هیچوقت تصویری از واقعیت جامعه ایران و فاصله طبقاتی در کل جامعه نمیدهند. واقعیت این است که در هیچ جای تاریخ یک انقلاب بخودی خود اتفاق نیافتاده و فقط وقتی که شرایط عینی اقتصادی، سیاسی، و اجتمایی ایجاب و تحمیل میکرده، انقلاب شکل گرفته است. اگر خودکامگی و سیاستهای سرکوبگرانه و شکنجه و زندان شاه نبود، اگر آزادی احزاب وجود داشت، اگر ساواک مخوف نمیبود، اگر فاصله طبقآتی فاحش وجود نداشت، اگر شاه شعار "حزب فقط حزب رستاخیز" نمیداد، اگر نهادهای پایهایی دموکراتیک وجود داشت، اگر فضای سیاسی باز بود، اگر زندانیهای سیاسی وجود نداشت، ... انقلاب بوجود نمیامد و مردم ایران میلیون میلیون برای سرنگونی شاه قیام نمیکردند. و اگر شاه پایه مردمی داشت و یا حتی در ارتشی که خود بنا کرده بود اعتبار داشت انچنان خوار و سرافکنده همانند پدرش از کشور بیرون انداخته نمیشد. حکومت آخوندها نتیجه طبیعی حکومت شاه بود. همینطور که دولتهای کنونی ولایت فقیه نتیجه دولتهای قبلی هستند (چون هیچکدام خواهان اصلاح و تنوع و فراهم کردن آزادیهای اجتماعی و نهادهای مستقل ... نبودهاند). اگر آزادیخواهان واقعی در شرایط غلیان جامعه در زندان نمیبودند یا اعدام نشده بودند، اگر نهادهای دموکراتیک (احزاب، سازمانهای سیاسی، ...) در جامعه بصورت آزاد و یا حداقل نیمه آزاد بودند که سطح آزادیخواهی و آزاداندیشی مردم و جامعه را بالا ببرند، اخوندهای مرتجع هرگز نمیتوانستند کنترل انقلاب را در دست بگیرند. خمینی هم برای کنترل جامعه و نیروهای ترقیخواه که تازه از زندان آزاد شده و در محیطهای دانشگاهی شعارهای آزادی و دموکراسی میدادند را با همان ساواک بازمانده از شاه با سرکوب و "انقلاب فرهنگی" بر ضد دانشجو و دانشگاه (که مرکز اصلی ضدیت با خمینی بود) استفاده نمود.
۴.۲ یک همسویی و همزمانی ظاهراً عجیب
صرف نظر از انگیزههای پشت نظرسنجی گمان، منطقاً نمیتوان به طور علمی و منطقی همسویی و همزمانی به ظاهر عجیب آن را با دو پدیده تصادفی دانست:
(الف) مواضع بخشهایی از بازماندگان سلطنت به نفع رژیم آخوندی یا اجزایی از درون این رژیم
(ب) شعارهای سازماندهی شده رژیم ایران در طرفداری از سلطنت در تظاهرات مردمی در خیابانهای شهرهای ایران.
این همدستی و هماهنگی حکومت دینی با بقایای حکومت سلطنتی یک ادعای سیاسی نیست. این مبتنی بر واقعیتهای ثبت شده است. به عنوان نمونه روزنامه جمهوری در شماره ۵ تیر ۱۳۹۷ خود به تلاش برای منحرف کردن تظاهرات و قیامهای مردم با شعارهای انحرافی اعتراف و فاش کرد شماری از افراد که در جریان تظاهراتهای اخیر تهران شعار "رضا شاه روحت شاد" میدادند، از باند خامنهای بودند که با اسکورت پلیس و آزادانه این کار را میکردند.
از طرف دیگر در سالهای اخیر شاهد اتخاذ مواضعی از طرف بقایای سلطنت به نفع دیکتاتوری ولایت فقیه یا اجزایی در درون این رژیم هستیم. مثلاً پسر شاه میگوید که سپاه و بسیج باید در آینده ایران سهم داشته باشند. یا اردشیر زاهدی، وزیر خارجه محمدرضا شاه از جنگافروزیهای رژیم در سوریه حمایت میکند، از خروج آمریکا از برجام غمگین میشود، تحریمها علیه رژیم ولایت فقیه را محکوم میکند، و پاسدار تروریست قاسم سلیمانی را سرباز وطنپرست مینامد. نمونههای بسیاری از این قبیل از پسر شاه یا دیگر مقامات شاه (مثلاً پرویز ثابتی از مقامات ارشد ساواک شاه) موجود است.
سؤال اینجاست که آنها با تبلیغ برای یکدیگر چه هدفی را دنبال میکنند؟ هدف مشترک آنها بقای خودشان است. رژیم ایران به دنبال منحرف کردن مطالبات مشروع سیاسی و اقتصادی مردم و خواسته نهایی آنها برای تغییر رژیم است. انحراف خشم مردم به کوچه بنبست سلطنت، فشار بر خامنهای را کاهش میدهد. تداوم وضع موجود هم به نفع بنیادگرایان حاکم بر ایران و هم به نفع بازماندگان سلطنت در خارج از ایران است. البته هر یک از این دو جناح شبکه مخصوص خود را دارند که از آنها تغذیه میکند. اینها شامل لابیگران و همچنین کسانی است که با رسانههای مختلف خارج از ایران در ارتباط هستند.
در این مبارزه مشترک برای تداوم وضع موجود، پس دشمن مشترک نیز "تغییر" است و هر کسی یا هر نیرویی که هدفش تغییر رژیم باشد. در مبارزه با چنین دشمن مشترکی، تئوکرات های حاکم و سلطنت طلبان باقی مانده باید همه را متقاعد کنند که ادامه وضعیت موجود خواسته مردم ایران است. اما انجام این کار در کنار اعتراضات گسترده مردم در شهرهای مختلف ایران که خواستار تغییر رژیم هستند، کاری غیرممکن است. بنابراین تنها کار منطقی برای آنها این است که استدلال کنند که مردم یا رژیم فعلی را میخواهند، یا جایگزینی که هیچ شانس علمی، منطقی یا تاریخی برای بازگشت وجود ندارد. بنابراین تغییر رژیم عملاً خواست مردم نیست. تنها در این منطق است که نظر سنجی عمومی توسط گمان معنا پیدا میکند. و روند معیوب این نظرسنجی عمومی طوری طراحی شده است که نتیجه آن این باشد: تداوم وضعیت موجود.
مشخصترین هدف این نظرسنجی مشکوک، محدود کردن گزینههای جایگزین رژیم است که هدفشان تغییر کامل رژیم است. این در راستای شعار "رضا شاه روحت شاد" تحت حمایت رژیم و خواستههای موازی برخی از بازماندگان دیکتاتوری سلطنتی در خارج از ایران است که خواست اولشان محدود کردن مخالفین رژیم و در صدرشان شورای ملی مقاومت ایران با نیروی محوری مجاهدین میباشد. همه به یاد داریم که تا چه اندازه این جماعت با خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی خشمگین بودند و آنرا به ضرر روند "دمکراتیک" در ایران معرفی میکردند.
۴.۳ دو فاکت قابل توجه
در سال ۱۳۹۷ مصطفی تاجزاده (معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی) درمورد خط وزارت اطلاعات برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک ازطریق صدور اپوزیسیون قلابی در لباس کارشناس درفلان شبکه یا دانشگاه یا اندیشکده اذعان کرد. تاجزاده در پاسخ به این سئوال که "چرا هیچ وقت از ایران خارج نشدید؟ پیشنهادی داشتید از خارج از کشور ... که آقای تاج زاده مثلاٌ بیا فلان شبکه برای ما کارشناس شو. بیا اینجا تو فلان اندیشکده دانشگاه تدریس کن"، گفت: "اولین پیشنهاد را بازجوهام دادند. بازجوهام بازجوهای (سازگارا) بودند توضیح میداد که چگونه راه را باز کردیم تا آقای سازگارا بره. وقتی دو سه بار گفت، بهش گفتم ببین اگر اینها را میگی که من هم بگم که من هم آمادهام برم، این تابستان ۱۳۸۸ بود، من از ایران تکون نمیخورم. من همینجام. بنابراین او فکر میکرد مثلاٌ برای من راه را باز کنه که خودم و خانوادهام و، چون توضیح داد چه جوری خودش فرستاده این خانواده را، همسرش چه جوری و پسرش چه جوری و فلان و فلان و گذرنامه و گفتم که من همینجا ایران می مونم و اصلاٌ علاقه یی ندارم" (آپارات ۱۰ فروردین ۱۳۹۷).
نمونه قابل توجه دیگر را هاشم خواستار نماینده معلمان سه هفته قبل از دستگیریش برملا کرد و نوشت: "در روز ۱۹ آبان ۱۳۹۷ که نیروهای امنیتی با فشار ملت قهرمان ایران مجبور شدند مرا از بیمارستان روانی سینا آزاد کنند، دو نفر از نیروهای امنیتی به سراغم آمدند و از من خواستند که چون سازمان مجاهدین خلق از تو حمایت کردهاند، باید بر علیه آنها بیانیه بدهی و خط قرمز ما رهبری هم نیست بلکه سازمان مجاهدین خلق است. به آنها گفتم یعنی حکم اعدام خود را امضا کنم؟ آنها را به مقالهیی که در حمایت از معلم زندانی آقای عبدالرضا قنبری نوشته بودم و روز دستگیری یعنی اول آبان منتشر کرده بودم، حواله دادم. باز پارسال در اردیبهشت ۱۳۹۷ که مأموران اطلاعات به باغم آمدند، از من پرسیدند که چرا با شاهزاده رضا پهلوی همکاری نمیکنی؟ میخواهی الآن شمارة موبایل شاهزاده را بگیریم که با او صحبت کنی؟ که گفتم: نه" (۳۰ تیر ۱۳۹۸).
۴.۴ نگاهی به آمار و ارقام خیالی در نظرسنجی گمان
حال به نتایج نظرسنجی گمان نگاهی میاندازیم:
- محبوبیت صاحبان قدرت در صد سال اخیر در تاریخ ایران، رضا شاه و محمدرضا شاه و خمینی و خامنهای به ترتیب ۶۶، ۶۴، ۲۸، و ۲۶ در صد برآورد شده که قبل از هر چیز میخواهد انقلاب ضدسلطنتی را زیر علامت سؤال ببرد.
- جمع درصدها در تعیین تمایلات در این نظرسنجی ۲۰۳.۸ درصد است. این حاکی از یک رویکرد مشخص سیاسی است که عامدانه میخواهد ذهن مخاطب را مغشوش نموده و درصدهای مطلوب را برای طرفهای مورد نظر خود از نطرسنجی بیرون بکشد.
- جمع درصدهای تمایل اجتماعی به رئیسی و احمدی نژاد و موسوی و خاتمی و ظریف و تاجزاده و پاسدار قاسمی و زیدآبادی ۵۲.۸ درصد است. رئیسی در صدر آنها با ۱۷.۴ درصد و احمدی نژاد با ۱۲.۲ در صد محبوبیت قرار دارد! در انتخابات ریاست جمهوری رژیم ایران که ۵۹.۳ میلیون ایرانی واجد شرایط رأی دادن اعلام شدند، به گفته وزارت کشور همین رژیم، رئیسی دارای ۱۸ میلیون یعنی ۳۰ درصد آرا بوده است. اختلاف "گمان" با وزارت کشور رژیم در مورد رئیسی ۱۲.۵ درصد است!
- گمان از برخی اسامی دیگر هم از موضع "زینت المجالس” برای موجه جلوه دادن نظرسنجی استفاده کرده است.
- حرف اصلی اما پسر شاه سابق ایران با ۳۹.۵ درصد است که مسجل میکند دو انتخاب بیشتر وجود ندارد: یا دیکتاتوری دینی و یا بازگشت به دیکتاتوری سلطنتی. نمونههای انتخابات و صندوق رأی در تاریخ معاصر (در اروپا و یا برای مثال در افغانستان و عراق) نشان داده که بازگشت سلطنت اقبال اجتماعی ندارد. چون بازگشت به دیکتاتوری پهلوی عملی نیست، گمان بطور غیر مستقیم این ایده را میخواهد القا کنند که باید با رژیم کنونی ساخت. نتیجه بالفعل این نظرسنجی که با "رضا شاه روحت شاد" ۶۶ درصدی شروع میشود و برای برای افراد کلیدی در حاکمیت ولایت فقیه اکثریت قائل است، بی گمان رئیسی است که خامنهای در پیام ۲۹ اسفند خود انتخاب او را "شیرینی بزرگ" ۱۴۰۰ توصیف کرده بود.
۵. نتیجه گیری
از ابتذال و خیال و گمانها که بگذریم، تا وقتی یک حکومت دیکتاتوری سرنگون نشده و امکان رأی گیری آزادانه وجود ندارد نمیتوان در باره محبوبیت و پایگاه اجتماعی یک شخص و یا گروهی نظر بیطرفانه و دقیق داد. از این رو تنها معیار در دوران اختناق و دیکتاتوری عملکرد اشخاص و احزاب برای برانداختن اختناق و دیکتاتوری است تا بتوان به انتخابات آزاد و به طریق اولی نظرسنجیهای معتبر پرداخت. تا وقتی عفونت اختناق بر طرف نشده و غدة سرطانی دیکتاتوری جراحی نشده باشد، وضعیت جامعه نرمال نیست و ادعای نظرسنجیهای مورد بحث سراپا باطل و صرفاً گمانهزنیهای مغرضانه سیاسی است. به همین خاطر مقاومت در دوران اختناق و دیکتاتوری و در زمان اشغالگری تنها شاخص است.
از همین شاخص در جبهه مقاومت فرانسه به رهبری ژنرال دوگل بر علیه اشغالگران فرانسه استفاده میشد. در حال حاضر یعنی ۷۷ سال بعد از جنگ جهانی دوم، احزاب بزرگ و سنتی آلمان پایگاه، احترام، مشروعیت، و حقانیت خود را مدیون مقاومتشان بر علیه فاشیسم هیتلری میدانند.
تاکید میکنیم که هدف اصلی تمامی این به اصطلاح نظرسنجیها القاء یک مقوله بسیار کاذب است که مردم ایران فقط دو گزینه دارند: دیکتاتوری سابق و یا دیکتاتوری آخوندی و یا بعبارتی "شاه و یا شیخ." مطمئناً تا وقتی که حکومت منحوس آخوندی ادامه داشته باشد بازهم شاهد این به اصطلاح نظرسنجیهای کاذب خواهیم بود.
یادآوری. یک سال پیش (در ۱۲ فروردین ۱۴۰۰) دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در گزارش اجلاس میاندورهیی خاطرنشان کرد: "فرزندان رشید ایران در شکنجهگاهها و جوخههای اعدام و مردم ایران در انقلاب بزرگ ضدّ سلطنتی "نه” تاریخی و رأی بازگشتناپذیر خود را به رژیم دستنشاندة ستمشاهی اعلام کردهاند. چرخ تاریخ به عقب باز نمیگردد. مانورها و دوبلهخوری و باز کردن دکان دونبش بین سلطنت و جمهوریخواهی هیچ فرد و جریان میهنپرست و آگاه و مستقل را نمیفریبد. مبارزات ۴۰ سالة شورا برای آزادی و استقلال و عدالت با شعار "نه شاه، نه شیخ” با دریای خون شهیدان و مخصوصاً قیام آبان ۱۳۹۸ به پروژههای ارتجاعی و استعماری و اصلاحطلبان قلّابی ضربات اساسی وارد کرده و آنها را وادار به عقبنشینی یا رنگ عوض کردن اضطراری کرده است. در اجلاسیة شورا این سؤال مطرح شد که چرا داعیة جمهوریخواه شدن پسر شاه و جمع شدن بساط سلطنت و شاه پرستی و کنار گذاشتن سوگند شاهی در ۹ آبان ۱۳۵۹ به طور رسمی و بدون هرگونه شائبه و شکاف در سایت او اعلام نمیشود. این در حالی است که وی در گفتگو با کیهان شاه و در قسمتهای سانسور شدة نوار صوتی که حزب مشروطهخواه منتشر کرده حرفهای قبلی خود را میزند. کدام را باید باور کرد؟ بچة شاه جمهوریخواه شده یا حاکمیت جمهور مردم که در تقدیر است، مانند استفاده از دستبند سبز در قیام ۱۳۸۸، باعث تغییر رنگ شده است؟ بخصوص که پیوندهای ۲۰ ساله با سپاه و مجیزگویی او از نیروی منفور انتظامی رژیم محکوم نشده و کماکان پابرجاست".
[1]https://www.radiofarda.com/a/iran-new-poll-data-by-gamaan-institute-khamenei-secular/31781136.html
[2] The Guardian, Syrian poll backing Assad has no credibility, 19 January 2012, https://www.theguardian.com/world/2012/jan/19/syrian-poll-assad-no-credibility
[3] Michel Duclos, "The Syrian parliamentary elections were a mockery", Atlantic Council, July 31, 2020, https://www.atlanticcouncil.org/blogs/menasource/the-syrian-parliamentary-elections-were-a-mockery.
[4] “US says 'dubious' elections in Syria excluded a quarter of the population”, https://english.alarabiya.net/News/world/2020/07/21/US-says-dubious-elections-in-Syria-excluded-a-quarter-of-the-population
[5] "Presidential election in Syria is a disgrace: US", https://economictimes.indiatimes.com/news/international/world-news/presidential-election-in-syria-is-a-disgrace-us/articleshow/36030738.cms?from=mdr
[6] Sergei Erofeev, "Russia’s polling industry is gravely wrong. Here’s how to change it", Open Democracy, 14 September 2021, https://www.opendemocracy.net/en/odr/russias-polling-industry-is-gravely-wrong-heres-how-to-change-it.
[7] Oleksiy Goncharenko, “Why we must not recognize Russia’s fraudulent election”, Atlantic Council, 20 September 2021, https://www.atlanticcouncil.org/blogs/ukrainealert/why-we-must-not-recognize-russias-fraudulent-election.
[8] Joshua Keating, “The dictator’s dilemma: To win with 95 percent or 99?”, Atlantic Council, 13 February 2012, https://foreignpolicy.com/2012/02/13/the-dictators-dilemma-to-win-with-95-percent-or-99.
[9] Nic Cheeseman and Brian Klaas, "How autocrats rig elections to stay in power", The Conversation, 23 April 2018, https://theconversation.com/how-autocrats-rig-elections-to-stay-in-power-and-get-away-with-it-95337
[10] Pierre Lemieux, "Populist political choices are meaningless", CATO Institute, Spring 2021, https://www.cato.org/regulation/spring-2021/populist-political-choices-are-meaningless.
[11] Martin Höpner and Bojan Jurczyk, "How the Eurobarometer Blurs the Line between Research and Propaganda", Max Planck Institute for the Study of Societies, 2015.
[12] Marjorie Connelly, "Push polls, defined", New York Times, 18 June 2014.
[13] Goodman, L.A. (1961). "Snowball sampling". Annals of Mathematical Statistics, 32(1): 148–170.
[14] Wei Wu and David Weaver, "On-line democracy or on-line demagoguery?: Public opinion 'polls' on the internet", Harvard International Journal of Press/Politics, 2(4):71-86, September 1, 1997.
[15] Alan Rosenblatt, "Online-polling: methodological limitations and implications for electronic democracy", Harvard International Journal of Press/Politics, 4(2):30-40, March 1, 1999.
[16] PEW Research Center, "Assessing the risks to online polls from bogus respondents", 18 February 2020, https://www.pewresearch.org/methods/2020/02/18/assessing-the-risks-to-online-polls-from-bogus-respondents.
[17] Nate Cohn, "Online polls are rising. So are concerns about their results". New York Times, 27 November 2015.
[18] Maxim Alyukov, "In Russia, opinion polls are a political weapon", Open Democracy, 9 March 2022, https://www.opendemocracy.net/en/odr/russia-opinion-polls-war-ukraine/