تظاهرات ایرانیان آزاده علیه نمایش انتخابات
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
(حافظ)
موشکافی یک رخداد
یکی از مسائلی که شانه به شانهٔ نمایش انتخابات ۱۴۰۰ رخداد، بیاعتنایی مردم ایران به فتواهای دجالگرانهٔ خامنهای و مراجع ریایی برای شرکت در نمایش انتخابات بود. اهمیت این رخداد کمتر از تحریم انتخابات و کسادی نمایش شکستخوردهٔ خامنهای نبود و نیست.
در نظام ولایت فقیه، به قوانین من درآوردی، یک فقیه عمامهدرشت همه کاره است و میتواند سلطنت مطلقه داشته باشد، او میتواند قانون وضع کند و در مورد همه چیز تصمیم بگیرد. حرفهایش در این دستگاه «فصلالخطاب» است. بر مبنای این تعریف ارتجاعی و انحصارگرایانه، سنگبنای حکومت، احکام ولایت فقیه و فتواهای او محسوب میشود.
نامهٔ خمینی به خامنهای
برای اینکه از این موضوع تصویر عینیتری داشته باشیم نامهٔ مورخ ۱۶دی۶۶ خمینی به خامنهای را یادآوری میکنیم. او را این نامه برای تحکیم سلطهٔ استبدادی خود نوشت:
«حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللَّه است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم میتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و میتواند هر امری را، چه عبادی و یا غیرعبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. حکومت میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری کند».
خمینی برای اینکه دست بازتری برای گسترش دامنهٔ ولایت خود داشته باشد اضافه کرد: «بالاتر از آن هم مسائلی است که مزاحمت نمیکنم»!
مردم و زیر پا انداختن فتواهای حکومتی
حال یکبار دیگر برگردیم و از این منظر، زیر تحریم انتخابات مهندسی شدهٔ خامنهای و بیتوجهی مردم به فتواهای حکومتی خط بکشیم و آن را برجسته کنیم.
آنچه در جریان انتخابات ۱۴۰۰ رخ داد، تمام بافتههای خمینی و جانشین او، خامنهای را رشته کرد و از هم گسیخت. مردم فهیم و هوشمند ایران فتواهای خامنهای و مراجع مجیزگوی او را زیر پا انداخته و له کردند.
خامنهای برای نمایش انتخابات خود، آخرین تیر ترکش خود را شلیک کرد. او شرکت در نمایش انتخابات را «یک وظیفهٔ شرعی، اسلامی و الهی» و نیز «واجب عینی» و شرکت نکردن در آن را «گناه کبیره» نامیده بود. آخوند نوری همدانی آن را «واجب شرعی و عقلی»، آخوند مکارم شیرازی «تکلیف الهی و اجتماعی» خوانده بود و دیگر آخوندهای دانه درشت مانند جعفر سبحانی و علوی گرگانی و جوادی آملی هر یک با تعابیر و فتواهایی مردم را مکلف کرده بودند که در انتخابات شرکت کنند.
اما مردم با درایت تمام دست رد به سینهٔ آنها زدند. این یک رخداد مهم و قابل درنگ در تئوکراسی آخوندی است. یک تولد مبارک در فرایند بیزاری جستن ملی مردم ایران از نظام ولایت فقیه و جدا دیدن آنها از باورهای مذهبی است.
روند بیوقفه و شتابناک
یک روزنامهٔ حکومتی به این رخداد، چنین واکنش نشان داده است.
«پیش از انتخابات ۱۴۰۰ چندین تن از مراجع تقلید قم، مردم را به شرکت در انتخابات توصیه کردند؛ اما شوربختانه، برخی از ایرانیان به این توصیهها عمل نکردند. بهنظر میرسد این پدیده اجتماعی که برای اولین بار در کشورمان اتفاق افتاده است؛ به آسیبشناسی نیاز دارد تا در آینده از تکرار آن جلوگیری شود» (مستقل. ۵تیر۱۴۰۰).
معنی چنین رخدادی این است که پایههای نظام ولایت فقیه پوسیده است. در انتخابات ۱۴۰۰ از این پدیده رونمایی شد.
«آسیبشناسی» آخوندی میتواند به عمق نفرت و بیزاری عمومی از نظام ولایت فقیه و متولیان آن پی ببرد ولی نمیتواند این روند بیوقفه و شتابناک را متوقف نماید. دوران شعبده و ریا به سر آمده است. ارادهٔ تغییرآفرین مردم ایران دام صوفی را برچیده و حقهٔ ریایی را از تأثیر انداخته است.