آخوند مصلحی در این رابطه و بهنقل از مجموعه جمعبندیهای وزارت اطلاعات در آن دوران، تأکید کرده است:«بر اساس گزارشات ما از کف خیابان در سال۹۲ آقای رفسنجانی پیروز انتخابات میبود. یک عزیزی گفت مگر بچه حزباللهیها میگذارند این اتفاق بیفتد. جمعبندی من این بود با توجه به شرایط نظام مصلحت این بود ایشان رد صلاحیت بشوند و دلایل آن را هم نوشتم».
با توجه به این واقعیت که مصلحی از نزدیکان و محرم خامنهای در امور امنیتی میباشد، لذا بعید بهنظر میرسد که وی این سخنان را بدون همآهنگی با بیت ولیفقیه بیان کرده باشد. به یقین پیام خامنهای با به میدان فرستادن وزیر وقت اطلاعات بسیار ساده و روشن است و آن اینکه، درب ولایت همواره بر این پاشنه میچرخیده و منبعد نیز همین خواهد بود، یعنی«ولایت مطلقه»، بدون یک کلمه کم یا بیش!
اگر چنین جملاتی از سوی نیروهای برانداز نظام بیان میگردید، به یقین نخستین واکنش نسبت به آن از سوی رسانههای حکومتی و دوایر تبلیغاتی رژیم، همان«دروغین» خواندن محتوای این واقعیت میبود. اما از آنجایی که دست راست ولیفقیه در هیأت دولت و معتمدترین فرد به تاریکخانه وی برای امور اطلاعاتی بهوجود چنین« مهندسی» اعتراف کرده، اکنون این سخنان در منطق خود به راه افتادن جنگوجدال دیگری در میان نامزد های رد صلاحیت شده با شورای نگهبان انجامیده است.
براین منطق بسیاری از نامزد های رد صلاحیت شده در ایندور از سیرک انتخابات سراز سوراخ بیرون آورده و ضمن تمسخر خامنهای خواهان بازگشایی نه تنها پرونده خود، بلکه پرونده رفسنجانی در آن دوران و دلائل حذف« فرد دوم» نظام آخوندی شدهاند.
اما گذشته از این افتضاح سیاسی برای خامنهای، آن هم در آستانه نمایش قدرت، باید اضافه نمود که حذف فلهای نامزد ها در سیرک انتخاباتی طی سه دهه گذشته بخش جداناپذیری از سیاستهای کلان ولیفقیه برای هر چه بیشتر خراطی و یکدست کردن نظام آخوندی میباشد.
نقطه اختلاف وی در دوران ریاست جمهوریاش با خمینی نیز همین نکات فوق بود ، زیرا خامنهای بر این باور بود که بهدلیل وجود یک سیستم مملو از تناقض و«ملوک الطوایفی»، اساساً«تمرکز قدرت» در درون این رژیم صد پاره وجود نداشته و بدین سان هر باندی برای خود«سازی» را کوک میکند.
خامنهای به چیزی کمتر از«حکومت مطلقه» که در آن بیت ولیفقیه مرکز تصمیمگیری برای تمامی امور اجرایی، قضایی، قانونگذاری، امنیتی، تبلیغاتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باشد، راضی نیست.
براین اساس وی که در قدم نخست تلاش دارد تا با حذف جمهوریت، حکومتی بر پایه«انقلاب، دولت، حکومت، جامعه و تمدن» بهاصطلاح اسلامی را برپا نماید و بدین سان فراتر از مرزهای کشور، سرزمینهای همسایه و مسلمان دیگر کشورها را نیز تحت قیومت خود قرار دهد.
ترجمان این سیاست همان حکومت واحدی است که اساساً حدود ثغور نمیشناسد و نمونه کپیبرداری شده از آن حکومتی است که مردم دردمند منطقه خاورمیانه تا شمال آفریقا در زمان« داعش» و یا« القاعده» آن را تجریه نمودهاند.
همچنین این واقعیت را مردم و مقاومت ایران طی چهار دهه گذشته و با دادن خود و رنج و شکنج ، شلاق ، کشتار ، ترور ، اعدام و سرکوب نیز به عینه دیدهاند. شیوهها و اسلوب و ابشخور برای هر دو جریان مرتجع و تروریستی یکی است و آن« ارتجاع هار و افسارگسیخته» میباشد.
خامنهای پیشتر در این رابطه بهصراحت گفته بود:« بر اساس حرکت انقلابی، نظام اسلامی بهوجود آمد و این توفیقات بسیار مهم حاصل شد اما تا رسیدن به نقطه مطلوب و تشکیل دولت اسلامی و جامعه اسلامی فاصله زیادی وجود دارد و ما بدون شک در این راه در حال حرکت و پیشرفت هستیم» (سایت حکومتی آفتاب ۶شهریور ۱۳۹۶).
به یقین این همان جوهر سیاستهای بلند پروازانه یک دیکتاتور خونریز میباشد که برای پیشبرد اهداف خود ، از ریختن خون بیگناهان در ایران ، سوریه ، یمن ، لبنان ، عراق و حتی افغانستان و لیبی، سومالی و شاخ آفریقا با صدور ترور ، جنگهای نیابتی به همراه« بمب و موشک و سلاح اتمی» هیچ ابایی ندارد.
شاخص این سیاست نیز« نیروی تروریستی قدس» با مجموعهیی از گروههای نیابتی در کشورهای فوقالذکر میباشد. ورود حجم عظیمی از دلارهای نفتی ، تجارت و روابط بینالمللی با جهان در منطق خود بهترین بستر مالی را برای تغذیه و سازمان دهی این نیروها بضرب پول فراهم نموده است.
بدین سان پایه و اساس صدور ارتجاع به منطقه و کشورهای اسلامی همان جذب نیرو با دو فاکتور اساسی است. نخست« جنگافروزی» و سپس« بازسازی» در سرزمینهای سوخته.
رژیم آخوندی در فردای هر جنگ نیابتی و کشت و کشتار لباس« فرشته صلح و آبادانی» برتن کرده و با اهرم بازسازی بر روح و روان جوامع فقر زده استوار میشود.
اما مردم ایران راهحل دیگری بر مبنایی دمکراسی ، جمهوری دمکراتیک ، بردباری ، صلح و حسن همجواری جستجو میکنند. پاسخ برای خروج از این وضعیت بحرانی بسیار ساده و در دستان ما ایرانیان قرار دارد. برای رهایی از طاعون ولایت و طرحهای خبیثانه خامنهای و شرکاء ، حمایت از نیروی پیشتاز مجاهدین خلق ، با اسلامی بردبار و دمکراتیک و مبتنی بر قوانین جهانشمول که در برنامه ۱۰ مادهای خانم رجوی بر آن تأکید گردیده ، به یقین شدنی و در آیندهای نه چندان دور محقق خواهد شد.