دوراهی سرنوشت
طناب دار اتمی، اکنون بیش از هر زمان دیگر راه نفس خامنهای و رئیس جمهور سوگلیاش را بند آورده است. آنچه قرار بود برای این رژیم اقتدار بیاورد و مؤلفهٔ قدرت و اسباب دستیابی به بمب اتمی باشد، اکنون آثار مرگآفرین خود را بارز میکند. طبق آخرین اخبار مربوط به مذاکرات وین، فاشیسم دینی اکنون بر سر یک دوراهی برای اتخاذ تصمیمات سخت قرار گرفته است.
عراقچی: «تاکنون ۶ دور مذاکرات با ۱+۴ انجام گرفته است و تقریباً به مراحل پایانی نزدیک شدیم، یک سری مسائل باقی مانده که مذاکره درباره آنها به اندازه کافی صورت گرفته است و زمان تصمیمگیری کشورها فرا رسیده است» (انتخاب. ۶تیر۱۴۰۰).
او در ادامه میگوید: «زمان تصمیمگیری برای همه طرفهای برجام است و کشورهای مقابل باید تصمیمات سخت خود را بگیرند».
با کمی دقت متوجه میشویم که طرفی که باید «تصمیمات سخت»! بگیرد جز خامنهای و تاریکخانهٔ اشباح نیست.
پیشتر از عراقچی، حسن روحانی در باغ سبز نشان داده و سخن از پایان یافتن تحریمها بهمیان آورده بود:
«من اینجا به مردم اعلام میکنم که دولت جنگ اقتصادی را به پایان رسانده و در سایه ایثار مردم و رهنمودهای رهبری آمریکا را پای میز مذاکره در وین کشانده و حرف زده و مسائل مهم را حل و فصل کرده است و اگر بخواهند همین امروز میتوانیم تحریم را تمام کنیم.
برویم اختیارات را به آقای عراقچی بدهیم که به وین برود و آنجا اعلام کند تا توافق شود و تحریم برداشته شود. حالا این وسط یک پیچ و خمهایی وجود دارد که نمیخواهم وارد آن بشوم. ». (عصر ایران. ۲تیر۱۴۰۰).
اختیارات مورد نظر را باید خامنهای به عراقچی بدهد. تصمیمات سخت، مورد نظر، معنایی جز تندادن به برجامهای موشکی و منطقهیی ندارد. درست در این نقطه است که مذاکرات بهبنبست خورده است. از آنجا که طرفهای مذاکرهٔ رژیم به فعالیتهای اتمی آخوندها اعتماد ندارند، همهٔ تحریمهای وضع شده در زمان ترامپ را برنخواهند داشت. رابرت مالی نمایندهٔ آمریکا در امور ایران گفته است: «ما بیشتر از آنچه فکر میکنیم ایران تشنهٔ توافق است، تشنهٔ توافق نیستیم. چنانچه توافقی که ایران خواستار آن است آن توافقی نباشد که کف مطالبات امنیتی آمریکا را برآورده کند، آمریکا آماده خروج از مذاکرات است».
آنتونی بلینکن، وزیر خارجهٔ آمریکا نیز میگوید: «پیشرفتهای برنامه هستهیی ایران میتواند توافق در مذاکرات وین برای بازگشت آمریکا به توافق برجام را دشوارتر کند».
این تمام صورت مسأله نیست، در حال حاضر بنبست دیگری که بر سر راه مذاکرات وین قرار دارد، سرنوشت پروتکل الحاقی و توافق موقت با آژانس بینالمللی انرژی است. یک روزنامهٔ حکومتی در این مورد نوشته است:
«کلیدیترین عاملی که میتواند موجب تاخر در نتایج وین حول برجام شود، انقضای توافقنامه میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر پروتکل الحاقی است که بهزودی پایان مییابد. حال اگر این توافق بدون چشماندازی برای گشایشهای برجامی منقضی شود، به منزله امحای برجام و آخرین میخ بر تابوت آن خواهد بود. تردیدی نیست که اگر این توافق بدون چشماندازی برای گشایشهای برجامی باشد، احتمال اجماع گسترده علیه ایران و کلید خوردن مکانیسم احیای تحریمهای ایران در شورای امنیت زیاد و شرایط، پرتنشتر از گذشته میشود» (جهان صنعت. ۶تیر۱۴۰۰).
وارد شدن به زنجیرهیی از بنبستها در مذاکرات اتمی و احتمال خروج آمریکا از این مذاکرات در حالی است که ۵ماه از روی کارآمدن دولت بایدن میگذرد. کارچرخانان سیاست مماشات و بافندگان اقتدار پوشالی برای فاشیسم دینی و مبلغان ثبات و لغو تحریمها در چشمانداز نزدیک و بازگشت به برجام ۲۰۱۵ چنین وانمود میکردند که گویا با تغییر دولت در آمریکا زمان گشایش فرا رسیده است. اکنون مشخص شده است که تمامی این پیش فرضها و القائات، پروپاگاندا بوده است. پس از سپری شدن ۵ماه و پس از ۶دور مذاکرهٔ نفسگیر، هنوز طرفین مذاکره صحبت از اختلافات جدی میکنند.
خامنهای اکنون دو راه بیشتر در پیش ندارد:
۱ـ میز مذاکرات را چپه کند و با سرپیچی از پروتکل الحاقی، وارد چرخهای شود که در انتهای آن سر از فصل هفتم منشور ملل متحد درخواهد آورد.
۲ـ در ازای لغو بخشی از تحریمها تن به برجامهای موشکی و منطقهیی بدهد و وارد تونلی از تنازلهای بیپایان شود.
اتخاذ یکی از دو تصمیم برای خامنهای انتخاب بین بدتر و بدترین است.
حالا باید منتظر ماند و دید که خامنهای با رئیسجمهور جلادش بین مرگ و خودکشی کدام را بر میگزیند.
البته تردیدی نیست که تمامی راه کارها اینک کوچهٔ ناکجاآباد را آدرس میدهند.