طی هفتههای اخیرشاهد راه افتادن موج عظیمی از اعتراضات و تجمعات بحق اقشار دردمند جامعه، بویژه بازنشستگان در بیش از ۲۲ شهر کشور می باشیم.
به یقین وجود این حجم بزرگ از اعتراضات، ریشه در فقر و فلاکت سازمانداده شده از سوی دیکتاتوری عنان گسیخته ای است که بعوض رفاه و معیشت مردم، بخش بزرگی از سرمایه های کشور را صرف صدور ترور، گسترش برنامه های اتمی، موشک، کشورگشایی و نیز نقض حقوق بشر در ایران اخوندزده میکند.
براین سیاق شاهد هستیم که گسل های کارگری، معلمان و یا بازنشستگان فریاد اعتراض خود را علیه تورم، گرانی و نبود حمایت های دولتی که در منطق خود به بروز فقر گسترده دامن زده است، بلند کرده اند.
فریاد های «تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم»، «فقط کف خیابون، بدست، میاد حقمون»، ««فریاد فریاد، از اینهمه بیداد»، «کشور ما رو گنجه، بازنشسته در رنجه»، «تا حصول نتیجه، تجمع تجمع» و «دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست» گوشه ای از این خشم و نیز تبلور قیام گرسنگان و فرودستان در میهن امان می باشند.
سوالی که همواره متولیان نظام فاسد آخوندی از پاسخگویی به آن طفره رفته اند، آن است که با وجود رکود اقتصادی، افت تولید، رشد بیکاری و نرخ تورم افسار گسیخته، چگونه اقشار ضربه پذیر، نمونتا بازنشستگان با حقوق دورو نیم میلیون تومانی، توان مقابله با هیولای «۱۲ میلیون» تومان هزینه های ماهیانه را دارند؟
دراین رابطه و با نیم نگاهی به افزایش شدید قیمت کالاهای اساسی طی یک سال اخیر و در یک مقایسه ساده می توان به برهم خوردن تعادل در صندوق میلیون ها خانوار ایرانی رسید.
سخن از رسیدن خط فقر به «۱۲ میلیون تومان» در ماه می باشد که در چرخه مخرب خود، میلیون ها خانوار ضربه پذیر را به حاشیه جامعه رانده و یا آنها را از هم پاشیده است. این چرخه نیز در منطق استثمارگرایانه اش به بروز فلاکت که تابع مستقیمی از «نرخ بیکاری و تورم» می باشد، راه برده و به مانند لوکوموتیوی هر روز بر سرعت آن اضافه می شود.
در این رابطه رژیم آخوندی طی یکسال گذشته از دادن هرگونه آمارو ارقام مربوط به نرخ فلاکت عامدانه خودداری کرده بود، اما روزنامه حکومتی همدلی ( ۲۸بهمن ۱۳۹۹) در یک گزارش قطره ای ناچارا به نرخ فلاکت «۷۵» درصدی اعتراف و از جمله می نویسد: «سال گذشته شاخص فلاکت ۷۵.۷ واحد اندازه گیری شد، شاخصی که البته در دور اول دولت روحانی شرایط بهتری را تجربه میکرد حالا چند سالی میشود که در وضعیت وخیمی قرار گرفته است که تبعات اجتماعی و اقتصادی بسیار بدی برای کشور در پی دارد».
خامنه ای از خشم فروخورده مردم بشدت هراسیده، زیرا وی به عینه می بیند که چگونه با وجود کرونا و با وجود سیاست به میدان فرستادن مردم به این میدان مملو از مین ، جامعه به جوش و خروش درآمده ، نظام آخوندی را با باند های غارتگر آن به چالش میکشد.
ابعاد این وضعیت بحدی است که اکنون باندهای حکومتی زنگ های خطر را برای ولی فقیه بصدا در آورده اند. برای نمونه روزنامه آرمان (۲۷ بهمن ۱۳۹۹) در مطلبی از جمله اعتراف میکند: «روزی که تحمل بخش اکثریت جامعه به اتمام برسد و کاسه صبر آنها لبریز شود، نتایج خوبی را شاهد نخواهیم بود».
بهرحال حاکم عنان گسیخته و دستگاع تبلغاتی وی وجود ۷۰ میلیون فقیر در ایران را به «تحریم ها» ربط می دهند، اما واقعیت در این رژیم فساد و غارتگر که اکنون پدیده نوظهوری بنام «آقا زاده ها» رابه بار آورده، آن است که تحریم ها برخلاف تمامی ادعاهای رژیم ، تنها عامل «۳۰ درصد» برای بحران های اقتصادی و تولیدی می باشند.
براین منظر دو فاکتور مهم دیگر نخست سوء مدیریت و دیگری وجود فساد گسترده اکنون به مانند موریانه در حال خوردن شیرازه های جامعه می باشند، نقش بسیار ویژه ای در بروز فقرو فلات ایجاد کرده اند.
اما پاسخ جامعه دردمند ایران به این وضیت ضد انسانی، به نوبد نان، آب، برق، دارو، درمان و رفاه به یقین همان جوشش، قیام و شورش علیه نظامی است که نخ نبات آن بر واقعیتی بنام «سرکوب و غارت» بنا گردیده است.
بقول خانم رجوی: «تا این رژیم بر سرکار است فقر و تورم و بیکاری، همچنان که فساد و خفقان ادامه و گسترش مییابد».