قیام ۹۸ هشدارهای پیدرپی به خامنهای
شعارهای «مرگ بر روحانی» در شوی کساد حکومتی در روز پایانی دههٔ زجر نظام را به تلاطم انداخته است. در همان روز حادثه عباس آخوندی، وزیر برکنار شدهٔ راه و شهرسازی، این موضوع را پدیدهٔ چند دولتی نامیده و نوشته بود: «از کنار آن نباید بهسادگی گذشت. چنانچه خلیفهکشی باب شود، این راه را پایانی نیست».
کاربرد واژهٔ «خلیفه» بهصورتی ابهامآمیز میتواند تمام سردمداران رژیم؛ از جمله خامنهای را شامل شود. بهخصوص که او تأکید کرده بود که این آغاز راهی بیپایان است.
روزنامهٔ اعتماد ۲۵بهمن۹۹ نیز با همین ادبیات خطر را به باند غالب نظام گوشزد کرده است.
«کسانی که این اتفاقات را رقم میزنند و تدبیر میکنند یا کسانی که سکوت کرده و از کنارش بهراحتی عبور میکنند باعث جا افتادن سنتی در جامعه میشوند که قابل تسری و اصطلاحا در ادبیات و فرهنگ سیاسی ما به شیوه خلیفهکشی معروف است. البته نباید فراموش کرد که اگر این رویه جا بیفتد تنها به یک جریان خاص خلاصه نمیشود» (اعتماد. ۲۵بهمن۹۹).
حسامالدین آشنا، مشاور روحانی در این چارچوب، صحبت از «بازی با آتش» و «عواقب دردناک» آن کرده بود. طبیعی است که مخاطب هر دو مهرهٔ باند مغلوب نظام، شخص خامنهای است. آنها دارند تلویحا به او میگویند که اگر در راستای سیاست انقباض گام بردارد، اولین حرکت در دومینویی را آغاز کرده است که در انتهای آن نوبت به خود او میرسد. «چنانچه خلیفهکشی باب شود، این راه را پایانی نیست» (عباس آخوندی).
حسامالدین آشنا، آشکارا بهگر گرفتن خشم در آستانهٔ انفجار مردم اشاره میکند و خامنهای را از دست زدن به حذف مهرههای باند مغلوب برحذر میدارد.
«تجربه نشان داده است از راهاندازی جریانهای خودجوش! و شعارهای سازمانیافته علیه دولت تا سوءاستفاده دشمنان و شکلگیری اغتشاش علیه نظام راهی نیست».
«تهییج بخشی از کف جامعه»!
در ادامهٔ این روند شاهد هشدارهای جدید هستیم؛ هشدارهایی که واکاوی هر یک از آنان، ما را به این نتیجه میرساند که وضعیت نظام ولایت فقیه با آغاز ۴۲سالگی آن، به مویی بند است. برآوردهای ارائه شده از سوی رسانههای حکومتی این موضوع را برجسته میکند که جامعه ایران منتظر یک جرقه برای منفجر شدن است. این جرقه فرق نمیکند از کجا به این انبار فشردهٔ باروت بیفتد. حتی حرکت سازمانیافته محدود عدهیی بسیجی تحریک شده و موتورسوار میتواند طبق قانون اول نیوتن، اینرسی را از بین ببرد و باعث تولید یک حرکت شود. این حرکت، بهصورت دومینووار به تحولاتی منجر میشود که مهار آن دیگر در دست حکومت نخواهد بود. این پدیده یک بار در قیام دی۹۶ تجربه شده است.
دقت کنید:
«شک نیست که این دست رفتارها به هر شکلی، بخشی از کف جامعه را تهییج و بهطور غیرمستقیم برای اقداماتی نظیر آنچه که در ۲۲بهمن دیدیم، تشویق میکند. یعنی نمونه همان اتفاقی که سلسله اعتراضات خطرناک سال۹۶ را دامن زد» (ایران. ۲۵بهمن۹۹).
از مرگ بر روحانی تا مرگ بر خامنهای
جامعه منتظر یک جرقه است. سر دادن شعار مرگ هر یک از سران رژیم، در حقیقت آرزوی مرگ برای کل حاکمیت است. در کنه هر شعار مرگ بر روحانی، در حقیقت، شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه خوابیده است. بنابراین چه حاکمیت بخواهد، چه نخواهد راه به براندازی کل نظام ولایت فقیه خواهد برد. «اگر این رویه جا بیفتد تنها به یک جریان خاص خلاصه نمیشود» (اعتماد. ۲۵بهمن۹۹).
«اعلام موضع براندازی»
همین مفهوم را یک مهرهٔ وابسته با باند مغلوب، اینگونه بارز کرده است:
«در پایان راهپیمایی ۲۲بهمن امسال که با شرایط کرونایی هم انجام شده بود بهنظر من این شعاری که داده شد یک اعلام موضع جدی و رسمی براندازانه بود.
دلیلش نیز این است که آقای روحانی با هر عملکردی که داشته دوره ریاست جمهوریاش رو به اتمام است بنابراین اینکه با چنین حالت سامان یافتهای در سطح کشور آن هم در روز ۲۲بهمن چنین شعاری داده شود ذهن را متوجه یک امری ورای شخص حسن روحانی میکند.
در اینجا باید به چند نکته اشاره کنم، اول اینکه با هر قرائت و خوانشی از وضعیت سیاسی، آقای روحانی در حال حاضر رئیسجمهور رسمی کشور است. این شعارهای گسترده در روز ۲۲بهمن بخواهیم یا نخواهیم در مسیر براندازی یا اعلام موضع براندازانه است.
یعنی هر جریانی مبتکر یا دامن زننده این کار بوده قویاً براندازی را نشانه رفته است و باید نگاه امنیتی به این اتفاق شود» (محمود دردکشان. مستقل. ۲۵بهمن۹۹).
او بهصورتی واضح به عبور از خامنهای و هیمنه باختگی او اشاره میکند و به همهٔ باندهای نظام هشدار میدهد:
«آقای خامنهای هم در برابر اهانت به ریاستجمهوری موضع گرفته بود و این جریان میخواست به آقای خامنهای نیز بگوید که آقای خامنهای ما از تو هم عبور کردیم! دیگر چه میماند برای این نظام؟ حالا نظام در چه شرایطیست؟. . تمام نیروهایی که علاقهمند به نظام موجود هستند که طیفشان از اصولگرایان تا اصلاحطلبان است، باید نسبت به این مسأله واکنش معنیدار از خودشان نشان دهند وگرنه این یک برگ برنده در دست جریان برانداز است» (همان منبع).
باندهای نظام از هر طرف که میچرخند، باز هم آدرس براندازان واقعی را که سمج و پابرجا در برابر آنها ایستادهاند میدهند؛ ولی بهنظر میرسد زمان برای دادن اینگونه هشدارها دیگر به سر رسیده باشد.