سخن روز
پاسدار قالیباف رئیس مجلس ارتجاع روز ۱۳بهمن بر سر گور خمینی اعتراف کرد که پس از ۴۲سال که از ورود نکبتبار دزد بزرگ قرن به ایران میگذرد «امروز دچار مشکلات و چالشهایی هستیم، مردم این مهم را مشاهده میکنند و در زندگیشان کاستیها و فشارها را تحمل میکنند».
این البته ملایمترین توصیفی است که یک گماشتهٔ ولیفقیه از شرایط جهنمی جامعه ایران پس از ۴۲سال از حاکمیت آخوندها میتواند به دست دهد.
روز گذشته هم قالیباف در حالی که دجالگریهای رایج در نظام آخوندی را «ادعای انقلابیگری» مینامید، اعتراف کرد همین ادعاها طی ۴دهه حاکمیت آخوندهای خمینیصفت «کارگران و معلمان و حقوقبگیران و همهٔ زحمتکشان را ضعیف کرد و سفرهٔ آنها را کوچک ساخت»
این اعترافها نشان میدهد وضعیت معیشت مردم بهخاطر شدت فقر و نداری آنقدر بحرانی شده و آنچنان «کارد به استخوان مردم رسیده» (اسماعیلی-عضو مجلس ارتجاع-۱۲بهمن) که سران نظام وحشت کردهاند و میخواهند با این اشک تمساح ریختنها، آبی بر آتش خشم مردم بریزند.
بهویژه که آنها یک نمونه از فوران خشم مردم را در سفر جهانگیری به خوزستان دیدند که چگونه مردم خشمگین بندر موسوم بهخمینی او را محاصره کردند و بر سرش فریاد کشیدند؛ تا جایی که جهانگیری مجبور شد سراسیمه فرار کند و بعد هم به فضای انفجاری جامعه و خطر قیام اعتراف کند که «در آبانماه ۹۸ اتفاقات ناگواری در کشور و بهویژه بندر ماهشهر رخ داد» (۱۱بهمن).
جهانگیری روز بعد هم که هنوز از خشم مردم بهخود میلرزید، مجبور شد ملتمسانه بگوید: «نیازمند گفتگو هستیم که لازمهٔ آن تحمل زبان نقد و بالا بردن آستانهٔ صبر و حوصله» است! (۱۲بهمن).
۴۲سال غارت و سفرههای جمع شده
اکنون گرانی، تورم و فقر و نداری در ایران بهجایی رسیده که ایادی و سردمداران رژیم نیز ناگزیر اعتراف میکنند: «سفرة مردم نهتنها کوچک شده، بلکه در حال جمع شدن است» (اسماعیلی-۱۱بهمن)؛ و «تورم، گرانی و افزایش روزبهروز نرخ دلار تبعات سنگینی برای طبقه کارگر داشته» تا حدی که «برای خانوادهٴ کارگر» حتی «تامین نیازهای اولیه و اساسی» مشکل شده است (روزنامهٔ حکومتی رسالت-۱۳بهمن)؛ و تازه همین قدرت خرید هم «هر روز کاهش مییابد و تهیه امکانات ضروری زندگی با دستمزد کارگران همخوانی ندارد» (کیهان-۱۳بهمن).
بحران معیشت به جایی رسیده که در ایران با همهٔ ثروت سرشارش که «پنجمین کشور ثروتمند جهان از نظر ذخایر منابع طبیعی است و با داشتن یک درصد خاک و جمعیت جهان، ۷درصد منابع معدنی دنیا را در اختیار دارد» (سایت مجلس ارتجاع-۸بهمن۹۷) یعنی ۷برابر ثروتمندتر از متوسط دنیاست اما «در (مناطقی از کشور) مردم با چهارپایان آب میبرند و برای آب آشامیدنی مجبورند از ذوب آب برف پشتبام استفاده کنند و جوانان کوچکترین شغلی برای امرار معاش ندارند» (اسماعیلی-عضو مجلس ارتجاع)؛ و کار به جایی رسیده که شاخص فلاکت در ایران از ۱۹ و ۸دهم درصد در سال۱۳۹۶ به ۷۰درصد در سال۱۳۹۹رسیده است (روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت-۱۳بهمن)؛ و شدت گرانی تا حدیست که با وام ازدواج که چند سال پیش امکان خرید یک خانه وجود داشت، اکنون تنها میتوان ۳خانهٔ عروسک باربی خرید! (سایت حکومتی خبر فوری-۱۳بهمن)؛ و «گوشت قرمز» هم «بعد از گرانی مرغ و تخم مرغ» باز هم «به سمت گرانی خیز دوباره» برداشته و حتی «نسبت به یک هفتهٔ اخیر قیمت آن رشد چشمگیری داشته است» (روزنامهٔ حکومتی دنیای اقتصاد-۱۳بهمن). همزمان با این گرانیهای افسارگسیخته بیکاری نیز امان از جوانان ربوده و «در کشور با چالش اقتصادی و بیکاری جوانان روبهرو هستیم» و بدتر آن که «۴۰درصد بیکاران را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند» (جهان صنعت-۱۲بهمن).
اعتراف بهعلت فقر و نداری مردم
جمع کردن سفرهٔ مردم، بیکاری و بحران معیشت در ایران آخوندزده، آن روی سکهٔ فساد و چپاول باندهای مافیایی حاکم است که سلسله جنبان همهٔ آنها بیت خامنهای است. دوگانهٔ فقر و غارتگری، کارگزاران هراسان رژیم را هم به اعتراف واداشته که مگر «قرار بود عدهیی خون دل بخورند و (در مقابل) عدهیی در کاخهای میلیاردی و رانتهای افسانهای غرق در شهوت و مال و ثروت و قدرت شوند؟» (اسماعیلی-عضو مجلس ارتجاع-۱۲بهمن)؛ و «مردم بیش از نداری، از تبعیض رنج میبرند. شاهد نارضایتی، نگرانی و گلایههای انباشتهٔ مردم هستیم» (جهانگیری-۱۲بهمن)؛ چرا که «باور جامعه این است که با عدهیی» فقیر و گرسنه، توسط حکومت «با بغض و کینه» و با عدهیی غارتگر حکومتی «با مدارا برخورد میشود» و «احساس مردم دربارهٔ فساد این است که عدهیی در کشور در حال غارت و کسب و ثروت و عدهیی به نان شب محتاج هستند» (جهانگیری-۱۲بهمن).
روشن است که بحران اجتماعی کنونی و مرگبار بودن معیشت در ایران حاصل ۴۲سال دزدیهای نجومی سران و کارگزاران نظام است که با نهادینه کردن فساد نشان دادهاند که بزرگترین «دشمنان داخلی ملت» هستند و این «رانتخواران و رباخواران و صاحبان امتیاز» حکومتی «بدتر از آمریکاییها عمل میکنند!» (غرضی-وزیر پیشین رژیم-۱۱بهمن).
اما این دوگانهٔ فقر و گرسنگی از یکسو و فساد و غارت و کاخهای سردمداران نظام که بر روی استخوانهای مردم ایران بنا شده، از سوی دیگر، «از دلایل افزایش خشم در جامعه» است و «وقتی که بقا» بهخاطر فقر و گرسنگی «بهخطر بیفتد، طبیعی است که هر نوع حساسیت و واکنشپذیری از مردم بروز پیدا میکند»؛ واکنشهای خطرناکی که «یکی از مصادیق آن میتواند خشم» جامعهیی عاصی باشد (رسالت-۱۳بهمن).
همهٔ نشانهها حاکی از آن است که جامعه ایران در آستانهٔ انفجار این خشم آتشین است. خشمی که ریشهٔ فساد، غارت و دیکتاتوری را از بن میسوزاند و فردایی روشن را برای ایران نوید میدهد.