۱۳۹۹ شهریور ۱۶, یکشنبه

رستاخیز شهریور - مهدی خدایی


مهدی خدایی‌صفت

مهدی خدایی‌صفت
داستان سازمان ما که این روزهاآغاز ۵۶ سالگی‌اش راجشن می‌گیریم، تنها این نبود که در شهریور‌۴۴ یک سازمان انقلابی، و البته بی‌نام ونشان درآن زمان، بنیانگذاری شده باشد، داستان حتی فقط سرنگونی دیکتاتوری دست‌نشاندهٔ سلطنتی هم نبود،
داستان، وقوع یک انفجار در اندیشه بود؛ اندیشه‌یی نوآغازین و راهگشا که رها کردن نیروی متکاثف انقلاب را در تقدیر داشت. آن روز، روز قیام بنیانگذاران بود، روز تولد گفتمانی سراپا متفاوت و در یک کلام آغاز رستاخیزی بود عظیم و فراگیر که همهٔ عرصه‌های ایدئولوژی، سیاست، استراتژی، تشکیلات و مناسبات انسانی را درمی‌نوردید: «بنیان‌گذاری سازمان مجاهدین، شورشی بود در تاریخ ایران که از کاخ شاه تا بیت‌العنکبوت شیخ را بی‌وقفه می‌لرزاند . شورش علیه آنچه نباید باشد؛ از رفرمیسم و عافیت‌جویی مدعیان سیاست، تا ارتجاع و سالوس مدعیان - مریم رجوی عاشورای ۹۸».

دهه ۴۰، شکفتن غنچه‌های انقلاب
دهه ۴۰ و آستانهٔ ۵۰ سالهای شکفتن گلها و غنچه‌های انقلاب در ایران بود. از همان سال۴۴ که سازمان مجاهدین بنیانگذاری شد و یک گروه مسلمان دیگر به‌نام «ملل اسلامی» تا گروه جزنی، پاک‌نژاد (گروه فلسطین) و چریک‌های فدایی خلق و دهها گروه بزرگ و کوچک دیگر هم‌چون سازمان رهایی بخش، ستارهٔ سرخ و و… که غالب آنها در آغاز فعالیت یا پس از مدت کوتاهی به دام ساواک افتاده دستگیر می‌شدند و متأسفانه دورانشان به پایان می‌رسید. فقدان آن بسیار مبارزان و انقلابیون از گروهها و اندیشه‌های مختلف که فلک سیاسی را با ظهور خود نور باران کرده بودند، البته دریغ‌انگیز بود. آنها یا به‌گفته شاملو «یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت . . و دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت ». . . و یا که در توفان حادثه پژمردند و یا شقه و حذف یا در کمند دشمن استحاله و. . تباه…

«مردی ز باد حادثه بنشست… وان طبل پُرغریو فروکاست. .

. مردی ز باد حادثه بنشست…».
و خلاصه در این بیش از ۴۰سال نبرد خونین فاشیزم مذهبی با مردم و مقاومت ایران، اثری واقعی از آنها در اردوی خلق دیده نشد و یا در این راستا نبود. .

اما این همه مسأله نبود و این سکه روی دیگری هم داشت: «مردی چو برق حادثه برخاست…».

داستان سازمان ما
در ضرب‌آهنگ تولد گروه‌های مبارز و انقلابی دهه۴۰، داستان سازمان مجاهدین گویی آهنگ دیگری داشت. داستان در سازمان ما از انسان آغاز شد؛ از اصالت، حریت و کرامت انسان؛ و از مسئولیت و مسئولیت‌پذیری بی‌شکاف انسان. یعنی درست از همان نقطه که کانون اصلی جنگ ما با ایدئولوژی ضدبشری خمینی است که آن را شیادانه با نام اسلام عرضه می‌کند. دیدگاهی که در آن انسان و کرامت آن هیچ حرمت و ارزشی ندارد و لگدمال سم ستوران آنهاست. مسأله‌یی که در حرفهای صریح خمینی و عملکرد ۴۰ساله نظام منحوسش به‌روشنی بارز و نهادینه شده است . در این منطق، انسان، اسیر، برده و قربانی همان به‌اصطلاح «اسلام» ولایت فقیه است.

در اینجا نقدا از بحث پیرامون سایر دیدگاهها، در طیف راست یا چپ درمی‌گذریم که مجال آن نیست. اما در اندیشه یکتاپرستانهٔ محاهدین، عنصر تعیین‌کننده، انسان آگاه و انتخابگر است. در این دیدگاه، اسلام برای انسان و در خدمت انسان آمده و نه انسان برای اسلام! شاید خاطره‌یی را که در همین زمینه، یکی از هموطنان مسیحی‌مان به‌نام آقای «نابو» از محمد حنیف‌نژاد نقل کرده خوانده یا شنیده باشید. او گفت در سال۱۳۴۲ که دورهٔ خدمت سربازی را در مرکز توپخانه اصفهان می‌گذرانده و با محمد حنیف‌نژاد هم گروهان بوده یک روز بر سر میز غذا این سؤال درمی‌گیرد که آیا انسان برای اسلام است و یا اسلام برای انسان؟! در این میان حنیف‌نژاد می‌گوید اسلام برای انسان است، نکته‌یی که ابتدا برای آن جمع جدید و ناشناخته می‌نمود ولی سرانجام همه با حنیف هم‌نظر و هم‌صدا می‌شوند که بله اسلام برای انسان است و نه انسان برای اسلام.
تربیت قشر پیشتاز و پیش‌آهنگ
در سازمان هم اولین درسی که محمد آقا با شور و شکوه خاطره‌انگیزی به ما آموخت، بحث مسئولیت انسان بود. بی‌جهت نیست که اولین مرحلهٔ مشی راهبردی سازمان به تربیت قشر پیشتاز و پیش‌آهنگ (همان کادرهای همه‌جانبه) اختصاص یافت که «بر‌اساس بینش توحیدی یکتاپرستانه با ایدئولوژی اسلام انقلابی مردمگرا» صلاحیت عضویت را کسب کنند و شش سال کار مخفی تئوریک نیز در خدمت همین هدف قرار گرفت. این در حالی بود که در شرایط آن روزگار، سازمان نسبت به دیگر گروهها بیشترین عضو (بیش از ۲۰۰نفر) را آن هم در یک پراکندگی نسبی تحت پوشش و آموزش داشت و توانسته بود آنها را دور از چشم ساواک به مدت ۶سال حفظ و نگهداری کند. آرایش صحنه در برابر سازمان نوبنیاد چنین بود که در مقابل ما، دیکتاتوری دست‌نشانده سلطنتی و ساواک مخوفش قرار داشت، و در پشت سر، همان اسلام زنگار‌گرفته سنتی و جاهلی رایج که نهایتاً در هیات سونامی خمینی از دل ارتجاع قرون و اعصار در ایران بیرون زد. به‌این ترتیب سازمان بایستی در دو جبهه و دو پهنه، «هم یک مبارزه تمام‌عیار ایدئولوژیک و هم یک مبارزه قهر‌آمیز ملی، میهنی و انقلابی» را در پیش می‌گرفت. چنین مبارزه سهمگینی نیازمند یک کانون الهام‌بخش نیرومند و یک ظرفیت فزاینده برای ریسک‌پذیری و فداکاری بی‌چشمداشت می‌بود تا آن را با عشق و صدق و ایمان به پیش ببرد. این سرچشمهٔ الهام‌بخش نامش امام حسین و راه و رسم عاشورایی او بود. سرمایهٔ عظیمی که هیچ گروه دیگری جز مجاهدین و رهروان این راه از آن برخوردار نبودند. در توصیف نقش و جایگاه امام حسین در ایدئولوژی و استراتژی و جانمایهٔ مبارزاتی مجاهدین کلامی زیباتر، آتشین‌تر و شورانگیزتر از سخنان مریم رهایی در سوگواری عاشورای۹۹ در اشرف۳ نیافتم: «سلام بر تو ای شورشگر بزرگ تاریخ، سلام بر تو ای وجود یگانه و ممتاز، خون جوشان انقلاب و شورش در رگهای تاریخ. سلام بر تو ای پیشوای تاریخی ما، ای الهام‌بخش ما برای مقاومت و پایداری. آرمان سرخ‌فام ما را تو بنیان گذاشتی، استراتژی ما را که گوهر آن پرداخت بی‌چشمداشت است، تو پی‌ریزی کردی. ای مجاهد اعظم، راه و رسم ما را که صداقت و فداست تو ترسیم کردی…». به یاد دارم در زندان زمان شاه، هرگاه که ابتلائات سخت و پیچیده می‌شد و اختلاف‌نظرهایی در تحلیل شرایط و بالمآل تعریف خط و استراتژی مبارزه و به‌خصوص مبارزه قهرآمیز مسلحانه در داخل گروهها درمی‌گرفت و بعضاً به انشعاب‌ها و گسستهایی منجر می‌شد، در جمع مجاهدین اما هیچ اتفاقی نمی‌افتاد و شبهه یا اختلاف‌نظری بر سر مشی مبارزه پدید نمی‌آمد. گاه برخی رفقای فدایی یا دیگر دوستان مارکسیست یا لائیک در صحبت با ما به این مسأله اشاره می‌کردند که راز وحدت شما مجاهدین، داشتن الگویی چون امام حسین است که دیگر جای هیچ تردید و اختلاف‌نظری را در جمع شما باقی نمی‌گذارد.

آری چنین بوده و هست که عاشورا، این منبع الهام و درس ماندگار حسینی برای مجاهدین از همان آغاز و در هر شرایطی موتور محرک و دینامیزم فدای بی‌چشمداشت و ریسک‌پذیری بی‌شکاف در سرفصلهای خطیر بوده است. چهل سال نبرد بی‌امان با خمینی و نظامی که لکه ننگی نه فقط بر دامان تاریخ ایران بلکه بر دامان اسلام بوده، بدون چنین جانمایه‌یی امکان‌پذیر نبود؛ چرا که این جنگ سهمگین به سقف بسا بالابلندتری از صدق و فدا نیاز داشت که با الگوی فدای حداکثر توسط رهبری مجاهدین، مسعود و مریم، و مجاهدان رکابشان امکان‌پذیر شده است.

مرزبندی بن‌بست شکن
سنگ‌بنای تئوریک انتخاب پررنج اما شورانگیز را باید در مرزبندی جسورانهٔ ایدئولوژیکی حنیف کبیر و یاران بنیانگذارش جستجو کرد. آنگاه که آنها پس از جمع‌بندی و مطالعات گستردهٔ خود مهر بطلان ایدئولوژیکی، سیاسی و تشکیلاتی به راه و رسم از نفس افتادهٔ رهبران احزاب گذشته زدند. حنیف‌نژاد با رد مرزبندی صوری باخدا و بی‌خدا و اعلام مرزبندی بین استثمارشونده و استثمارکننده به‌عنوان مرزبندی واقعی، مهر بطلان به آن اسلام و اندیشهٔ استثماری رایج زد. با انتخاب مبارزه انقلابی که تنها راه به‌سوی آزادی بود، و با گزینش مشی مسلحانهٔ انقلابی با مبارزه رفرمیستی مرزبندی کرد و مبارزه حرفه‌یی در کادر تشکیلات انقلابی را برگزید.
سه ویژگی ایدئولوژی مجاهدین
مهمترین نوآوری بنیانگذاران، معرفی اسلام دموکراتیک و پویا و مبانی آن بود. به‌عقیده آنها این برداشت دموکراتیک درون‌زاد از اسلام، دمکراسی را در ایران محقق خواهد کرد. اعتقاد اسلامی مجاهدین، با سه شاخص عمده از برداشتهای ارتجاعی متمایز می‌شود. مجاهدین این شاخصها را راه و رسم اسلام اصیل و راستین و منطبق با نص آیات قرآن و سیره پیامبر و امامان می‌دانند.

-اولین شاخص این ایدئولوژی، به‌رسمیت شناختن رأی مردم به‌عنوان ملاک مشروعیت در حاکمیت سیاسی است. در این زمینه مجاهدین از جمله به حضرت علی استناد می‌کنند که تنها وقتی حاضر به‌قبول زمامداری شد که اکثریت قاطع و تقریباً تمامی جامعه به او رأی دادند و سوگند خورد که اگر این رأی و اصرار مردم نبود، حکومت را قبول نمی‌کرد. راه و رسمی که خمینی با ولایت فقیهش خصم مبین آن است.

-دومین شاخص متمایزکننده این اسلام، به‌رسمیت شناختن دینامیسم و پویایی احکام اسلامی است که توسط بنیانگذاران و سپس توسط مسعود رجوی تبیین و مستدل شده است. طبق این بحث، احکام، بر اساس روح و پیام اسلام در تناسب با تغییرات و پیشرفتهای تاریخ و جامعه دارای دینامیزم بوده، تغییر می‌کند و به‌روز می‌شود.

- سومین شاخص متمایزکننده اعتقاد اسلامی مجاهدین، تأکید بر پذیرش حقوق دموکراتیک دگراندیشان و ضرورت اتحاد تفکرات مختلف در مبارزه برای آزادی و علیه ستم و دیکتاتوری است.
دموکراتیسم ذاتی و درون جوش
در حالی که یکی از بارزترین ویژگی‌های ضداسلام خمینی انحصارطلبی و استبداد افسارگسیخته‌ٔ مذهبی و ماندن در قدرت به‌هر بها و به‌هر قیمت است، اعتقاد اسلامی مجاهدین با ویژگی دموکراتیسم ذاتی و درون‌جوش خود، ضمن ۵۵سال تاریخچه درخشانش با گذر از سخت‌ترین آزمایشات در برابر دو نظام مستبد، و سرکوبگر، با سرافرازی تمام عبور نموده و پیوسته پرچمدار مقاومت و آزادی بوده است. به‌راستی مجاهدین تنها با برخورداری از چنین ایدئولوژی توانستند در راستای اهداف آرمانی، ملی و میهنی خود پایداری کنند، بجنگند، قیمت بدهند، و سرفرازانه به پیش بروند. پس پیداست که یک رابطه‌ای گسست‌ناپذیر و تنگاتنگ میان این مدار از مقاومت و آن ویژگی انقلابی - دموکراتیک که نام بردیم وجود دارد و این دو بر اساس قانونمندی ناشی از ماهیت اشیاء، با یکدیگر همخوانی و انطباق یافته‌اند.

اکنون با آنچه در بالا به آن اشاره شد، بهتر می‌توان به راز استحکام، پایداری و ظرفیت سترگ زنان و مردان مجاهد خلق طی ۶دهه مبارزه بی‌وقفه پی برد.

از قد برافراشتن از زیر ضربه عظیم سال۵۰ تا عبور از خیانت اپورتونیست‌های چپ‌نما، از مرزبندی و ایستادن در برابر خمینی و هیولای استبداد دینی تا رویارویی با بنیادگرایی در منطقه، از مقاومت حماسی در شکنجه‌گاههای خمینی و قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی تا راه گشودن در جنگ سیاسی و پیشروی آلترناتیو دمکراتیک.
پرکشیدن از خاکستر خود
آری به یمن برخورداری از همین ظرفیت پایداری است که نسلهای مجاهد خلق در زیر سرکوب مستمر، غرقه در خون، در معرض تروریسم دائمی دشمن، در زیر بمباران، موشک‌باران و خمپاره‌اندازی، پرتلاطم‌ترین و شکوفاترین دورانهای مبارزه‌شان را گذرانده و ققنوس‌وار از خاکستر خود، دوباره، چندباره، هفت‌باره و هفتادباره زنده شده و پرکشیدند، بارها همه چیز را از نو ساختند و به اوج رسانده‌اند. و جالب است که از قضا همین سازمان است که تنها جایگزین دموکراتیک، ملی و میهنی دوران ما یعنی شورای ملی مقاومت ایران را پیشنهاد کرده، در پایدارترین ائتلاف سیاسی تاریخ معاصر ایران شرکت داشته و ظرفیت خویش را در همه این پروسه‌ها به‌اثبات رسانده و مسئولیتهایش در این رابطه را به تمام و کمال به عهده گرفته است. یک روز هم با جسارت بی‌نظیر پرچم صلح را در برابر جنگ ضدمیهنی خمینی برافراشت و انبوه اتهام و برچسب‌ها را از سوی هم‌پیمانان با خمینی به‌جان خرید.

بله در همین مسیر بود که حماسه‌های بزرگی مثل ۳۰خرداد، و فروغ جاویدان و بسیاری دیگر آفریده شد و درست در محل استقرارمان در عراق، به گناه ناکرده، آماج بزرگترین بمباران طول تاریخ قرار گرفتیم. اما همه را به جان خریدیم تا ارتـش آزادی باقی بماند. چرا که حضورمان در عراق تنها برای مبارزه علیه حکومت آخوندی بود و لاغیر.

پایداری بر اصول، کلید پیروزی
راستی چگونه باید در توفان حادثه از شّرکثیر خیر عظیم درو می‌کردیم؟ راز این میزان ایستادگی چه بود؟ مسعود رجوی پاسخ به این راز را چنین داده است: «پس یک حقیقت تابناک آرمانی و یک واقعیت شعله‌ور مبارزاتی، مستمراً و پیوسته در دریای خون و در بحبوحه توفانها خودش را به‌اثبات رسانده و مدعیان را بور و خوار و نزار بر جای خود گذاشته است. . اگر این را از من بپرسید، خواهم گفت که قبل از هر چیز ایدئولوژی راهنمای عمل با همان آرمانی که بر سنگ مزار هر مجاهد خلق حک شده، نقش تعیین‌کننده داشت و بعد، خطوط سیاسی و مبارزاتی که هیچ وقت و در هیچ شرایطی در رو‌در‌رویی با دشمن اصلی از آن به طرز خدشه‌ناپذیری کوتاه نیامدیم و منحرف نشدیم. پیوسته و در حل هر مشکل و معضلی و در برخورد با هر فراز و نشیبی، از دشمن اصلی چیدیم و بعد هم کلمات صدق و فدا تا مجاهدین تطهیر و تزکیه بشوند و آماده بشوند برای پرداخت بها و قیمت. گفتم که در هیچ شرایطی از دشمن اصلی مردم و میهنمان چه دیکتاتوری شاه، چه حاکمیت پلید آخوندی کوتاه نیامدیم و هر مشکل و معضل و تضادی را ابتدا در این رابطه نظر و عمل کردیم. یادتان هست وقتی که فرصت‌طلبان چپ‌نما، مجاهدین را متلاشی کردند و کشتند و سوزاندند، مقابلهٔ به‌مثل نکردیم زیرا چنین مقابله‌یی خواسته ساواک شاه و رژیم او بود. علاوه بر این مجاز نشمردیم که مسئولیت خیانت و جرایم آن اپورتونیستها متوجه سایرین بشود و…».

مسعود رجوی در تکمله سخنانش در باب ارزشهای آفریده‌شده در روند پایداری مجاهدین گفت: «اگر از من بپرسید که بالاترین هنر مجاهدین به‌عنوان یک سازمان سیاسی چه بوده؟ خواهم گفت که: پیوند مجدد سیـاست با شرافت با یک دریای خون در تاریخ معاصر ایران، به‌دور از بازار رایج حقه‌بازیها و زد‌و‌بندهای سیاسی».

یک نام و یک سازمان
گفتنیها درباره سازمان البته بسیار است و خود موضوع کتابهای بسیار اما اگر بخواهیم برفراز همه فرازهای پیش‌گفته و همه فصلهای ناگفته، سازمان مجاهدین را در هویت امروزش تعریف کنیم، یک کلیدواژه همه چیز را در خود سرجمع دارد: «مریم»

آن‌که تاریخچهٔ و همه شب و روزهای مجاهدین جابه‌جا با نام او و با راه و رسم او مهر خورده و شکوفا شده است . رهبر کاریسماتیک آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت که همه شکوه و توانمندیهای این آلترناتیو را یکجا نمایندگی می‌کند. مؤثرترین سلاح استراتژیک در نبرد با دشمن ضدبشری و مهر تابان آزادی یک خلق و یک میهن… اخگر فروزانی که از ۳۵سال پیش با انقلابش دفتر ایام مجاهدین را بالکل دگرگون کرد. سازمان و نسلهای مجاهد را سرشار از ارزشهای نوین و فزاینده نمود. با او آغاز کردیم، با او ادامه می‌دهیم و با او پیروز می‌شویم.