یک خبر دیکتهشده در هراس از شکوفهٔ یک خون
رسانههای زنجیرهیی و سکوت خبریسر بهدار کردن نوید افکاری در خفا، در پشت درهای بستهٔ زندان انجام شد. در اعلام این خبر نیز نهایت احتیاط و پاورچین پاورچین گام برداشتن از سوی حکومت ولایی بهعمل آمد. اگر دقت کرده باشیم رسانههای زنجیری و وابسته به حاکمیت اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، یک متن مشخص و دیکته شده را منتشر کردند. خبرگزاری نیروی تروریستی قدس (تسنیم) جانب احتیاط را تا آنجا نگهداشت که به جای انتشار عکس قهرمان ملی، تصویر یک بسته پرونده را بر بالای خبر چسباند؛ بهگونهیی که خبر در لابلای سایر رویدادها گم شود و زیاد به چشم نیاید.
متن کلیشهای و «به فرموده»
متنی که بهصورت یکدست و بنا به فرمایش از سوی تاریکخانهٔ اشباح به این رسانههای دیکته شد، از این قرار بود:
«حکم قصاص نفس نوید افکاری متهم بهقتل صبح امروز پس از انجام تشریفات قانونی استیذان و با اصرار اولیاء دم و خانواده مقتول به مرحله اجرا گذارده شد». (تسنیم. ۲۲شهریور۹۹)
کاربرد معنادار یک ترم
در این خبر، حلقآویز وحشیانهٔ قهرمان ملی قیام، نوید افکاری در زیر مجموعهٔ «قصاص» طبقهبندی شده است. نظام ولایی عامدانه و آگاهانه نامی از قیام و دستگیر شدگان قیام نمیبرد و وارد این مرزسرخ نمیشود. میخواهد اینگونه وانمود کند که موضوع اعدام، بر طبق حکم ضدبشری قصاص یک «قتل» بوده و بنا به «اصرار اولیای دم» به اجرا درآمده است.
رسانههای زنجیرهیی که گاه در مورد یک موضوع کوچک صفحههای سیاه میکنند، در این مورد حواسشان جمع بود که باید «به فرموده» عمل کنند و بند نظام را به آب ندهند تا روز اول این جنایت با هزینهٔ کمتری برای نظام تمام شود.
لالمانی گرفتن مهرههای ریز و درشت حکومتی
این لالمانی گرفتن فقط خاص رسانههای حاکمیت نبود، سایر مهرههای نظام نیز توجیه شده بودند که در این مورد حرفی نزنند تا بعد نتوان آن را جمعوجور کرد.
روزنامهٔ سیاست روز (۲۳شهریور۹۹) نسبت به این خفقان خبری اینگونه واکنش نشان داده است:
«خبرنگار ما با چند تن از نمایندگان مجلس در کمیسیونهای قضایی و امنیت ملی تماس تلفنی گرفت که هیچکدام از آنها تمایلی به پاسخگویی به پرسشهای خبرنگار سیاست روز درباره پرونده نوید افکاری که در رسانههای خارجی با جنجال و فریب به نشر گزارشهای دروغ خود اقدام کردهاند، نداشتند، شاید نمایندگان عزیز پس از انتشار این گزارش واکنش نشان دهند اما دلیل اینکه چرا به این موضوع ورود نکردهاند اکنون نکته مهمی است که طبیعتاً نخستین پاسخ و واکنش آنها باید باشد».
خفقان خبری و مینیمیزه کردن اعدام نوید افکاری در رسانههای حاکمیت و توجیه بودن مهرههای اجرایی و نمایندگان مجلس ارتجاع برای اظهارنظر نکردن در این مورد، در حالی بود که این جنایت در شبکههای اجتماعی و در بین مردم این موضوع به بمب خبری تبدیل شد و در رأس اخبار قرار گرفت. طنین آن از مرزهای ایران فراتر رفت و وجدانهای بیدار را به ابراز انزجار واداشت.
محاسبهٔ خامنهای بین بد و بدتر
بدیهی است که علی خامنهای و قاضیالقضات او بارها، چرتکه انداخته و در مورد این اعدام به محاسبه نشسته و آن را بالا و پایین کردهاند. آنها بارها بین بد و بدتر تصمیم گرفتهاند. اقدام به اعدام فرزند دلاور شهر شورشی شیراز، در سکوت و خفا و سپس اعلام خبر چراغ خاموش آن و زیر منگنه گذاشتن خانوادهٔ شهید و دفن شبانهٔ جسد با حضور فقط چند تن از بستگان درجه یک، بخشی از آمادهسازیها و تمهیدات مربوط به این تصمیمگیری است.
چرا؟
علت این خفقان خبری و دست به عصا حرکت کردن نظام در اعدام نوید افکاری، یک چیز بیشتر نمیتواند باشد. «سیاست روز.۲۳شهریور۹۹» به زبان معکوس آخوندی به آن اعتراف کرده است:
«دشمنان با استفاده از ابزار جنگ نرم به میدان آمده و با استفاده از فضای رسانهای میکوشند تا چهره کشورمان را در نظام بینالملل تحریف کنند. علاوه بر این اقدام آنها درصدد هستند تا با استفاده از این جریان، بار دیگر با تحریک افکار عمومی، آرامش کشور را بر هم ریخته و آشوبگران را به صحنه خیابانها بکشند».
خامنهای حکم مرگ خود را امضا کرد
آری، آنچه برای خامنهای خط قرمز محسوب میشود، تبدیل شدن شهادت قهرمان ملی به یک موتور محرکهٔ قوی و یک آتشزنهٔ مؤثر برای انفجار خشم متکاثف اجتماعی است.
او با اعدام نوید افکاری، یک سمبل و قهرمان ملی برای مقاومت مردم ساخت. «خلیفهٔ خرف شده»! (۱) هنوز نفهمیده است که با دهن کجی به خواست مصرانهٔ مردم و هشتکهای «اعدام نکنید» آنها، نه حکم قتل نوید، بل حکم نابودی خود را امضا کرده است. فهم این واقعیت زمان درازی نمیخواهد ولی دیکتاتورها در پایان عمر از درک آن عاجزند.
پانویس:
(۱) اصطلاحی که سلطان محمود غزنوی به هنگام خشم و هیجان در مورد خلیفهٔ عباسی و اصرار او به کشتن «حسنک وزیر» به اتهام قرمطی بودن به کاربرد:
«به این خلیفهٔ خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهٔ جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم!» (تاریخ بیهقی)