سایه سیاه استبداد تحت حاکمیت ولایت فقیه
علیمطهری نمایندهٔ پیشین مجلس ارتجاع روز ۱۴خرداد در نشست دفتر سیاسی چیزی به نام حزب اعتماد ملی سخنان نیشداری بر علیه خامنهای بر زبان راند؛ از جمله اینکه «رئیسجمهور را هم خودتان انتخاب کنید»!
هر چند این نخستین بار نیست که مطهری نسبت به ولیفقیه با طعن و کنایه حرف میزند؛ اما رفتهرفته و بهویژه پس از آنکه شورای نگهبان صلاحیت وی را برای کاندایداتوری مجلس یازدهم آخوندی مردود اعلام کرد، دْز چنین اظهارات نیشداری را بیشتر کرده است.
«ولیفقیه در تمام جزییات دخالت میکند»
پس از انتصاب رئیسی آخوند جلاد به ریاست قضاییه و قالیباف پاسدار جانی و فاسد در رأس مقننهٔ آخوندی که با دخالت و اعمال نفوذ آشکار خامنهای صورت گرفت، حرف اصلی مطهری در سلسله اظهارات اخیر این است که «ولیفقیه در تمام جزییات دخالت میکند» و بقیهٔ ارگانهای نظام نقشی در ادارهٔ امور ندارند؛ و چنانچه به همین شکل ادامه یابد، نظام از مهلکه جان سالم به در نخواهد برد؛ خاصه در شرایط کنونی که رژیم با جامعهیی جوشان و پر تب و تاب و مردمی جان به لب رسیده روبهروست.
امارت اسلامی!
نمایندهٔ رد صلاحیت شده با متهم کردن خامنهای به تشکیل «امارت اسلامی» هشدار میدهد که اینگونه خودکامگی آشکار و چیدن مهرههای مطلوب در مواضع کلیدی حکومت که آنرا با طعنه «امارت اسلامی» میخواند، ممکن است موقتاً چارهساز باشد اما قادر نیست برای همیشه مشکلات نظام را از روی میز بردارد؛ سهل است که بیشتر دامن خواهد زد.
«اگر واقعاً دنبال حکومت (امارت) اسلامی هستند علناً اعلام کنند و اتفاقاً قدرت یکدست شود تا تکلیف مشخص شود» اما در ادامه کارآیی چنین حکومتی را موقتی و نه دایمی دانست و افزود: «دایمی نه اما موقتاً مؤثر خواهد بود» و سپس طعنه زد: «دور بعد، رئیسجمهور هم مستقیم از طرف رهبری انتخاب شود».(عصر ایران. ۱۰خرداد ۹۹)
اگر پدرم زنده بود حتماً ولیفقیه میشد
نمایندهٔ سابق و مغضوب امروز این بار با جرأت بیشتری پا در کفش رهبر طلسمشکسته و شورای نگهبان کرده و پیشنهاد داد که راه شورایی بودن رهبری باز شود.
«راه شورایی بودن رهبری باید باز باشد. طبق قانون مجلس خبرگان باید بر بقای شرایط رهبری مانند عدالت نظارت کند اما میبینیم کار خاصی انجام نمیدهد و فقط به دولت تذکر میدهد».
مطهری در اظهارات تند خود بتسازی و ملکوتی ساختن خامنهای را مورد مذمت قرار داد و علاوه بر این توی سر او زد که اگر پدرش مطهری زنده میماند حتماً او بود که «ولیفقیه میشد»:
«برخی از رهبر موجودی ملکوتی میسازند که اصلاً کسی حق ندارد از او انتقادی کند. در حالی که نباید این طور باشد. متأسفانه الآن به این سمت میرویم که از ولایت فقیه بت بسازیم. ما نه از امام، نه از شهید مطهری که اگر بود ولیفقیه میشد، نه از رهبر فعلی و نه از رهبر آینده نباید بت بسازیم».
علت ترکتازی علی مطهری
بدون شک نیت مطهری بهعنوان جزیی از حاکمیت که طی سالیان بر همهٔ جنایتها و خیانتهای سردمداران نظام صحه گذاشته و با آنان همراه و همگام بوده و بر تمام مفاسد رژیم چشم پوشیده، چیزی جز حفظ همین نظام شیطانی نیست؛ اما نکتهٔ قابل توجه در اینگونه اظهارات، اتمسفری است که به وی جرأت ترکتازی میدهد تا پا را از گلیم خودش درازتر بگذارد و چنین جسارتهایی به خرج بدهد.
در جریان قیام آبان۹۸ مردم بهجان آمده با تهاجم هوشمندانه به رأس نظام اثبات کردند که ولیفقیه را بهعنوان مجرم اصلی همهٔ جنایات و تیره روزیهای خود میشناسند؛ و با سر دادن شعار «مرگ بر خامنهای» و آتش زدن تصویر منحوس او بیشازپیش هیمنه کاذب وی را فرو ریختند، بهطوری که حتی در میان خودیها و اندرونیهای نظام نیز هیبت پوشالیاش را از دست داد. از سوی دیگر فعالیتهای گستردهٔ مجاهدین و کانونهای شورشی دلیر در شهرها و اقصی نقاط میهن واقعیتی غیرقابل انکار است که بر نفرت عمومی نسبت به خامنهای دامن زده است. بهویژه برجسته کردن داراییهای ۲۰۰ میلیاردی خامنهای توسط رهبر مقاومت ایران، مقام ولایت را بیشازپیش رسوا کرده و در تنگنا قرار داد.
واقعیت نفرت و انزجار عامه مردم را نسبت به خامنهای را میتوان از تلاشهای مذبوحانه گماشتههای ولایت مثل احمد خاتمی و یا علمالهدی فهمید؛ که با مداهنه و تعاریف چندشآور از خامنهای در صددند آب رفته را به جوی بازگردانند.
بنا به آنچه گفته شد میتوان علت باز شدن میدان برای علی مطهری را دریافت و فهمید. او که در متن رژیم است بهخوبی از نفرت اجتماعی از نظام با خبر است. لذا تلاش میکند با بیان بخشی از واقعیت بلکه بتواند برای حفظ نظام در نقش سوپاپ اطمینان انفجار را به تأخیر بیاندازد.
مجلس آلت دست ولیفقیه
مطهری به گوشهیی از حقهبازیهای خامنهای جهت اعمال نفوذ در مجلس اشاره کرد که وی توسط عوامل خود به شکل غیرمستقیم صورت میدهد تا آنرا تحت کنترل خود در آورد:
«هر وقت استیضاحی داشته باشیم آقای لاریحانی میگوید که او از محتوای سخنان رهبری احساس کرد که او مخالف این طرح یا استیضاح است؛ خب علناً اعلام کنند اما نمیکنند» و در ا دامه اضافه کرد:
«میخواهند بگویند رهبری دخالتی ندارد اما امروز ولیفقیه در تمام جزئیات دخالت میکند؛ مثلا در استیضاح وزیر کشور که یکی از مقصران حوادث آبان است، آقای لاریجانی به استناد توصیه رهبری گفتند این استیضاح به صلاح نیست؛ بهتر است رهبری اگر نظری دارند از طریق شورای نگهبان اعمال کنند و طرح یا مصوبه مجلس را در آنجا رد یا تأیید کنند و این حق قانونی او است».
مطهری سپس اعتراف شگفتانگیز دیگری کرد که ثابت میکند مجلس ارتجاع تا کجا آلت دست خامنهای است بهنحوی که حتی دستورات عوامل بیت او هم برای مجلس لازمالاجراست؛ پدیدهیی که حتی در زمان مظفرالدین شاه قاجار نیز سابقه نداشته است:
«اینکه میگویند از بیت گفتهاند حتی معلوم نیست نظر کیست ممکن است یک نفر از بیت یک نظری بدهد اینکه نمیشود نظر رهبری؛ در مجلس هم آقایان لاریجانی و عارف همیشه میگویند با بیت هماهنگاند؛ اما نمیگویند با چه کسی؛ گاهی حتی رهبر و نهادهای بیرون از مجلس نظری درباره مسألهای ندارند اما برخی افراد برای خودشان محدودیت ایجاد کرده و میگویند اول ببینیم نظر رهبری چیست»
وی قبل از این نیز فاش کرده بود که:
«مردم وقتی میبینند نهادهای انتخابی کارهای نیستند، میگویند چرا در انتخابات شرکت کنیم، در تهران ۱۸درصد شرکت کردند که ۸درصد آن رأی باطله بود و فقط ۱۰درصد رأی دادند».
به این ترتیب یک مهرهٔ خودی نظام با این صراحت ناگزیر است اذعان کند که در نظام ولایت فقیه مجلس و انتخابات از اساس منتفی و افسانهای بیش نیست.
بروید کار فلانی را تمام کنید و ما میرفتیم
اشارهٔ مطهری در مورد قانون و دادگاه عامل قتل داریوش فروهر و همسرش نیز بسیار حیرتآور و گویاست:
«تعصب و اینکه مخالفان باید حذف شوند تا انقلاب زنده بماند غلط است؛ برای نمونه در ماجرای قتلهای زنجیرهیی قاتلان فروهرها در دادگاه میگفتند ما از این کارها زیاد کردهایم نمیدانیم چرا به دادگاه آمدهایم به ما میگفتند سوژه مشخص است و بروید کار فلانی را تمام کنید و ما میرفتیم».
این اظهارات به این شکل قبل از هر چیز بیانگر دوران پایانی یک رژیم در هم شکسته است که نماینده مجلسش که عمری در همه جنایات این رژیم دست داشته به این شکل عمود خیمه نظام ولایت را سنگ روی یخ میکند.
این واقعیت ضعیف بودن و درماندگی ولیفقیه ارتجاع و ریختن هیمنه او را نشان میدهد که نظام روی او سوار است و طبعاً حمله به این عمود معنایش سقوط تمامیت خیمه ولایت است. به عبارت دیگر بهروشنی این سخنان نشانه رو به سقوط رفتن یک نظام فاسد و سرکوبگر است که البته به دست مردم و مقاومت پیشتاز و جانفشانشان محقق خواهد شد.