انتخابات و وجود پارلمان در یک نظام تمامیت خواه مذهبی هیچ معنائی ندارد و عملاً روند رویدادها را تغییر نمی دهد.
در ابتدا می تواند گمراه کننده باشد و یا کسی را فریب دهد؛ اما بعد از مدتی تنها کسانی را گول می زند، که خود می خواهند گول بخورند. حکومت مذهبی حاکم بر ایران هیچکدام از نشانه های نظام دمکراتیک را ندارد، برعکس تمامی خصوصیات یک نظام تمامیت خواه را در خود یکجا جمع دارد. دایره المعارف تِره کَنی نظام تمامیت خواه را اینطور تعریف می کند: «نظام سیاسی مستبدی که در آن تمامی قدرت در دست یک حزب واحد و در دستهای سرکردهٔ آن و یا گروهی معدود باشد. این نظام کوشش می کند تمام جامعه را، با در دست گرفتن اقتصاد و سیاست و فرهنگ و به وسیلهٔ اختناق پلیسی، به زیر سلطهٔ خود بکشاند».
کسانی که رژیم آخوندی حاکم بر ایران را می شناسند و یا با آن رفت و آمد دارند، حتماً می دانند که رژیم ولایت فقیه در آن طرف تعریف نظام تمامیت خواه قرار دارد. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی حاکم بر ایران و بر طبق روال عملی این رژیم، قدرت، تمامی قدرت، در دستهای ولی فقیه متمرکز شده است. نهادهای حکومت مذهبی در ایران به هیچ عنوان شباهتی با نهادهای دمکراتیک ندارند. برخی از این نهادها می توانند از بعضی جهات و به ظاهر به نهادهای دمکراتیک شبیه باشند، اما با هیچ خوانشی نمی توان آنها را دمکراتیک خواند. برخی از تحلیلگران غربی، که آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا تعاریف و صفاتی قابل قبول برای سرکردگان رژیم تمامیت خواه حاکم بر ایران اختراع کند، اما اغلب به ورطهٔ داستانهای خیالی کله پا می شوند. این تحلیلگران با اینکه به طور مرتب در نشانه گیری شان تجدید نظر می کنند، اما کماکان خارجِ خط می مانند. باید خیلی جرأت داشت تا بتوان به روحانی، فرد شیادِ بیرحم که از همیشه عضو فعال ارگان های امنیتی رژیم خونخوار بوده است، صفت مدره چسباند. واقعاً جرآت زیاد لازم است. حسن روحانی همیشه در شیاری که خامنه ای برای او کشیده حرکت کرده است و هرگز هیچ فرصتی را برای دست بوسی خامنه ای از دست نداده است. وجود تضادها و جنگ بین باندهای مختلف رژیم آخوندی فقط برای تقسیم منافع ناشی از قدرت بوده و به سرشت شرور این جماعت مربوط می باشد. جنس این تضادها با جنگ مردم با رژیم متفاوت می باشد.
در انتخابات ۲ اسفند رژیم، شورای نگهبان با شدت تمام کاندیداهائی که مورد پسند ولی فقیه نبودند حذف کرد. به این خاطر در ۷۰٪ از حوزه ها فقط یک کاندیدا حضور داشت، که طبیعتاً حدس تعلقش به کدام باند مشکل نیست. شمار رأی دهندگان، با آماری که از طرف خود رژیم ارائه شد که معمولاً ضریبی است از آمار واقعی، خبر از پائین ترین رقم تعداد شرکت کننده از آغاز حکومت این رژیم می باشد و برای اولین بار، طبق اعتراف خود رژیم آخوندی، کمتر از ۵۰٪ بوده و در تهران تعداد رأی دهندگان به اندازهٔ نصف آمار سراسری بوده است. از ۲۷۰ عضو مجلس رژیم ۳۰ تن «مستقل» و ۱۶ تن «اصلاح طلب» و ۲۳۰ تن سخت سر و ۱۴ صندلی هم هنوز بلاتکلیف می باشند. روز ۷ خرداد محمد باقر قالیباف به ریاست این مجلس انتخاب شد.
قالیباف کیست؟ او متولد سال ۱۳۴۰ بوده و افتخار می کند که زمانیکه هنوز ۲۰ سالش نشده بود و از اوان حکومت اسلامی چماقدار بوده و هواداران مجاهدین خلق را کتک می زد. او در جنگ با عراق شرکت داشته و به عنوان یکی از فرماندهان مسئول کشتار بسیاری از ایرانیان در جنگ می باشد. بعد از جنگ او مراحل ترقی را در سپاه پاسداران طی کرده و به عنوان رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه برگزیده می شود. در سال ۱۳۷۳ او فرمانده نیروی بسیج شده و اطلاعات بسیج را برای جاسوسی و زیر کنترل گرفتن همهٔ آحاد مردم جامعه، به خصوص جوانان و زنان، پایه گذاری می کند. متعاقباً به فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا می رسد و به این وسیله به وسیعترین مجموعهٔ اقتصادی کشور دسترسی پیدا می کند. در زمان اعتراضات دانشجوئی در سال ۷۸، با اینکه قالیباف فرماندهٔ نیروی هوائی بود، بسیار فعالانه در سرکوب خونین دانشجویان شرکت می کند. قالیباف به خود می بالد که به همراه قاسم سلیمانی نامهٔ تهدیدآمیزی به خاتمی، که در سرکوب دانشجویان این پا و آن پا میکرد، نوشته است. قالیباف با افتخار اعلام می دارد: «ما در خیابان برای جمع کردن اعتراضات بودیم. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زنها هستیم. افتخار هم میکنیم…».
قالیباف افتخار می کند که چوب زن بوده، مخصوصاً چوب زن هواداران مسعود رجوی. بعد از سرکوب خونین دانشجویان سال ۷۸ قالیباف به فرماندهی نیروی انتظامی منصوب و پلیس سرکوبگر ۱۱۰را ایجاد و در مهر ۱۳۸۱طرح امنیت اخلاقی را سازمان داد. در سال ۱۳۸۴ شهردار تهران شد و در مدت ۱۲ سالی که در این پست بود در بسیاری از افتضاحات و موارد فساد دست داشت.
با انتصاب ابراهیم رئیسی، در سال ۱۳۹۷، یکی از مسئولین اصلی قتل عام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ در رأس دستگاه قضائی و اکنون در سال ۱۳۹۹ گماشتن محمد باقر قالیباف در رأس مجلس رژیم، مدار مطلقگرائی محض در حال بسته شدن می باشد. چند روز قبل، ۲۸ اردیبهشت، خامنه ای از دولتی «جوان و حزب الهی» صحبت کرد. سه نهاد اصلی حکومت، اگرچه در نظام مذهبی ایران همیشه دست ساز بوده اند، اما به هرحال مزاحمت ایجاد می کردند. اکنون رژیم آخوندی، غرق در بحرانهای عمیق و وحشت زده از قیام لشکر گرسنگی، گاردش را می بندد و خود را برای جنگ آخر آماده می کند. رژیم درمانده مجبور است که به طرف مطلقیت محض سینه خیز برود، شاید به این وسیله بتواند خود را از ورشکستگی سیاسی، اقتصادی و احتماعی بیرون بکشد. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در اریکهٔ قدرت جاخوش کرده است، دست آخر و باز دشمن اصلی اش را در روبروی خود می بیند: مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آن.
کسانی که رژیم آخوندی حاکم بر ایران را می شناسند و یا با آن رفت و آمد دارند، حتماً می دانند که رژیم ولایت فقیه در آن طرف تعریف نظام تمامیت خواه قرار دارد. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی حاکم بر ایران و بر طبق روال عملی این رژیم، قدرت، تمامی قدرت، در دستهای ولی فقیه متمرکز شده است. نهادهای حکومت مذهبی در ایران به هیچ عنوان شباهتی با نهادهای دمکراتیک ندارند. برخی از این نهادها می توانند از بعضی جهات و به ظاهر به نهادهای دمکراتیک شبیه باشند، اما با هیچ خوانشی نمی توان آنها را دمکراتیک خواند. برخی از تحلیلگران غربی، که آسمان و ریسمان را به هم می بافند تا تعاریف و صفاتی قابل قبول برای سرکردگان رژیم تمامیت خواه حاکم بر ایران اختراع کند، اما اغلب به ورطهٔ داستانهای خیالی کله پا می شوند. این تحلیلگران با اینکه به طور مرتب در نشانه گیری شان تجدید نظر می کنند، اما کماکان خارجِ خط می مانند. باید خیلی جرأت داشت تا بتوان به روحانی، فرد شیادِ بیرحم که از همیشه عضو فعال ارگان های امنیتی رژیم خونخوار بوده است، صفت مدره چسباند. واقعاً جرآت زیاد لازم است. حسن روحانی همیشه در شیاری که خامنه ای برای او کشیده حرکت کرده است و هرگز هیچ فرصتی را برای دست بوسی خامنه ای از دست نداده است. وجود تضادها و جنگ بین باندهای مختلف رژیم آخوندی فقط برای تقسیم منافع ناشی از قدرت بوده و به سرشت شرور این جماعت مربوط می باشد. جنس این تضادها با جنگ مردم با رژیم متفاوت می باشد.
در انتخابات ۲ اسفند رژیم، شورای نگهبان با شدت تمام کاندیداهائی که مورد پسند ولی فقیه نبودند حذف کرد. به این خاطر در ۷۰٪ از حوزه ها فقط یک کاندیدا حضور داشت، که طبیعتاً حدس تعلقش به کدام باند مشکل نیست. شمار رأی دهندگان، با آماری که از طرف خود رژیم ارائه شد که معمولاً ضریبی است از آمار واقعی، خبر از پائین ترین رقم تعداد شرکت کننده از آغاز حکومت این رژیم می باشد و برای اولین بار، طبق اعتراف خود رژیم آخوندی، کمتر از ۵۰٪ بوده و در تهران تعداد رأی دهندگان به اندازهٔ نصف آمار سراسری بوده است. از ۲۷۰ عضو مجلس رژیم ۳۰ تن «مستقل» و ۱۶ تن «اصلاح طلب» و ۲۳۰ تن سخت سر و ۱۴ صندلی هم هنوز بلاتکلیف می باشند. روز ۷ خرداد محمد باقر قالیباف به ریاست این مجلس انتخاب شد.
قالیباف کیست؟ او متولد سال ۱۳۴۰ بوده و افتخار می کند که زمانیکه هنوز ۲۰ سالش نشده بود و از اوان حکومت اسلامی چماقدار بوده و هواداران مجاهدین خلق را کتک می زد. او در جنگ با عراق شرکت داشته و به عنوان یکی از فرماندهان مسئول کشتار بسیاری از ایرانیان در جنگ می باشد. بعد از جنگ او مراحل ترقی را در سپاه پاسداران طی کرده و به عنوان رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه برگزیده می شود. در سال ۱۳۷۳ او فرمانده نیروی بسیج شده و اطلاعات بسیج را برای جاسوسی و زیر کنترل گرفتن همهٔ آحاد مردم جامعه، به خصوص جوانان و زنان، پایه گذاری می کند. متعاقباً به فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا می رسد و به این وسیله به وسیعترین مجموعهٔ اقتصادی کشور دسترسی پیدا می کند. در زمان اعتراضات دانشجوئی در سال ۷۸، با اینکه قالیباف فرماندهٔ نیروی هوائی بود، بسیار فعالانه در سرکوب خونین دانشجویان شرکت می کند. قالیباف به خود می بالد که به همراه قاسم سلیمانی نامهٔ تهدیدآمیزی به خاتمی، که در سرکوب دانشجویان این پا و آن پا میکرد، نوشته است. قالیباف با افتخار اعلام می دارد: «ما در خیابان برای جمع کردن اعتراضات بودیم. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زنها هستیم. افتخار هم میکنیم…».
قالیباف افتخار می کند که چوب زن بوده، مخصوصاً چوب زن هواداران مسعود رجوی. بعد از سرکوب خونین دانشجویان سال ۷۸ قالیباف به فرماندهی نیروی انتظامی منصوب و پلیس سرکوبگر ۱۱۰را ایجاد و در مهر ۱۳۸۱طرح امنیت اخلاقی را سازمان داد. در سال ۱۳۸۴ شهردار تهران شد و در مدت ۱۲ سالی که در این پست بود در بسیاری از افتضاحات و موارد فساد دست داشت.
با انتصاب ابراهیم رئیسی، در سال ۱۳۹۷، یکی از مسئولین اصلی قتل عام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ در رأس دستگاه قضائی و اکنون در سال ۱۳۹۹ گماشتن محمد باقر قالیباف در رأس مجلس رژیم، مدار مطلقگرائی محض در حال بسته شدن می باشد. چند روز قبل، ۲۸ اردیبهشت، خامنه ای از دولتی «جوان و حزب الهی» صحبت کرد. سه نهاد اصلی حکومت، اگرچه در نظام مذهبی ایران همیشه دست ساز بوده اند، اما به هرحال مزاحمت ایجاد می کردند. اکنون رژیم آخوندی، غرق در بحرانهای عمیق و وحشت زده از قیام لشکر گرسنگی، گاردش را می بندد و خود را برای جنگ آخر آماده می کند. رژیم درمانده مجبور است که به طرف مطلقیت محض سینه خیز برود، شاید به این وسیله بتواند خود را از ورشکستگی سیاسی، اقتصادی و احتماعی بیرون بکشد. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در اریکهٔ قدرت جاخوش کرده است، دست آخر و باز دشمن اصلی اش را در روبروی خود می بیند: مردم ایران و مقاومت سازمانیافتهٔ آن.
بقلم اسماعیل محدث