به آتش کشیدن کنسولگری رژیم ایران در نجف
رویای امپراطوری شیعی و حیاط خلوت عراق
زمانی بود عراق حیاط خلوت دربست و امن دیکتاتوری آخوندی محسوب میشد. در برپا کردن هلال شیعی، (این رویای ناکام خامنهای)، عراق بهعنوان جای پا و نخستین کشور جایگاه مهمی را به خود اختصاص میداد. قرار بود پلی برای فتح قدس باشد. در آن زمان، آخوند مهدی طائب، رئیس قرارگاه موسوم به عمار پروایی نداشت از اینکه اعلام کند سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای آخوندهاست. خامنهای آنچنان نسبت عراق و سوریه احساس تملک میکرد که برای آنها از جانب خودش نماینده تعیین کرده بود.
به بهانهٔ مقابله با داعش، عراق و سوریه به چراگاه قاسم سلیمانی و بازوهای تروریستی او تبدیل شده بودند تا یک کریدور ارسال سلاح و مهمات از ایران تا لبنان ایجاد شود. آن روزگاران، روزهای بدمستی خامنهای و قاسم سلیمانی بود. خامنهای سرمست از دخالتهای تروریستی در منطقه، به پاسدار قاسم سلیمانی مدال ذوالفقار میداد؛ مدالی که یکی از نشانهای ارتش شاه بود و رضاشاه آن را در سال۱۳۰۱ تعیین کرده بود تا به ژنرالهایی بدهد که در خارج از مرزهای ایران برای او دستاورد بزرگی کسب کرده باشند، خامنهای کار ناتمام شاه را انجام داد و برای اولین بار این نشان را به پاسدار قاسم سلیمانی داد؛ البته چسباندن این مدال به سینهٔ سرجلاد برای او شگون نداشت و درهای جهنم را به روی او باز کرد.
موشک زدن به سفارت و پایگاههای آمریکا و نیز تجمع در پشت دیوارهای سفارت این کشور در عراق نیز راه به جایی نبرد.
سرنوشت «عمق استراتژیک»!
در مختصات جدید، دیگر نظام آخوندی آن هیمنه و بیا و برو را ندارد. عمق استراتژیک او در سوریه و عراق نخنما شده و حتی دیگر قادر به حفاظت از مزدورانش نیست.
رژیم آخوندی تابهحال اینگونه وانمود میکرد که گویا بهدنبال هلاکت قاسم سلیمانی و پس از آن موشکباران تبلیغاتی موسوم به «انتقام سخت»! توانسته است به یک پیروزی مهم دست بیابد. در همان زمان در رسانههای خود، یک خبر واحد را منتشر کرد. بهعنوان نمونه سایت حکومتی خبر آنلاین (۷اردیبهشت ۹۹) نوشت:
«متعاقب جنایت ترور سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست نیروهای آمریکایی در بغداد، پارلمان عراق در پنجم ژانویه (۱۵ دی۹۸) قانون اخراج نظامی آمریکا را از خاک این کشور تصویب کرد.
نیروهای آمریکایی تحت فشار گروههای مقاومت اسلامی و جریانهای سیاسی و افکار عمومی عراق در طول ماههای اخیر ناچار به تخلیه تعدادی از پایگاههای نظامی در عراق شدهاند.
عادل عبدالمهدی پیشتر در هشتم آوریل (۲۰ فروردینماه) فحوای نامه وزارت امور خارجه آمریکا را در خصوص درخواست مذاکرات جامع با عراق از جمله مسأله خروج نظامی آمریکا از خاک این کشور را فاش کرده بود».
ابراز وحشت از مذاکرهٔ آمریکا و عراق
این پیروزیتراشی باسمهای تنها برای لاپوشانی شکستها و ناکامیهای پیدرپی در عراق و برای روحیهدادن به مزدوران و شبهنظامیان کاربرد داشت. اکنون که به سرفصل آن مذاکره نزدیک میشویم تق آن درمیآید.
اظهارات وحشتآلود سعدالله زارعی، در کیهان (۱۸خرداد ۹۹) بهخوبی بیانگر آن است که دیکتاتوری آخوندی بهشدت نگران مذاکره بین آمریکا و عراق در ۱۰ژوئن ۲۰۱۹ است.
«میز مذاکره روز چهارشنبه، به درخواست و بر اساس تدبیر طرف آمریکایی چیده شده و اگر اوضاع بر منوال چند روز اخیر جلو برود، طرف عراقی بهصورت منفعل در این مذاکرات حضور خواهد داشت و نتیجه آن امضای توافقی خواهد بود که نه تنها مشکلی از مشکلات عراق را حل نخواهد کرد بلکه خود به «امالمشکلات» عراق تبدیل خواهد شد. چرا که توافقنامه جدید بر مبنای استمرار حضور نظامی آمریکا در عراق استوار است و این حضور صرفاً برای آنکادره کردن روابط خارجی عراق و محروم کردن آن از رابطه امنیتی با مهمترین پشتیبانان منطقهیی عراق خواهد بود».
به این ترتیب تا اینجا که قرار بود مذاکره برای خروج نیروهای آمریکا از عراق باشد به «آنکادره کردن روابط خارجی عراق و محروم کردن آن از رابطه امنیتی با مهمترین پشتیبانان منطقهای آن [منظور حاکمیت آخوندی] تغییر شکل داد»!
اخراج، آری ولی کدام طرف؟!
چند سطر آن طرفتر صورت مسألهٔ «اخراج آمریکا از عراق» به «حضور دراز مدت» تبدیل شده است!
«آمریکا دنبال توافقنامهای است که ظاهری اقتصادی ولی باطنی امنیتی ـ نظامی دارد و هدف آن امنیتبخشی به نیروهای نظامی آمریکا در عراق و تثبیت حضور درازمدت آنان است. آمریکا ممکن است در روز چهارشنبه بهطور ضمنی خروج از عراق و تندادن به مصوبه بهمنماه پارلمان عراق ـ را بپذیرد اما در واقع درصدد بهدست آوردن زمان برای خارج کردن مصوبه مجلس از دستور کار دولت مصطفی کاظمی است».(همان منبع)
نباید تصور کرد، نگرانی آخوندها از حضور درازمدت آمریکا در عراق است. نگرانی اصلی آن است که در مختصات جدید سیاسی ـ امنیتی بهطور کامل از صحنهٔ عراق جارو شود.
«از نظر آمریکاییها، عراق از روز چهارشنبه این هفته وارد فرآیندی جدید میشود و از نظر آنان این آغاز چرخش راهبردی عراق از نقشآفرینی بهعنوان یک قدرت منطقهیی و یا بهعنوان یک ضلع از یک بلوک منطقهیی به قبول ایفای نقش در یک پروتکل آمریکایی ـ غربی است... تصویری که محافل آمریکایی دائماً در حال بازتاباندن آن در فضای تصمیمگیری عراق هستند، این است که عراق باید از رابطه اقتصادی با ایران بکاهد و به روابط سیاسی ـ مذهبی بسنده کند. به همین جهت طی یک سال اخیر حکومت عراق را با یک جدول زمانی مواجه کردهاند که بهطور ملایم ولی دائمی از رابطه آن با ایران میکاهد».(همان)
برخلاف تبلیغات گمراهکننده و پروپاگاندای رژیم آنچه در واقعیت امر و در روی زمین پیش میرود، چشمانداز اخراج نظام آخوندی و خلع ید از او در صحنهٔ عراق است که موتور محرکه و سلسله جنبان این اخراج نیز قیام مردم عراق است که از تپش نایستاده است و هدف محوری آن قطع بازوان تروریسم آخوندی در عراق است.
این بذری است که مقاومت ایران طی سالیان متمادی حضور در عراق با ایستادگی تمامعیار در برابر نظام توسعهطلب آخوندی و مزدوران صادراتیاش آن را کاشت و اکنون در حال ثمر دادن است.