۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

عدالت از نوع رئیسی یا جنگ کثیف قدرت؟

  جنگ گرگها برای کسب قدرت
      جنگ  گرگها  برای کسب  قدرت       این  جهان  بر مثال  مرداری ‌ست
      کرکسان  گرد  او  هزار  هزار          این  مر آن  را  همی  زند  مخلب
                                آن  مر این  را همی  زند  منقار
  (سنایی غزنوی)

                                 داستانی نخ‌نما و پر از عبرت
موضوع جانشینی خامنه‌ای و به دست آوردن سهم بیشتری از لایه‌های بالایی قدرت در بین لاشخواران عمامه‌دار، داستانی است نه چندان جدید. قبضهٔ تمام‌عیار قدرت و به عقب‌راندن، محروم کردن، حذف نمودن و سرانجام سر به نیست کردن سایر مدعیان و رقبا از گردنهٔ قدرت، سابقهٔ تاریخی فراوان دارد. کور کردن برخی از شاهزادگان به‌منظور بازداشتن آنها از دستیابی به قدرت توسط پادشاهان امری معمول بوده است. در دوران صفویان این شیوه متداول بود و آنها جانشینان بالقوه و تهدیدآفرین خود را با این روش از قدرت حذف می‌کردند. بعد از آنان افشاریه و زندیه این روش را ادامه دادند.

علاوه بر شاهزادگان و مدعیان تصرف تخت و تاج، دیوان‌سالاران به‌دلیل شرکت در نزاع سیاسی و نیز کشاکش قدرت، از این پادافراه در امان نبوده‌اند.

غرض از این گریز تاریخی به برخی وقایع در حافظهٔ این آب و خاک آن است که یادآوری شود آنچه تحت عنوان مشعشع «اجرای عدالت» از سوی «ابراهیم رئیسی» قاتل بدنام ۳۰هزار زندانی سیاسی در جریان کشتار تابستان ۶۷ به خورد افکار عمومی داده می‌شود، چیزی جز یک جنگ کثیف قدرت نیست.

سکوت معنادار خامنه‌ای
سکوت خامنه‌ای در این مورد به اندازه کافی سخن می‌گوید. به یاد داریم که در ۷شهریور۹۸ جنگ قدرت بین آخوند محمد یزدی و صادق لاریجانی آن‌چنان بالا گرفت که به سطح جامعه و رسانه‌ها کشیده شد. در آن زمان نیز خامنه‌ای سکوت کرد و نوچه‌های او در شورای نگهبان ارتجاع، احمد جنتی و سخنگوی این شورا با «جنگ‌طلبگی»! خواندن این دعوا آن را به‌طور موقت پانسمان نمودند.

عباسعلی کدخدایی برای پوشاندن هم‌درانی و کشمکش گرگ‌ها بر لاشهٔ قدرت، با یک فقره ماستمالیزاسیون گفت:

«در هر جمعی از جمله شورای نگهبان دعوای طلبگی طبیعی است؛ گاهی صداها بلند شده و مباحث داغ، لیکن بعد از آن دوستی‌ها پابرجاست. دشمنان طمع نکنند! اعضای شورا با وجود اختلاف‌نظر، باهم برادرند». (سایت شورای نگهبان. ۲۸مرداد ۹۸)

در آن مشاجرات محمد یزدی در مورد صادق لاریجانی گفت: «فلانی می‌گوید اگه این کار را نکنید نجف می‌روم! خوب بروید، آیا با رفتن شما قم به‌هم می‌خورد؟ شما در قم بودنتان هم خیلی مؤثر نبود؛ چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ۱۰سال، جای مهمی را اداره کرده دستگیر می‌شود، بعد اعتراض می‌کند که چرا گرفتید؟! به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند! آیا ارث پدرت بود؛ از کجا آوردی ساختی؟» (سایت عصر ایران. ۲۶مرداد ۹۸ به‌نقل از کانال شخصی فرید مدرسی)

بعدها معلوم شد که این «جنگ‌طلبگی»! بیخ‌دارتر از آن است که تصور می‌شد.

باد زدن زغالهای گداخته در پس خاکستر
آن نزاع و مشاجره و مخلاب کشیدن لاشخواران بر سر و روی یکدیگر، اگر چه مسکوت گذارده شد اما حال ابراهیم رئیسی با اشاره و تأیید خامنه‌ای با دستگیری دست راست صادق لاریجانی و مهره‌های گمارده شده از سوی او در قوه فاسد قضاییه وارد دور جدیدی از جنگ قدرت شده است.

پاسدار حسن عباسی نیز به فرموده و با اشاره به صحنه آمد و در جو مساعد ایجاد شده خواهان محاکمه آخوند صادق آملی لاریجانی شد.

این پاسدار شارلاتان در یک کلیپ ویدئویی که از خود منتشر کرد، گفت:

«این‌که یک کسی برود زیر گوش، زیر عمامه و عبای یک به‌اصطلاح رئیس قوه و فساد را از آنجا هندل کند و به جامعه پمپ کند آن فرد میلیاردها بار باید اعدام شود. نظام باید خجالت‌زده باشد از این‌که زیرگوش قوه قضاییه یک زالویی بوده پرونده فساد را هندل می‌کرده. عکسی که دیروز منتشر شده با فرغون و لیفتراک داشتند پرونده این فرد را می‌برند. رئیس حفاظت اطلاعات آن قوه‌یی که همه این سال‌ها می‌دیده این ۲۰سال آنجا داشته فساد می‌کرده و آن دستگاه حفاظتی برخورد جدی را انجام نداده . آنها باید همه‌شان محاکمه شوند. ایضا خود رئیس قوه!».

ماله‌کشی و بسته‌بندی فساد
این جنگ قدرت، کشاکش‌هایی دارد. آخوند اژه‌ای، معاون اول رئیسی و سخنگوی سابق قوه قضاییه در دوران ریاست صادق لاریجانی، برای این‌که بعد از لاریجانی پای او بر لبهٔ این تاسک لغزنده قرار نگیرد و با سر به داخل آن نیفتد، طی اظهاراتی مضحک مدعی شد که او و رئیس‌اش از بچاپ بچاپ‌های میلیاردی اکبر طبری خبر نداشته‌اند.

«برای بسیاری از معاونین عالی قوه، رئیس پیشین و حتی خود من احراز نشد که وی متخلف است؛ وگرنه حتماً اقدامی می‌کردیم»! (همشهری آن‌لاین. ۲۷خرداد ۹۹)

غلامحسین محسنی اژه‌ای، همان جانور خون‌آشامی است که احکام اعدام بسیاری را امضا کرده است. او در زمان به عهده داشتن وزارت بدنام اطلاعات، مسئول به سیاه‌چال اندختن، شکنجه و اعتراف‌گیری از صدها مخالف نظام بوده است اما دقت کنید ببینید در مورد اکبر طبری و همپالگی‌هایش در قوه فاسد و جنایتکار قضاییه چه می‌گوید:

«انسان‌ها جایزالخطا هستند و نعمتی که خدا به ما داده، این است که توبه ما را می‌پذیرد. ما باید بستر فساد را کم کنیم و اگر نتوانستیم بستر لغزش را کم کنیم، مقصر هستیم و باید بعد از برطرف کردن بستر، هشدارهای لازم را بدهیم... اگر فردی مرتکب خطا شد و واقعاً می‌خواهد کارش را جبران کند، باید فرصت جبران به او دهیم». (همان منبع)

این قاتل قتل‌های زنجیره‌یی در توجیه علنی نبودن برخی از دادگاههای نمایشی گفت:

«ما مردم را محرم می‌دانیم اما ممکن است بعضی اطلاعات مطرح‌شده در دادگاه مورد سوء‌استفاده دشمنان قرار بگیرد!»

خیمه‌شب‌بازی سوخته و لو رفته
اظهارات محسنی اژه‌ای و سایر فاکتورهای پیشین مشخص می‌کند:

۱ـ تمام این ماجرا جز یک جنگ قدرت کثیف به‌منظور حذف رقیب از چرخهٔ قدرت نیست که در پوش عدالت‌پناهی انجام می‌شود. هدف خامنه‌ای آن است که جلاد بدنام قتل‌عام ۶۷ را رنگ کند و در پوش مقبول‌تری مورد استفاده قرار دهد.

۲ـ با تهدید صادق لاریجانی از سوی پاسدارانی مانند حسن عباسی به او دهنه بزند و سر جای خود بنشاند.

۳ـ هدف از این نمایش نه محاکمهٔ فاسدان که نمایش محاکمهٔ فاسدان است. در نظامی که از صدر تا ذیل آن فاسد و جنایتکار هستند، هر کدام از مهره‌ها از یکدیگر پرونده‌های فساد دارند. البته خامنه‌ای هر چه این مردار بر آفتاب مرداد افکنده را باد بزند تبعات آن از یک محاکمه آن‌چنانی فراتر می‌رود و خود می‌تواند به عامل گیراندن کبریت قیام تبدیل شود.

ولی تا همین‌جا در سراشیب سرنگونی، این نمایش نیز تبعات هولناکی برای کلیت نظام داشته است. مردم به‌خوبی فهمیده‌اند که وااسلاما و واشریعت کردنهای امثال آخوند صادق لاریجانی، ابراهیم رئیسی و بر فراز سر آنها، علی خامنه‌ای جز برای چریدن بیشتر بر مردار قدرت نیست و پریدن آنها به سر و روی یکدیگر جز یک «دعوای طلبگی»! برای سهم‌خواهی و حرص افزون‌تر نمی‌تواند باشد. آنها یک دشمن بیشتر ندارند: مردم ایران و مردم ایران نیز تنها دشمن خود را نظام آخوندی با تمام باندهای آن می‌دانند و فریب این خیمه‌شب‌بازی لو رفته و سوخته را نخواهند خورد.