سخن روز
پاسدار قالیباف روز سهشنبه ۱۳خرداد در دومین سخنرانی خود در مجلس رژیم رویکرد مجلس انقباضی و در واقع نقشهمسیری را که خامنهای برای نظامش مد نظر دارد روشنتر کرد. او روی ۲نکته تأکید کرد: اول عزم این مجلس برای ادامهٔ خط خمینی توسط خامنهای و دوم حمله بهدولت روحانی.
قالیباف گفت: «افزایش قدرت دفاعی، افزایش قدرت منطقهای و پیروزی جبهه مقاومت بر پایه مکتب خمینی به نتیجه رسیده است». او علت شکستها و ناکامیهای غیرقابل انکار رژیم را هم ناشی از پیاده نشدن دو رکن اساسی مکتب خمینی در الگوی مدیریتی داخلی دانست.
اگر حرفهای قالیباف در این سخنرانی را در کنار حرفهای روز اولش(یکشنبه) قرار دهیم و همچنین با مضمون پیام خامنهای بهمجلس ارتجاع در روز شروع آن بسنجیم، خواهیم دید که همه در یک راستا قرار میگیرند. در راستای همان مجلس انقباضی که آماده میشود تا از طریق قوانین جدید، تغییر قوانین قبلی(تحت عنوان اصلاح) و تحقیق و تفحص، هم راه سرکوب حداکثری را باز کند و هم پر و بال روحانی و باندش را بهتدریج قیچی کند تا در سرفصل نمایش انتخابات ریاستجمهوری آینده، خامنهای دولت حزباللهی مورد نظرش را سر کار بیاورد و به این ترتیب با چیدن پازل انقباضی، شکافهای سالیان نظامش را ببندد.
اگر به این نکات، بخشهایی از اظهارات اعضای مجلس ارتجاع، خطاب به نوبخت و همتی در روز سهشنبه را هم اضافه کنیم، ماهیت و جوانب مختلف آنچه اشاره شد، بیشتر روشن میشود.
خفگی اقتصادی، زمینه پناه بردن به خط انقباضی
در این جلسه، نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجهٔ روحانی و همتی، رئیس بانک مرکزی رژیم، بهتفصیل تنگناهای اقتصادی و بودجهای نظام را تشریح کردند و از جمله اعتراف کردند که «سال ۹۸ سختترین سال برای جمهوری اسلامی» بوده و «تحریمهای آمریکا مؤثر و هوشمند» است. نوبخت همچنین به ۱۶۷هزار میلیارد تومان کسری بودجه اشاره کرد و برخی نمایندگان به آنها تاختند که تازه شما آمار واقعی نمیدهید و خودشان به «۷میلیون جوان بیکار که هر روز به آن اضافه میشود و ۴میلیون زن سرپرست خانواده» اشاره کردند و از جمله گفتند: «بازنشستهٔ فرهنگی شما یک میلیون و ۷۰۰هزار تومان پول میگیرد که حتی برای انسولینش کافی نیست». فاشگوییها چنان بود که حتی پاسدار قالیباف چند جا مجبور شد میکروفون سخنرانها را که مستقیماً از رادیو پخش میشد ببندد. اقدامی که بیانگر تناقض حرکت نظام در جاده انقباض است. خامنهای از یکسو نیازمند است برای حذف باند رقیب و زمینهسازی برای یکدست کردن نظام، روی فساد و افتضاحات و شکستهای رقیب دست بگذارد، اما از سوی دیگر همین کار بنزین ریختن روی آتش خشم مردم محروم و بهجان آمده است و میتواند جرقهای برای قیام باشد.
مهرهچینی خلیفه ارتجاع
اکنون خامنهای ۲رأس از سران سهقوه نظامش را از مهرههای مورد نظرش چیده است؛ جلاد و قاتل ۶۷ را در رأس قضاییهاش گمارده و یک پاسدار چوببهدست و قاتل را هم در رأس قوه مقننهاش نشانده و مهندسیاش آن است که یک عنصر مشابه اینها را در نمایش انتخاباتی آینده از صندوق شعبدهاش بیرون بکشد و در رأس قوه مجریهاش قرار بدهد؛ تا به این ترتیب شکافهای رژیمش را ببندد و نظامش را یکپایه کند. اما آیا میتواند با این تمهیدات از بحران سرنگونی خلاصی یابد؟ پاسخ منفی است. نخست باید دانست که در پیش گرفتن خط انقباض ناشی از ضعف و درماندگی نظام دیکتاتوری است؛ از سوی دیگر بحران سرنگونی ریشه در بیراهحلی و بنبست نظام دارد. در حال حاضر بحران اجتماعی در اوج است و فضای جامعه هر روز انفجاریتر میشود فشارهای اقتصادی و گرانی سرسامآور، تورم لجامگسیخته و بیکاری و رکود فلجکننده، کارد را به استخوان مردم رسانده و این شرایط را بحران کرونا بهمراتب تشدید کرده است در چنین شرایطی از خفگی اقتصادی و تشدید تحریمها که اکنون تحریم بهخاطر نقض حقوقبشر هم به آنها اضافه شده برای رژیمی که نمیخواهد بهای قرنطینه را بپردازد، برای بقای خود تنها یک راه را میشناسد و آن دست کردن در جیب و سفره محقر مردم است. رژیم با آنکه تجربه گران کردن بنزین و نتیجهٔ آن، قیام آبان را دارد، اما در عینحال باز هم بر غارت مردم میافزاید و گمان میکند با الگو گرفتن از خمینی دجال میتواند از پس بحران سرنگونی برآید و حال آنکه نه خامنهای، خمینی است و نه شرایط جامعه و شرایط بینالمللی مانند ۴۰سال پیش است و مشخصاً سیاست مماشات که تاکنون چوب زیربغل رژیم بود برافتاده است.
اما آن چه در محاسبات خلیفه ارتجاع بهدلیل ماهیتش نمیتواند جای شایسته خود را داشته باشد تعادلقوای بین رژیم و مردم ایران است. خامنهای با پیش گرفتن خط انقباض بهمردم ایران اعلان جنگ داده است. مردم و مقاومت ایران نیز خود را برای رویارویی سرنوشت و دادن درس فراموشیناپذیر به ولیفقیه فرتوت و جنایتکار آماده میکنند.