سخن روز
این روزها وضعیت عجیبی در رژیم حاکم است که بهنظر میرسد کلماتی مثل بحران برای بیان آن دیگر نارساست و کلمات و واژگان جدیدی برای توصیف آن بایستی ابداع کرد. این واقعیت را هر کس که به واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی ایران نگاه کند، یا حتی به حرفهایی که خود مهرهها و رسانههای رژیم میگویند و مینویسند، بشنود یا بخواند به آن پی میبرد
آشفتگی سیستماتیک
« مشخص نیست چه کسی کشور را اداره میکند و معلوم نیست مرزها دست چه کسی است؟! همه چیز به هم ریخته است و هیچ چیز سر جای خودش نیست و سردرگمی عجیبی در جامعه پدید آمده و کسی پاسخگوی وضعیت موجود نیست».
این حرفهای یکی از اعضای اپوزیسیون یا مخالفان نظام نیست. اظهارات یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام امیر خجسته است که بهعنوان «رئیس فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی» معرفی میشود. وی با برشمردن چند مورد از عملکردهای مفتضح رژیم از جمله میگوید: «از یک طرف فوج فوج گوسفندهای مولد و باکیفیت ما ـ برنامهریزی شده ـ به کشورهای عربی و پاکستان صادر و از سوی دیگر، با دلار ۴۲۰۰تومانی گوشت وارد کشور میشود و با قیمت ۱۲۰هزار تومان به دست مصرف کننده میرسد».
این عضو مجلس ارتجاع میافزاید: «ما با این کار به جهان میگوییم که نمیتوانیم کشور را مدیریت کنیم؛ یعنی از یک طرف، ارز از کشور خارج میکنیم و از سوی دیگر، مواد اولیه خود را از دست میدهیم. این مدیریت نیست».
اکنون این اعضای مجلس ارتجاع هستند که صریحاً میگویند: «در رژیم همه چیز به امان خدا رها شده است. همه چیز ول شده و رهاست، کسی به کسی نیست، وزیران دولت بریده و منفعل شده و بعضی از وزارتخانهها تعطیل است و...».
واقعیت چیست؟
آیا واقعاً همین طور است؟
آیا این حرفها را بایستی در چارچوب تضادها و جنگ و جدال باندهای درونی رژیم تفسیر کرد؟ رژیم چرا و چگونه به این نقطه رسیده است؟
رژیم با این وضعیت چگونه سر پا مانده است؟
سرنوشت چنین رژیمی چیست؟
آنچه خواندید عمدتاً مربوط به جلسهٔ یکشنبه ۱۵اردیبهشت ۹۸مجلس ارتجاع بود، جلسه روز بعد غیرعلنی بود، اما در بخشی که جلسه علنی بود، بهنظر میرسد که در واقع ادامهٔ همان بحث روز پیش بود، گرانیها و بهخصوص گرانی بنزین بود و در این رابطه اعضای مجلس صحبت کردند و گویا به تصمیمی هم رسیدند.
در جلسهٔ روز دوشنبه ۱۶اردیبهشت یکی از اعضای مجلس به نام سهیلا جلودارزاده نسبت به خطر نابودی و سقوط رژیم هشدار داد و گفت: «اگر از این امر تخطی شود چه آگاهانه و چه از سر غفلت بنابه سنت الهی بعد از تذکرات و حجتهای آشکار خداوند حکم به تنبیه، عذاب و نابودی حاکمان میدهد».
همین فرد در مورد شرایط زندگی کارگران گفت که شرایط زندگی آنها یادآور قرون وسط است و زندگی آنها با این شرایط امکان ندارد.
یکی دیگر از اعضای مجلس به نام نقوی حسینی خطاب به روحانی گفت: بعضی از وزرای شما بریدهاند و خود وزیر اعلام میکند که من قادر به ادارهٔ وزارتخانه نیستم. همین فرد بازار را آشفته و لجام گسیخته توصیف کرد و گفت گران شدن بنزین یعنی آتش زدن به خرمن نارضایتیها.
و بالاخره مجلس ارتجاع رسماً از افزایش قیمت و از سهمیهبندی عقبنشینی کرد و کارت سوختی را که از قبل هم بود، احیا کرد و سخنگوی هیأت رئیسهٔ مجلس گفت که این کارتها فقط برای ساماندهی توزیع بنزین و برای جلوگیری از قاچاق آن است.
تصویر نسبتاً جامع رژیم
بهطور کلی تصویری که این دادهها از رژیم به دست میدهد یک رژیم از هم گسیخته، وحشتزده و هراسان است. رژیمی که کنترل را در بسیاری از زمینهها از دست داده و غرقه در انواع بحرانهاست.
برای آن که این تصویر قدری روشنتر شود، به چند ویژگیاشاره میگردد.
اولاً این رژیم همچنان که یک عضو مجلس ارتجاع (امیر خجسته) هم گفت: رژیمی است که بسیاری از امور کشور را ول کرده است و فقط به امور امنیتی و اموری که مستقیماً به بود و نبود خودش ارتباط دارد میپردازد.
این ول شدگی را همهٔ مردم در جریان سیل اخیر بهوضوح به چشم دیدهاند. این ولشدگی در امور جاری هم هست:
بهعنوان نمونه وزارتخانههایی که کارهای خدماتی و در ارتباط با مردم دارند، مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، شهرداریها، صنعت و امثالهم ول شده محسوب میگردند.
یک عضو مجلس به نام جعفرزادهٔ ایمن آبادی میگفت حداقل از دو وزارتخانه اطلاع دارم که تعطیل هستند و وزیران آنها بریدهاند و اگر رودروایسی نبود، همین امروز استعفا میدادند.
البته واقعیت این است که این تنها وزیران کابینه روحانی نیستند که بریدهاند، بریدگی در همه جا بیداد میکند و همگان بریدگی نفر اول و سرکردهٔ کل سپاه را به چشم دیدند.
این دو پدیده یعنی ول کردن کارها و بریدگی به یک موضوع بیشازپیش دامن زده و منجر به غارت و چپاولی شده است که در ابعادی بسیار بزرگتر از آنچه قبلاً بود، جاریست.
نمونههای چپاول
یکی از اعضای مجلس به نام حاجی دلیگانی در جلسهٔ یکشنبه ۱۵اردیبهشت مجلس رژیم که در آن تحقیق و تفحص از عملکرد بانک مرکزی رژیم تصویب شد، فاش کرد ادعای دولت روحانی و بانک مرکزی که سپردههای تعداد کثیری از غارتشدگان مؤسسات مالی وابسته به سپاه پرداخت شده، «بازی با کلمات» است که نباید فریب آن را خورد.
منظور از بازی با کلمات این است که میگویند «سپرده گذاران را تعیینتکلیف کردهایم. نه «سپردهها» را. باز دقت فرمایید! چرا«تعیین تکلیف کردهایم»؟ و نه اینکه «پرداخت کردهایم»؟ یعنی به افرادی که گفتهاند برو یک سال دیگه بیا پولت را بگیر جزو آمار تعیین تکلیفیها هستند».
به گفتهٔ او سرنوشت ۲۰هزار میلیارد تومانی که بانک مرکزی تحت عنوان اعتبار برای پرداخت سپردهها به «بانکهای خاص» داده است معلوم نیست چرا که وجوه سپردهگذاران پرداخت نشده است. او این ادعای دروغ و این دزدی آشکار را «عمق فاجعه» خواند.
حاجی دلیگانی فاش کرد که بانک مرکزی سپردهگذاران غارت شده را تهدید کرده است که دست به اعتراض نزنند و از آنها «به زور» تعهدات حقوقی و مالی گرفته که علیه بانک مرکزی اعتراض نکنند. او گفت: وضعیت حقوقی و قانونی تعهدات یک طرفهای که از سپردهگذاران میگیرند که حق اعتراض نسبت بهعملکرد و اقدامات بانک مرکزی را ندارند چیست؟ اگر بانک مرکزی آن گونه که میگوید برابر قانون عمل کرده، چرا از اعتراض و شکایت مردم میترسد؟ اگر غیرقانونی عمل کرده چرا عمل کرده و چرا از مردم بهزور حق شکایت و دادخواهی را سلب میکند؟!
به گفتهٔ دلیگانی این مؤسسات سالها با تابلو بانک مرکزی فعالیت کرده و پولهای مردم را گرفتهاند، بانک مرکزی در تمام سنوات فعالیت این مؤسسات از سپرده جذب شده مردم توسط این مؤسسات ۱۳درصد ذخیره قانونی دریافت نمودهاند. اما اکنون یکباره آمده و آنها را ورشکسته اعلام کرده، بدون آن که بگوید اموال منقول و غیرمنقول این مؤسسات کجا رفته و چه شده است؟
دلیگانی پرسید: تکلیف ساختمانها و اموال منقول و غیرمنقول این مؤسسات که بر اثر تورم، ارزش آن چند برابر شده است چه میشود؟
چه کسی این اموال را تملک میکند؟
به چه کسانی با چه شرایطی فروخته شده یا فروخته خواهد شد؟ خط اعتباری از چه زمانی برقرار شد؟
غارت به این دلیل افسارگسیختهتر شده که نه تنها کسی به کسی نیست، بلکه مقامات رژیم که میدانند این رژیم رفتنی است، هر چه میتوانند به جیب میزنند و پولها را برای روز مبادا به خارج میفرستند.
۳۰میلیارد دلاری که گم شد!
بنا به اعلام منابع رژیم از ۴۴میلیارد دلار صادرات کالاهای غیرنفتی تنها ۱۴میلیارد دلار آن به کشور برگشت و معلوم نشد ۳۰میلیارد آن چه شد؟
یا در جریان دلار ۴۲۰۰تومانی معروف به دلار جهانگیری، به نوشتهٔ روزنامههای حکومتی (عصر ایرانیان): دلالان ۲۰۰هزار میلیارد تومان از «دلار جهانگیری» سود کردهاند.
نتیجهٔ این چپاول افسارگسیخته، فروپاشی اقتصادی است که خود را در افزایش قیمت همهٔ کالاها و همچنین ارز نشان میدهد و قیمت ارز بهطور مستمر رو به افزایش است.
یکی دیگر از ویژگیهای این وضعیت به هم ریخته و دستپاچگی مقامات، از یکسو بیتصمیمی و بلاتکلیفی و از سوی دیگر اتخاذ تصمیمهای خلق الساعه و ناگهانی و همچنین عقبنشینی از این تصمیمها است. مانند برکناری سرکردهٔ کل سپاه پاسداران، فرستادن عجولانهٔ ظریف برای دریوزگی از آمریکا و اعلام ناگهانی افزایش قیمت و سهمیهبندی بنزین. که خامنهای از هر دو عقبنشینی کرد و جالب است که سعی کرد کاسه کوزه خبر افزایش قیمت بنزین را بر سر چند مهره و کارمند وزارت نفت بشکند.
رژیم به چه چیزی بند است؟!
در مورد این رژیم هرگز نباید انتظار داشت که فروپاشی اتفاق بیفتد. فروپاشی متصور نیست. این رژیم دیکتاتوری تنها با قهر و قیام مردم که بهطور قانونمند سازمانیافته و متشکل خواهد بود، امکانپذیر است. این وضعیت که موجب میشود مردم روزبهروز فقیرتر و محرومتر شوند، البته این خود رژیم است که راه را برای سرنگونی هر چه سهلتر و سریعتر رژیم هموار میکند.
خوشبختانه جوانان و اعضای کانونهای شورشی که از نزدیک نبض جامعه را در دست دارند پیام این وضعیت را دریافتهاند و مستمراً در حال پیشروی و گسترشاند. بنابراین، شرایط موجود اگر چه تا آنجا که به رژیم برمیگردد فوقالعاده تیره و تار است، اما در وجه مردمی و انقلابی آن این شرایط مبشر نزدیکی بردمیدن سپیدهٔ آزادی و رهایی است.
این روزها وضعیت عجیبی در رژیم حاکم است که بهنظر میرسد کلماتی مثل بحران برای بیان آن دیگر نارساست و کلمات و واژگان جدیدی برای توصیف آن بایستی ابداع کرد. این واقعیت را هر کس که به واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کنونی ایران نگاه کند، یا حتی به حرفهایی که خود مهرهها و رسانههای رژیم میگویند و مینویسند، بشنود یا بخواند به آن پی میبرد
آشفتگی سیستماتیک
« مشخص نیست چه کسی کشور را اداره میکند و معلوم نیست مرزها دست چه کسی است؟! همه چیز به هم ریخته است و هیچ چیز سر جای خودش نیست و سردرگمی عجیبی در جامعه پدید آمده و کسی پاسخگوی وضعیت موجود نیست».
این حرفهای یکی از اعضای اپوزیسیون یا مخالفان نظام نیست. اظهارات یکی از اعضای مجلس ارتجاع به نام امیر خجسته است که بهعنوان «رئیس فراکسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی» معرفی میشود. وی با برشمردن چند مورد از عملکردهای مفتضح رژیم از جمله میگوید: «از یک طرف فوج فوج گوسفندهای مولد و باکیفیت ما ـ برنامهریزی شده ـ به کشورهای عربی و پاکستان صادر و از سوی دیگر، با دلار ۴۲۰۰تومانی گوشت وارد کشور میشود و با قیمت ۱۲۰هزار تومان به دست مصرف کننده میرسد».
این عضو مجلس ارتجاع میافزاید: «ما با این کار به جهان میگوییم که نمیتوانیم کشور را مدیریت کنیم؛ یعنی از یک طرف، ارز از کشور خارج میکنیم و از سوی دیگر، مواد اولیه خود را از دست میدهیم. این مدیریت نیست».
اکنون این اعضای مجلس ارتجاع هستند که صریحاً میگویند: «در رژیم همه چیز به امان خدا رها شده است. همه چیز ول شده و رهاست، کسی به کسی نیست، وزیران دولت بریده و منفعل شده و بعضی از وزارتخانهها تعطیل است و...».
واقعیت چیست؟
آیا واقعاً همین طور است؟
آیا این حرفها را بایستی در چارچوب تضادها و جنگ و جدال باندهای درونی رژیم تفسیر کرد؟ رژیم چرا و چگونه به این نقطه رسیده است؟
رژیم با این وضعیت چگونه سر پا مانده است؟
سرنوشت چنین رژیمی چیست؟
آنچه خواندید عمدتاً مربوط به جلسهٔ یکشنبه ۱۵اردیبهشت ۹۸مجلس ارتجاع بود، جلسه روز بعد غیرعلنی بود، اما در بخشی که جلسه علنی بود، بهنظر میرسد که در واقع ادامهٔ همان بحث روز پیش بود، گرانیها و بهخصوص گرانی بنزین بود و در این رابطه اعضای مجلس صحبت کردند و گویا به تصمیمی هم رسیدند.
در جلسهٔ روز دوشنبه ۱۶اردیبهشت یکی از اعضای مجلس به نام سهیلا جلودارزاده نسبت به خطر نابودی و سقوط رژیم هشدار داد و گفت: «اگر از این امر تخطی شود چه آگاهانه و چه از سر غفلت بنابه سنت الهی بعد از تذکرات و حجتهای آشکار خداوند حکم به تنبیه، عذاب و نابودی حاکمان میدهد».
همین فرد در مورد شرایط زندگی کارگران گفت که شرایط زندگی آنها یادآور قرون وسط است و زندگی آنها با این شرایط امکان ندارد.
یکی دیگر از اعضای مجلس به نام نقوی حسینی خطاب به روحانی گفت: بعضی از وزرای شما بریدهاند و خود وزیر اعلام میکند که من قادر به ادارهٔ وزارتخانه نیستم. همین فرد بازار را آشفته و لجام گسیخته توصیف کرد و گفت گران شدن بنزین یعنی آتش زدن به خرمن نارضایتیها.
و بالاخره مجلس ارتجاع رسماً از افزایش قیمت و از سهمیهبندی عقبنشینی کرد و کارت سوختی را که از قبل هم بود، احیا کرد و سخنگوی هیأت رئیسهٔ مجلس گفت که این کارتها فقط برای ساماندهی توزیع بنزین و برای جلوگیری از قاچاق آن است.
تصویر نسبتاً جامع رژیم
بهطور کلی تصویری که این دادهها از رژیم به دست میدهد یک رژیم از هم گسیخته، وحشتزده و هراسان است. رژیمی که کنترل را در بسیاری از زمینهها از دست داده و غرقه در انواع بحرانهاست.
برای آن که این تصویر قدری روشنتر شود، به چند ویژگیاشاره میگردد.
اولاً این رژیم همچنان که یک عضو مجلس ارتجاع (امیر خجسته) هم گفت: رژیمی است که بسیاری از امور کشور را ول کرده است و فقط به امور امنیتی و اموری که مستقیماً به بود و نبود خودش ارتباط دارد میپردازد.
این ول شدگی را همهٔ مردم در جریان سیل اخیر بهوضوح به چشم دیدهاند. این ولشدگی در امور جاری هم هست:
بهعنوان نمونه وزارتخانههایی که کارهای خدماتی و در ارتباط با مردم دارند، مانند بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، شهرداریها، صنعت و امثالهم ول شده محسوب میگردند.
یک عضو مجلس به نام جعفرزادهٔ ایمن آبادی میگفت حداقل از دو وزارتخانه اطلاع دارم که تعطیل هستند و وزیران آنها بریدهاند و اگر رودروایسی نبود، همین امروز استعفا میدادند.
البته واقعیت این است که این تنها وزیران کابینه روحانی نیستند که بریدهاند، بریدگی در همه جا بیداد میکند و همگان بریدگی نفر اول و سرکردهٔ کل سپاه را به چشم دیدند.
این دو پدیده یعنی ول کردن کارها و بریدگی به یک موضوع بیشازپیش دامن زده و منجر به غارت و چپاولی شده است که در ابعادی بسیار بزرگتر از آنچه قبلاً بود، جاریست.
نمونههای چپاول
یکی از اعضای مجلس به نام حاجی دلیگانی در جلسهٔ یکشنبه ۱۵اردیبهشت مجلس رژیم که در آن تحقیق و تفحص از عملکرد بانک مرکزی رژیم تصویب شد، فاش کرد ادعای دولت روحانی و بانک مرکزی که سپردههای تعداد کثیری از غارتشدگان مؤسسات مالی وابسته به سپاه پرداخت شده، «بازی با کلمات» است که نباید فریب آن را خورد.
منظور از بازی با کلمات این است که میگویند «سپرده گذاران را تعیینتکلیف کردهایم. نه «سپردهها» را. باز دقت فرمایید! چرا«تعیین تکلیف کردهایم»؟ و نه اینکه «پرداخت کردهایم»؟ یعنی به افرادی که گفتهاند برو یک سال دیگه بیا پولت را بگیر جزو آمار تعیین تکلیفیها هستند».
به گفتهٔ او سرنوشت ۲۰هزار میلیارد تومانی که بانک مرکزی تحت عنوان اعتبار برای پرداخت سپردهها به «بانکهای خاص» داده است معلوم نیست چرا که وجوه سپردهگذاران پرداخت نشده است. او این ادعای دروغ و این دزدی آشکار را «عمق فاجعه» خواند.
حاجی دلیگانی فاش کرد که بانک مرکزی سپردهگذاران غارت شده را تهدید کرده است که دست به اعتراض نزنند و از آنها «به زور» تعهدات حقوقی و مالی گرفته که علیه بانک مرکزی اعتراض نکنند. او گفت: وضعیت حقوقی و قانونی تعهدات یک طرفهای که از سپردهگذاران میگیرند که حق اعتراض نسبت بهعملکرد و اقدامات بانک مرکزی را ندارند چیست؟ اگر بانک مرکزی آن گونه که میگوید برابر قانون عمل کرده، چرا از اعتراض و شکایت مردم میترسد؟ اگر غیرقانونی عمل کرده چرا عمل کرده و چرا از مردم بهزور حق شکایت و دادخواهی را سلب میکند؟!
به گفتهٔ دلیگانی این مؤسسات سالها با تابلو بانک مرکزی فعالیت کرده و پولهای مردم را گرفتهاند، بانک مرکزی در تمام سنوات فعالیت این مؤسسات از سپرده جذب شده مردم توسط این مؤسسات ۱۳درصد ذخیره قانونی دریافت نمودهاند. اما اکنون یکباره آمده و آنها را ورشکسته اعلام کرده، بدون آن که بگوید اموال منقول و غیرمنقول این مؤسسات کجا رفته و چه شده است؟
دلیگانی پرسید: تکلیف ساختمانها و اموال منقول و غیرمنقول این مؤسسات که بر اثر تورم، ارزش آن چند برابر شده است چه میشود؟
چه کسی این اموال را تملک میکند؟
به چه کسانی با چه شرایطی فروخته شده یا فروخته خواهد شد؟ خط اعتباری از چه زمانی برقرار شد؟
غارت به این دلیل افسارگسیختهتر شده که نه تنها کسی به کسی نیست، بلکه مقامات رژیم که میدانند این رژیم رفتنی است، هر چه میتوانند به جیب میزنند و پولها را برای روز مبادا به خارج میفرستند.
۳۰میلیارد دلاری که گم شد!
بنا به اعلام منابع رژیم از ۴۴میلیارد دلار صادرات کالاهای غیرنفتی تنها ۱۴میلیارد دلار آن به کشور برگشت و معلوم نشد ۳۰میلیارد آن چه شد؟
یا در جریان دلار ۴۲۰۰تومانی معروف به دلار جهانگیری، به نوشتهٔ روزنامههای حکومتی (عصر ایرانیان): دلالان ۲۰۰هزار میلیارد تومان از «دلار جهانگیری» سود کردهاند.
نتیجهٔ این چپاول افسارگسیخته، فروپاشی اقتصادی است که خود را در افزایش قیمت همهٔ کالاها و همچنین ارز نشان میدهد و قیمت ارز بهطور مستمر رو به افزایش است.
یکی دیگر از ویژگیهای این وضعیت به هم ریخته و دستپاچگی مقامات، از یکسو بیتصمیمی و بلاتکلیفی و از سوی دیگر اتخاذ تصمیمهای خلق الساعه و ناگهانی و همچنین عقبنشینی از این تصمیمها است. مانند برکناری سرکردهٔ کل سپاه پاسداران، فرستادن عجولانهٔ ظریف برای دریوزگی از آمریکا و اعلام ناگهانی افزایش قیمت و سهمیهبندی بنزین. که خامنهای از هر دو عقبنشینی کرد و جالب است که سعی کرد کاسه کوزه خبر افزایش قیمت بنزین را بر سر چند مهره و کارمند وزارت نفت بشکند.
رژیم به چه چیزی بند است؟!
در مورد این رژیم هرگز نباید انتظار داشت که فروپاشی اتفاق بیفتد. فروپاشی متصور نیست. این رژیم دیکتاتوری تنها با قهر و قیام مردم که بهطور قانونمند سازمانیافته و متشکل خواهد بود، امکانپذیر است. این وضعیت که موجب میشود مردم روزبهروز فقیرتر و محرومتر شوند، البته این خود رژیم است که راه را برای سرنگونی هر چه سهلتر و سریعتر رژیم هموار میکند.
خوشبختانه جوانان و اعضای کانونهای شورشی که از نزدیک نبض جامعه را در دست دارند پیام این وضعیت را دریافتهاند و مستمراً در حال پیشروی و گسترشاند. بنابراین، شرایط موجود اگر چه تا آنجا که به رژیم برمیگردد فوقالعاده تیره و تار است، اما در وجه مردمی و انقلابی آن این شرایط مبشر نزدیکی بردمیدن سپیدهٔ آزادی و رهایی است.