۱۳۹۸ خرداد ۸, چهارشنبه

دعوای همه‌پرسی، مفهوم و ریشه‌های آن

سخن روز
روحانی اخیراً پیشنهاد کرد که بعضی مسائل مورد اختلاف در رأس نظام به‌نظر مردم گذاشته شود؛ این حرف به جنجال جدیدی در رژیم بین دو باند حاکم انجامیده و به جنگ قدرت درون رژیم دامن زده است.سؤالات مختلفی حول این موضوع مطرح است، از جمله این‌که چرا روحانی این بحث را مطرح کرد؟ آیا این یک مانور و ترفند است یا دعوای واقعی در کار است؟در دعوایی که بین دو باند بر سر این موضوع در گرفته، چه مسائلی مطرح شده است؟

مطرح شدن بحث همه‌پرسی از یک‌سو انعکاس در گل‌ماندگی مطلق رژیم و نهایت بن‌بست‌ است و از سوی دیگر نشانهٔ منتهای شدت بحران درونی و جنگ قدرت در رأس نظام و مشخصاً بین خامنه‌ای و روحانی است. در گل‌ماندگی رژیم و دولت روحانی چنان است که اعضا و وابستگان باند خودش هم به آن اذعان می‌کنند و این‌که وزیران دولت روحانی بریده‌اند و هیچ کاری نمی‌تواند بکند. روحانی در پاسخ به این حملات، بحث اختیارات و بحث بازنگری قانون اساسی را مطرح کرده که بگوید من به این دلیل نمی‌توانم کاری کنم که اختیارات ندارم؛ برای اختیارات بیشتر هم باید در قانون اساسی بازنگری شود و بعضی مواد آن در جهت افزایش قدرت رئیس‌جمهور تغییر کند.

باند مقابل و حتی کسانی از باند خودش هم می‌گویند مگر تو در چارچوب همین قانون اساسی موجود کاری کرده‌ای که اکنون خواستار اختیارات بیشتر هستی؟
همه‌پرسی برای حل کدام مساله؟ 
منظور روحانی از اختیارات چنان که خودش هم یک بار گفت، اختیار در مورد ملاقات و مذاکره است؛ مذاکره هم یعنی مذاکره با آمریکا. یعنی در واقع بحث همه‌پرسی در ریشه به رویارویی دو خط در رژیم برمی‌گردد: یکی می‌گوید راه‌حل و راه نجات رژیم در رابطه و کنار آمدن با آمریکاست و باند مقابل می‌گوید این راه به نفی نظام ولایت فقیه و سرنگونی راه می‌برد و ما چاره‌یی جز ایستادگی نداریم.

۴، ۵مسألهٔ دیگر که روحانی اشاره می‌کند دقیقاً معلوم نیست که چیست و از باند خودش هم اعتراض می‌کنند که چرا رک و راست نمی‌گویی که منظور چیست؟
مخاطب کیست؟ 
نکته دیگر در بحث همه‌پرسی این است که: مخاطب این بحث کیست؟ آیا مخاطب داخل رژیم و مشخصاً خامنه‌ای است؟

و روحانی می‌خواهد با این بحث روی مردم تأثیر بگذارد یا روی طرف حسابهای خارجی؟

روشن است که مخاطب مطلقاً مردم نیستند؛ چرا که مردم اساساً وقعی به نمایشات مسخرهٔ رژیم تحت عنوان انتخابات و همه‌پرسی و از این قبیل نمی‌گذارند، از نظر مردم ایران هر دو باند سر و ته یک کرباس و نامشروع هستند. مخاطب روحانی در این بحث در وهلهٴ اول خود خامنه‌ای است. حرف وی با خامنه‌ای این است که: یا خودت مسئولیت بپذیر و آن گونه که می‌خواهی پیش ببر! یا اختیارات کافی به من واگذارکن تا من بتوانم ببرم و بدوزم! چرا که خامنه‌ای از یک‌سو هم در ریز تا درشت مذاکرات هسته‌یی دخالت می‌کند؛ و هم هنگامی که کار خراب می‌شود، با دوگانه‌گویی و دو دوزه بازی ژست اپوزیسیون گرفته و کاسه کوزه را بر سر روحانی و باند او می‌شکند!

روحانی در سخنرنی اخیر خود با گردانندگان رسانه‌های حکومتی در روز ۴خرداد، مشخصاً به همین موضوع اشاره کرد و با اشاره به شرایط سخت و خاصی که رژیم در آن گیر افتاده، گفت: « اولین روزی که تحریم جدید آغاز شد خدمت رهبری من گفتم، گفتم امروز کشور فرمانده می‌خواهد امروز جنگ است و این جنگ فرمانده می‌خواهد و خدمت ایشان گفتم که بهترین فرمانده شخص شما هستید ما هم همه مطیع هستیم شما فرماندهی را به عهده بگیرید. ایشان فرمود نه و بعد فرمود خودتون باید فرماندهی را به عهده بگیرید. اشکال ندارد هر کس می‌خواهد فرمانده بشود هیچ مهم نیست اما اختیارات فرماندهی مهمه! والا خوب انافرمانده! نتیجه؟!».

روحانی در همان سخنرانی با برملا کردن دودوزه بازیهای خامنه‌ای که تقصیر شکست برجام را به گردن روحانی می‌اندازد و خود را مخالف این توافق وانمود می‌کند، یادآوری کرد در سال۸۳خامنه‌ای حتی با همه‌پرسی بر سر آغاز مذاکرات موافق بوده است.

البته در بحث رفراندوم، روحانی و باند او گوشهٔ چشمی هم به طرفهای خارجی و تتمهٔ جماعت مماشاتگر دارند که در داخل رژیم، جناحی به‌اصطلاح مدره و طرفدار مذاکره و تعامل وجود دارد، اما به‌نظر نمی‌رسد که با پایان عهد مماشات، این پیام اصلاً گیرنده‌ای داشته باشد و بتواند مسأله‌یی از رژیم حل کند.
علت مطرح شدن بحث در شرایط فعلی
رژیم در شرایط ویژه‌ای به‌سر می‌برد آن‌چنان‌که خامنه‌ای در سخنرانی اول خرداد، خطاب به نیروهایش گفت: بروید و زمینه‌های روی کار آمدن یک دولت جوان و حزب‌اللهی را آماده کنید، تنها در این صورت است که «غصّه‌های شما پایان خواهد پذیرفت؛ این غصّه‌ها هم البتّه فقط مخصوص شماها نیست»! یعنی غصهٔ من هم هست!

این همان خامنه‌ای است که بارها گفته است من از تمام دولتها حمایت کرده‌ام و می‌کنم، اما با این حرف در واقع تیر خلاص به دولت محتضر روحانی شلیک می‌کند. در واقع سخنان بعدی روحانی و مطرح کردن مجدد اختیارات و بازنگری قانون اساسی، همان‌طور که آسوشیتدپرس هم گفته در جواب این حملهٔ خامنه‌ای است.

از طرف دیگر روحانی هم که تا قبل از این اساساً امیددرمانی می‌کرد و تلاش می‌کرد مسائل و بحرانها و حتی سیل با آن ابعاد را کوچک و رژیم را مسلط بر اوضاع نشان دهد،‌ این روزها یک ترجیع بند از دهانش نمی‌افتد و آن هم این‌که شرایط خیلی سخت است و حتی روحانی در یک سخنرانی خطاب به به‌اصطلاح اصحاب فرهنگ و هنر گفت:‌ «روزهای ما سخت است، بیش از آنچه فکر می‌کنید! ما روزهای سختی داریم. بیش از آن ‌چه شما فکر می‌کنید روزهای ما سخت است.. سختیها بگونه‌ای ست که بعضی شبها اگر من دو ساعت بخوابم خیلی خدا را شکرگذارم که دو ساعت خوابیدم».

بنابراین وقتی مطرح می‌شود بحران زدگی رژیم با هیچ زمان دیگری قابل مقایسه نیست، حرف بالاترین سردمداران رژیم است.
ریشه بحران
ریشهٔ بحران و در‌ گل‌ماندگی هم، بن‌بست و ناتوانی در برابر بحران اجتماعی و در هراس از قیام است. اولین باری که روحانی موضوع بازنگری در قانون اساسی را مطرح کرد، در سخنرانی به‌ مناسبت ۲۲بهمن ۹۶و بعد از قیام دیماه ۹۶بود. قیام سراپای رژیم را تکان داده و غرق در وحشت کرده بود و روحانی با طرح این موضوع در واقع تلاش می‌کرد مفری برای رژیم پیدا کند، اکنون نیز در رژیم این احساس عمومیت دارد که جامعه در آستانهٔ انفجار است.

جهانگیری شرایط اجتماعی را به اتاق پر از گازی تشبیه کرده بود که یک جرقه آن را به آتش می‌کشد.

رحمانی فضلی وزیر کشور آخوند روحانی در وحشت از خیزشهای اجتماعی و شرایط انفجاری جامعه گفت:‌ «در حال حاضر ما در شرایط خاصی قرار داریم. به‌صورت ناخواسته وارد شرایط بین‌المللی شده‌ایم که به ما تحمیل شده است. هدف اصلی آنان این است اثرات همه فشارهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و تحریمی را در داخل ایران ببینند. از دیماه ۹۶تا هر اتفاق دیگری روزشمار برای پایان حکومت گذاشتند. آنان اعتراضات عمومی، خستگی مردم و نارضایتی عمومی را می‌خواهند».

محسن هاشمی پسر رفسنجانی و رئیس شورای شهر تهران در ۳۰اردیبهشت ۹۷گفت: «نارضایتی مردم در شرایط فعلی بزرگترین تهدید برای نظام و خطرناک‌تر و مهمتر از تهدیدات خارجی است».

بنابراین اگر دیده می‌شود که بحران در رأس نظام تا این حد بالا گرفته که ولی‌فقیه عملاً حکم ابطال دولت خودش را می‌دهد و روحانی و باند او ولی‌فقیه را و قدرت مطلقهٔ او را با بحث بازنگری قانون اساسی به چالش می‌کشند، ریشهٔ همهٔ اینها به جامعهٔ در آستانهٔ انقلاب و ضعف و درماندگی مفرط رژیم در قبال این تقدیر تاریخی برمی‌گردد. تقدیری که ارادهٔ خلق قهرمان ایران و بازوی پراقتدارش ارتش آزادی و یکانها و کانون‌های شورشی آن را رقم می‌زنند.