۱۳۹۸ خرداد ۶, دوشنبه

تشدید بحران در رأس نظام

سخن روز
خامنه‌ای روز چهارشنبه اول خرداد ۹۸در جمع عوامل حکومتی خود در دانشگاهها درخواستهای مکرر هفته‌های اخیر روحانی مبنی بر طلب اختیارات بیشتر و بازنگری در قانون اساسی را رد کرد و تأکید کرد قانون اساسی مشکلی ندارد و «ما کارگزارها مشکل داریم».


روحانی نیر در پاسخ روز شنبه ۴خرداد در جمع گروهی از گردانندگان رسانه‌های حکومتی به خامنه‌ای پاسخ داد!

آخوند روحانی درخواست اختیارات فرماندهی جنگ، مشابه جنگ ۸ساله را که در روز دوشنبه ۳۰اردیبهشت به‌عمل آورده بود، مجدداً و به‌طور علنی همراه با لولوخرخره نظرپرسی جلوی ولی‌فقیه گذاشت.

رئیس‌جمهور ورشکسته ولایت فقیه در واکنشی تدافعی به تودهنی که خامنه‌ای بابت طرح مسأله رفراندم و درخواست اختیارات به او زده بود،‌ ضمن روضه‌خوانی درباره شرایط بسیار سخت نظام ولایت فقیه که آن را مشابه دوران جنگ ضدمیهنی و بدتر از آن توصیف می‌کرد، بار دیگر بحث رفراندوم و اختیاراتش را پیش کشید. روحانی یک قدم جلو گذاشت و داستان گفتگوهای خودش و خامنه‌ای بر سر رفراندوم هسته‌یی برای شروع مذاکرات برجام را در سال ۸۳پیش کشید

با این‌که خامنه‌ای با صراحت موضوع اختیارات را رد کرد و به‌نظر می‌رسید که این بحث دیگر فیصله پیدا کرده، اما چرا دوباره روحانی آن را مطرح کرد؟

واقعیت این است که بحث و دعوای اصلی بر سر اختیارات نیست، بحث در گل ماندگی نظام است و بن‌بست مطلقی که رژیم در همهٔ زمینه‌ها با آن مواجه است و قدم از قدم نمی‌توند بردارد. اینها بهانه‌ها و توجیهاتی برای سرپوش گذاشتن بر مسأله اصلی است که همان «بی‌راه‌حلی» نظام است. کما این‌که روز یکشنبه ۵خرداد هم در مجلس ارتجاع یکی از اعضای مجلس از باند خامنه‌ای با حمله به روحانی و زیر سؤال بردن ادعای نداشتن اختیارات توسط او گفت:‌ «دولت با اختیارات وسیعی که در حوزه بودجه، سیاست‌گذاری برای بانک مرکزی، مدیریت بانکها، تولید، کشاورزی، نفت و... داشت، کدام طرح مشکل گشای اقتصادی برای کشور را به سرانجام رسانده است؟ در عرصه سرمایه‌گذاری در حوزه نفت در کشور چه اتفاقات مثبتی افتاده است؟»

بعد هم اضافه کرد: « اگر آقای رئیس‌جمهور اختیارات لازم و مطلوب خود را نداشت، چرا اساساً کاندیدای رئیس‌جمهوری شد؟ ایشان مگر با این شعار که همه مشکلات راه‌حل دارد و آنها را حل خواهد کرد کاندیدا نشد؟ اگر ایشان در این باره دروغ گفته است باید محاکمه شود، اما اگر دروغ نمی‌گفته و نسبت به اختیارات رئیس‌جمهور در کشور آگاهی نداشته است، امروز باید پاسخگو باشد که چرا کاندیدا شد؟».

بالآنس روحانی بین مجیزگویی و جوابگویی
از قضا روحانی به این حرف که پس چرا کاندیدا شد، جواب داده و گفت که در دولت یازدهم شرایط فرق می‌کرد و یک‌مرتبه با قیام دیماه همه چیز در داخل و خارج به هم خورد. روز شنبه ۴خرداد هم این معنا را روحانی چندین بار با عبارت «شرایط»، «شرایط بسیار سختی است» و مانند آنهاو بعد تکرار کرد و در اثبات حرف خود گفت: «من به‌عنوان مسئول کشور این را می‌گویم، اگر واقعیت نیست مرا محاکمه کنید»!  هم به‌طور سربسته آدرس شخص خامنه‌ای را داد و خطاب به گردانندگان رسانه‌های رژیم گفت: «مگر این وضعیت فقط خاص دولت است؟ اما شما جاهای دیگر را نمی‌گویید چون می‌ترسید»!

اکنون این سؤال مطرح است در حالی که روحانی در دورهٔ دوم ریاست‌جمهوری خود، اساساً خط مجیزگویی از خامنه‌ای را در پیش گرفته است، در حالی که صدای اعضای باند خودش را هم درآورده، ولی چرا شنبه شب ۴خرداد این‌گونه با خامنه‌ای وارد تضاد شد و حرفهای درشتی علیه او مطرح کرد؟

البته تا آنجا که به تمایل روحانی برمی‌گردد، او هم‌چنان می‌خواهد خط مجیزگویی را ادامه دهد و تا آنجا که می‌تواند به‌قول معروف سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندد و خود را جلوی شاخ ولی‌فقیه نیندازد. ولی شدت بحرانها و فشار ناشی از آن به او این اجازه را نمی‌دهد. به‌عنوان نمونه در مجلس یا نمایشهای جمعه بسیاری نکات بار او و دولتش می‌کنند و مثل نقل و نبات به او و افراد دولتش صفت «واداده و خائن و جاسوس» و امثالهم نثار می‌کنند و هیچ جای آبادی برای روحانی و دولت او باقی نگذاشته‌ و همهٔ تقصیرات را به گردن او و دولتش می‌اندازند. لذا این پتانسیل نیرومند سیاسی و اجتماعی او را ناچار از جوابگویی می‌کند، به این جهت است که او به تناوب بین «مجیزگویی و جوابگویی» در نوسان است. این وضعیت منجر به صحنه فضاحت‌بار پاسکاری اداره امور نظام بحران‌زده بین روحانی و خامنه‌ای شده است. روحانی می‌گوید که در شروع دور تازه تحریم‌ها به خامنه‌ای گفته است خودت فرماندهی را به دست بگیر اما خامنه‌ای قبول نکرده و گفته است خود روحانی فرمانده باشد. و حالا روحانی شاکی است که فرمانده بدون اختیارات به‌درد نمی‌خورد.

اهمیت براندازان 
این روش البته خودش یکی از شاخصهای تزلزل رژیم است. دینامیسم اصلی این وضعیت، بحران سرنگونی و شرایط انفجاری جامعه است که در فرهنگ رژیم از آن با عبارت بی‌اعتمادی مردم نام می‌برند.

روحانی در همین جایی که مارک خیانت را به باند رقیب زد همین جا بود که گفت شما خیال می‌کنید که اگر این دولت را بکوبید و از دور خارج کنید، آلترناتیو و جایگزین، دولت شما خواهد بود؟!

و در همین جا بود که با نهایت وقاحت و سفلگی درون مایهعمیقاً ضدمردمی خود را بارز کرد و گفت مردم شب سفرهٔ کوچکتری داشته باشند، منظورش این بود که نان شب نداشته باشند، ولی تا مادامی که دست از رژیم برنداشته‌اند و اعتماد دارند که معنی حرفش این است که تا زمانی که علیه نظام برنخاسته‌اند و مشکل امنیتی نشده، مهم نیست.

مضمون همین حرف را در جلسهٔ یکشنبه مجلس هم یکی از اعضای مجلس ارتجاع از باند روحانی به نام محمد کاظمی چنین بیان کرد: « باید از فردایی بترسیم که با ندانم کاری و موقع ناشناسی و ناامید کردن مردم از تاثیر چهره‌ها و جریانهای متعهد، براندازان... معرکه گردان میدانهای سیاسی کشور شوند».

از قضا حرف باند خامنه‌ای هم همین است و می‌گویند با این بی‌عملی و فسادی که دولت دارد، مردم اعتمادشان را به نظام از دست داده‌اند و به طرف نیروی برانداز می‌روند. روحانی بخشی از حرفهای خودش را به جوابگویی به همین حرف اختصاص داد و به نوعی نارضایتی مردم را رد کرد و به‌طور سخیفی گفت: من خودم بارها گفتم. گفتم من روزانه نظرسنجی می‌کنم! یعنی تو خیابون وقتی با ماشین می‌روم تمام چهره‌های مردم را من نگاه می‌کنم! چند نفر لبخند دارند چند نفر عصبانی هستند چند نفر قیافه‌شان گرفته و به هر شهری میرم و تو هر جمعیتی که می‌روم خودم نظرسنجی می‌کنم می‌بینم نگاه آدمها را نسبت به خودم! آن که با محبت نگاه می‌کند آن که با تشکر نگاه می‌کند آن که ناراحت است آن که نقد دارد آن که می‌گوید نه این جوری نیست حالا حرف نمی‌زند با چشمش با چهره اش.

به هر حال صرف‌نظر از سخافت حرف در مورد نظرسنجی شیادانه‌اش، مشخص است دعوا بر سر چیست؟ دعوا بر سر خشم و نارضایتی انفجاری جامعه است که هر دو باند تا آنجا که بتوانند تلاش می‌کنند آن را انکار کنند، کما این‌که خامنه‌ای هم در سخنرانی‌های خود همیشه رویگردانی مردم و جوانان از نظام را که دجالگرانه تحت عنوان دین و مذهب مطرح می‌کند، رد می‌کند.

واقعیت این است که جوابگویی روحانی و افشاگری علیه دودوزه بازی خامنه‌ای نشانهٔ تضعیف موقعیت شدید خامنه‌ای است. اما از آنجا که در معادلات درون رژیم به‌علت شکست برجام، روحانی بیشتر از خامنه‌ای تضعیف شده و از دولت او به جز پوسته‌یی باقی نمانده است، او در عین‌حال ناچار است مجیزگویی از خامنه‌ای را ادامه بدهد و وجه غالب صحبت‌های او مجیزگویی است.

 آماده‌سازی برای انتخابات یا وحشت از مردم؟! 
برخی ناظران مطرح می‌کنند علت برخوردهای اخیر روحانی و خامنه‌ای خیز آنها برای انتخابات آینده است چه بحث اختیارات روحانی و چه بحث دولت حزب‌الهی خامنه‌ای

اما همان‌طور که توضیح داده شد علت این کشمکش‌ها و تشدید آنها، انتخابات و حتی جنگ قدرت باندهای درون رژیم نیست. بلکه علت اصلی جنگ عموم مردم ایران و مقاومت ایران با این رژیم است. امری که جنگ قدرت یا بحران درونی رژیم هم ناشی از آن است.

حرف روحانی این است که آمریکا زمانی اقدام به خروج از برجام کرد و در خط تشدید بحرانها افتاد که احساس کرد مردم ایران علیه نظام هستند، اکنون نیز آمریکا تنها هنگامی دست از تحریم‌ها و کلاً سیاست خصمانه بر می‌دارد که ببیند مردم اعتمادشان به نظام را از دست نداده‌اند و پشت نظام هستند. امری که البته هم خامنه‌ای و هم روحانی باید خوابش را ببینند. به‌ویژه با خونی که در تمامی این سال‌ها از مردم بر زمین ریخته‌اند و تمامی جنایاتی که هم اینک نیز نسبت به مردم اعمال می‌کنند.