۱۳۹۸ خرداد ۷, سه‌شنبه

معنی تحرکات سیاسی اخیر رژیم

سخن روز
ظریف در جریان سفر دوره‌ای خود به کشورهای آسیایی (در آخرین حلقهٔ این سلسله سفرها) به عراق رفته و با مقامهای آن کشور ملاقات و گفتگو کرده است. همزمان با ظریف، عراقچی معاون او هم از روز یکشنبه سفری را آغاز کرده که مقصد اول آن عمان است و سپس به قطر و کویت می‌رود. با آن که ناظران و تحلیلگران سیاسی در رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مضمون این سفرها را درخواست رژیم از این کشورها برای میانجیگری بین رژیم و آمریکا می‌دانند، اما خود رژیم این را تکذیب می‌کند

چه خبراست
ه خبر است؟ مشخص است که رژیم مثل همیشه تلاش می‌کند روی واقعیت را بپوشاند و اکنون نیز دارد دروغ می‌گوید. اظهارات مقامات عراقی هم همین را تأیید می‌کند. ضمن این‌که خود ظریف هم در جریان سفر به عراق گفت رژیم آخوندی از همه پیشنهادات گفتگو و تنش‌زدایی استقبال می‌کند. علاوه بر اینها سفرهای پشت سر هم وزیر خارجهٔ عمان به تهران، و اکنون هم سفر عراقچی به عمان، که پیوسته به‌عنوان واسطه بین رژیم و آمریکا معروف بوده، معنایی جز این نمی‌تواند داشته باشد.

علاوه بر همهٔ اینها به‌دنبال سفر چند روز پیش ظریف به ژاپن،‌ این کشور برای میانجی گری بین رژیم و آمریکا اعلام آمادگی کرده و حتی گفته می‌شود که قرار است نخست‌وزیر این کشور در اقدامی کم‌سابقه به‌زودی به تهران سفر کند. بنابراین دیگر ابهامی در این مورد نمی‌تواند وجود داشته باشد که مضمون دوره‌گردیهای اخیر ظریف و معاونش التماس و درخواست از این کشورها برای میانجیگری برای آنها نزد آمریکاست.
نگاهی به یک تناقض
اکنون اگر سؤالی مطرح باشد این است که: مگر خامنه‌ای هر گونه مذاکره با آمریکا را ممنوع و «سم مهلک» اعلام نکرد، پس چرا اکنون ظریف و وزارت‌خارجه رژیم این‌گونه به‌دنبال پیدا کردن باب مذاکره به جهانگردی افتاده‌اند؟

در این مورد نیز باید یادآوری کرد: خامنه‌ای همیشه مذاکره را معادل ذلت و تسلیم دانسته است، زیرا که پیش‌شرط هر مذاکره نه تنها از طرف آمریکا بلکه اروپا هم؛

دست برداشتن رژیم از سودای اتمی و دست یافتن به بمب اتمی

همچنین دست برداشتن از برنامهٔ موشکی
و ختم دخالت‌های منطقه‌ای است.
به‌ویژه که خامنه‌ای اخیراً مجدداً تصریح کرد این موارد، عوامل قدرت ما هستند و ما نمی‌توانیم از آنها دست برداریم. اما از طرف دیگر روشن است که ظریف و وزارت‌خارجه رژیم نمی‌توانند بدون اجازه خامنه‌ای اقدام به این سفرها کرده و در پی میانجیگری سایر کشورها باشند.
شیوه مزورانه خامنه‌ای همین است! 
در این مورد باید گفت خامنه‌ای به شیوهٔ دجالگرانه همیشگی خود و از آنجا که به‌شدت ضعیف و ناتوان است و قادر نیست در رابطه با رفتن به جانب صلح و خوردن سم مذاکره مسئولیت بپذیرد، با دوگانه‌گویی و به شیوهٔ ‌ یکی به نعل و یکی به میخ، مثل برجام، از یک طرف به آنها می‌گوید بروید مذاکره کنید و از طرف دیگر آنها را مورد شماتت قرار می‌دهد که چرا چنین کردید و چنان نکردید؟! و به این وسیله می‌خواهد راه عقب‌نشینی و گریز از مسئولیت را برای خودش باز نگه ‌دارد که شرایط به هر طرف چرخید، متناسب با آن موضعش را تغییر بدهد. که اینهم ناشی از ضعف جدی خامنه‌ای در مقابله با رقبایش است.
چرا خامنه‌ای مسأله را تعیین‌تکلیف نمی‌کند؟ 
واقعیت این است که در شرایط ضعف و بیچارگی رژیم هم‌چنان که خامنه‌ای گفته است مذاکره معنایی جز تسلیم و ذلت و کار کردی جز «سم» برای رژیم ندارد. چرا که در هر مذاکره هم از نظر آمریکا و هم از نظر اروپا، شرط اول دست برداشتن کامل و تا ابد از بمب اتمی و در وهلهٴ بعد دست کشیدن از برنامهٔ موشکی و دخالت‌های منطقه‌ای است. اما هر کدام از اینها مؤلفه‌های به‌اصطلاح «قدرت» رژیم است و اگر رژیم از آنها دست بردارد، در معرض فروپاشی و سقوط قرار می‌گیرد.

روحانی در سخنرانی اخیر خود با گردانندگان رسانه‌های رژیم فاش کرد: من یک بار دیگر در یک سخنرانی گفته‌ام که در سال ۸۳خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم موضوع هسته‌ای را طبق اصل ۵۹به آراء مردم بگذاریم و توضیح دادم خدمت ایشون و این را مکتوب هم برای ایشان فرستادم علاوه بر حضور و بیان حضوری! ایشون قبول فرمود. گفت خوبه! منتها راجع به زمانش این‌که کی بگذاریم رفراندوم چه جوری بگذاریم صحبتی نشد.

روحانی به این ترتیب برملا کرد که هم اتمی و برجام و عقب‌نشینی در اتمی و هم برگزاری رفراندوم دربارهٔ آن را خامنه‌ای موافقت کرده بود و حالا دارد زیر آن می‌زند.
آیا اوضاع به سمت آرامش می‌رود؟ 
نکته دیگری که در این ماجرا وجود دارد بروز نوعی آرامش در صحنه است. به‌نحوی که برخی ناظران صحنه می‌گویند با این حرف ترامپ در ژاپن که موضع ما تغییر رژیم نیست؛ آیا می‌توان گفت که بحران فروکش کرده و شرایط به سمت آرامش دارد پیش می‌رود؟

در این مورد ابتدا باید این نکته را یادآوری کرد که آمریکا پیوسته حرفش همین بوده که سیاست ما تغییر رژیم نیست.

اما مسأله اصلی در ایران و در داخل ایران است. هنگامی که صحبت از آرامش می‌گردد باید دید در داخل کشور اوضاع چگونه است؟
اوضاع، در داخل‌ کشور تعیین‌تکلیف می گردد 
واقعیت آن که اوضاع داخلی ملتهب و شرایط داخلی انفجاری است.
رحمانی فضلی وزیر کشور آخوند روحانی در وحشت از خیزشهای اجتماعی و شرایط انفجاری جامعه گفت:‌ در حال حاضر ما در شرایط خاصی قرار داریم. به‌صورت ناخواسته وارد شرایط بین‌المللی شده‌ایم که به ما تحمیل شده است. هدف اصلی آنان این است اثرات همه فشارهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و تحریمی را در داخل ایران ببینند. از دیماه ۹۶تا هر اتفاق دیگری روزشمار برای پایان حکومت گذاشتند. آنان اعتراضات عمومی، خستگی مردم و نارضایتی عمومی را می خواهند
حاکمیت بحران انقلابی بر اوضاع مملکت 
در ۳۰اردیبهشت ۹۷محسن هاشمی رئیس شورای شهر تهران گفت: نارضایتی مردم در شرایط فعلی بزرگترین تهدید برای نظام و خطرناک‌تر و مهمتر از تهدیدات خارجی است.

روز ۳۱اردیبهشت کواکبیان نماینده مجلس در جلسه رسمی این مجلس گفت «فساد فساد فساد جوری شده است که مردم می‌گویند که این تحریم‌ها تاثیر چندانی بر اقتصاد ندارد بلکه این پولشویی‌ها این فسادها و این رانت‌خواریها بیشتر از تحریم‌ها تاثیر داره »

علاوه بر این شرایط انفجاری، وجود یک اپوزیسیون و آلترناتیو قدرتمند و ضربه خوردن سیاست مماشات.

حاصل این سه مؤلفه (نارضایتی، فساد و قدرت آلترناتیو مردمی) بحران سرنگونی برای رژیم است. رژیم در قبال این بحران، دو گزینه دارد که هر یک از دیگری خطرناکتر است.

یک راه این است که رژیم دست از جنگ‌افروزی و تروریسم بردارد، از عراق و سوریه و یمن و لبنان بطور کامل خارج شود و به برنامه‌های هسته ‌یی و موشکی خاتمه دهد. این مسیر هیچ معنایی جز نفی هژمونی ولایت فقیه ندارد چیزی که به قیامهای بزرگ مردمی و فروپاشی و نفی تمامیت رژیم منجر می‌شود. دیکتاتوری دینی رفرم پذیر نیست و هر گونه رفرم واقعی و جدی به سقوط آن منجر می‌شود. خامنه‌ای بارها تأکید کرده است، که تغییر رفتار نظام ولایت فقیه هیچ معنایی جز تغییر نظام ندارد.
راه دیگر این است که به انقباض بیشتر و تعارض با جامعه جهانی روی بیاورد و به سیاست‌های مخرب کنونی خود ادامه بدهد و پیه درگیری و جنگ را به جان بخرد که این نیز چشم‌انداز بسیار سیاهی را برای رژیم رقم می‌زند.
رژیم آخوندی که در پایان هر دو مسیر چیزی جز سرنگونی نمی‌بیند مدتهاست تلاش می‌کند سیاست دفع‌الوقت در پیش بگیرد. بدون پاسخ دادن به شرایط آمریکا، سر خود را پایین بگیرد و تا انتخابات آمریکا در پایان ۲۰۲۰زمان بخرد. اما به‌نظر می‌رسد سیاست دفع‌الوقت نیز دیگر پاسخ ندارد چرا که رژیم نه توان تحمل تحریم‌های فزاینده را برای همین ۱۸ماه دارد و نه تضمینی که در پایان ۲۰۲۰رئیس‌جمهور و یا سیاست آمریکا عوض شود. مهمتر این‌که قدرت مهار جامعه انفجاری و پیشروی اپوزیسیون در همین مدت را هم ندارد.
افزایش سرکوب در داخل آن روی سکه ترور و انفجار در خارج
تغییرات در فرماندهی سپاه پاسداران و قرار گرفتن ۳تن از هارترین پاسداران (سلامی، فدوی و نقدی) در فرماندهی سپاه و انتصاب آخوند رئیسی یکی از عوامل قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی به‌عنوان رئیس قضاییه آماده‌سازی برای رویارویی با شرایط سرنگونی است. این آن‌روی سکه انفجار کشتیها در فجیره و تأسیسات نفتی سعودی و شلیک بسوی سفارت آمریکا در بغداد است.

همه داده‌ها نشان می‌دهد که رویارویی مردم و مقاومت با رژیم آخوندی وارد آخرین راند خود شده است، جامعه جهانی به‌ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا باید با یک سیاست قاطع اجازه ندهند این رژیم برای کشتار مردم ایران و تروریزم و جنگ‌افروزی خارج از مرزهای خود زمان بخرد.