سخن روز
روز چهارشنبه ۸خرداد خامنهای و روحانی سخنرانی کردند و طی آن به برخی مسائل و بحرانهای مبرم رژیم اذعان کردند.
خامنهای که برای گروهی از عوامل رژیم تحت عنوان اساتید دانشگاه سخنرانی میکرد از یکسو به روضهخوانیهای دجالگرانه دربارهٔ مسألهٔ فلسطین و بازار گرمی برای نمایش رنگ باختهٔ بهاصطلاح روز قدس پرداخت و از سوی دیگر بهطور مفصل در این باره صحبت کرد که علم و دانش در زمان حاکمیت این رژیم چقدر پیشرفت کرده و ادعاهای مسخرهیی مانند اینکه در بعضی رشتهها و دانشها، ایران به یمن وجود این رژیم در دنیا رتبهٔ اول یا در مدار اول است را تکرار کرد.
روحانی هم روضهٔ مسخرهٔ خود در مورد اینکه دولت او در زمینههای مختلف بهخصوص در زمینهٔ اقتصادی چه خدمات شایانی کرده را تکرار کرد و بدون آن که عدد و رقمی اعلام کند، مدعی شد که تورم در اردیبهشت ماه بهطور محسوسی کاهش پیدا کرده، که البته طبق معمول واقعیت حتی بر اساس آمار و ارقامی که نهادهای حکومتی ذکر میکنند، به کلی خلاف این است.
اما از این پوشالبافیها که بگذریم، حرف جدی و مشترک آنها درباره مذاکره با آمریکا بود که حرفشان به کلی در تناقض با یکدیگر بود. خامنهای گفت مطلقاً با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد. روحانی گفت راه برای مذاکره باز است. منشأ این اظهارات ضدو نقیض چیست؟ آیا ناشی از تضاد و شقه در رأس نظام است؟ آیا یک جور تقسیم نقش است و بهاصطلاح جنگ زرگری است؟ و صرفنظر از این حرفها، سمت و سوی تحولات و روند اوضاع چیست؟
اظهارات ضدو نقیض سران حکومت آخوندی در مورد مذاکره با آمریکا نشانه ضعف و بنبست تمامیت رژیم
تضاد درونی و بحران فزایندهٔ درونی یک واقعیت است که همیشه بوده و اکنون هم در اوج است، اما ریشه مواضع ضدو نقیض روحانی و خامنهای در مورد مذاکره با آمریکا به تضادهای درونی حکومت آخوندی بر نمیگردد بلکه این اظهارات ضدو نقیض در رأس هرم حاکمیت بیانگر بیراهحلی و بنبستی است که تمامیت رژیم آخوندی در آن گرفتار شده است. یعنی اینگونه نیست که خامنهای آن چنان که ادعا میکند مطلقاً مخالف هر گونه مذاکرهای است و این تنها روحانی است و ظریف هم به نمایندگی اوست که کاسة گدایی به دست گرفته و دور دنیا راه افتاده است. خیلی روشن است که ظریف و عراقچی با چراغ سبز و حتی با دستور ولیفقیه به دورهگردی افتادهاند. خامنهای بهدلیل نهایت ضعف و درماندگیاش قادر نیست موضع قاطعی در هیچ سمتی بگیرد؛ از جمله در زمینهٔ مذاکره با آمریکا که یک تصمیم خطی و استراتژیک است. برای همین به یک سیاست دوگانه پناه برده است. رو به داخل و رو به نیروهایش مذاکره را تقبیح و رد میکند و حتی با این عنوان که ما بر سر ناموسمان مذاکره نمیکنیم ساعتها روضهخوانی میکند ولی از طرف دیگر کمال خرازی و ظریف و عراقچی را به دوره گردی و گدایی میفرستد.
انکار سیاست بمبسازی اتمی نشانه دیگری از ضعف حاکمیت آخوندی
خامنهای در همین سخنرانی به موازات خط و نشان کشیدن برای آمریکا و اذعان تلویحی به انجام دادن عملیات تروریستی در فجیره و عربستان و عراق، جواب رئیسجمهور آمریکا در ژاپن را که گفت ما به هیچوجه وجود سلاح اتمی برای رژیم را نمیپذیریم داد و گفت: «ما دنبال سلاح هستهای مطلقاً نیستیم... اینها شرعاً حرام است. بعضی هم به ما گفتند شما بگویید که تولید بکنند، (امّا) مصرف نکنند؛ نه، این هم یک کار غلطی است؛ برای خاطر اینکه اگر تولید کردیم، یعنی خرج و هزینهٔ فراوانی را متحمّل شدهایم، در حالی که هیچ استفادهای از آن نمیبریم و طرف مقابل وقتی میداند که ما بنا نیست از آن استفاده بکنیم، این مثل نداشتن است، هیچ فرقی نمیکند».
البته خامنهای مشخص نکرد اگر «دنبال سلاح هستهای مطلقا» نبوده، پس این همه مخفیکاری و این همه مخارج فوقالعاده گزاف که برای پروژهٔ اتمی هزینه کرده است برای چه بوده است؟ اما نکته اصلی این است که اینچنین انکاری خود یکی دیگر از شاخصهای بیراهحل رژیم آخوندی است. چرا که باز خامنهای در بنبستی که نظام گرفتار شده در حالی که قادر به اتخاذ یک تصمیم خطی و استراتژیک نیست تلاش میکند صورت مسأله اتمی یعنی سلاح هستهیی را پاک کرده و روغن ریخته و برنامه اتمی پلمب شده و سیمان گرفته در دوره اوباما را نذر ترامپ کند. تاکتیک ابلهانهای که اگر قرار بود کارگر بیفتد و اگر قرار بود جامعه جهانی و از جمله آمریکا قسم و آیه آخوند را باور کرده و دم خروس بمبسازی اتمی را ندیده بگیرند در اساس نباید کار به ۷قطعنامه شورای امنیت و بعد برجام و بعد قطعنامه ۲۲۳۱که (تجمیع قطعنامههای پیشین بود) و بعد خروج آمریکا از برحام و.... و این همه ماجرا میکشید. اما خامنهای در حضیض ضعف و بنبست به جای هر تصمیمگیری قاطع و روشن از یک طرف ناچار از باز تکرار این ادعاهای لو رفته میشود و از طرف دیگر بهطور همزمان هم از طریق واسطههای بینالمللی بهدنبال آمریکامیفرستد، البته نه بهمنظور یک مذاکره جدی و واقعی، بلکه بهمنظور دفعالوقت و زمان خریدن تا شاید این مرحله را پشت سر بگذارد.
مطرح شدن دوباره خواستههای ۱۲گانه آمریکا از رژیم
اما موضوع این است که مسأله بین رژیم و آمریکا تنها به هستهای محدود نیست. سخنگوی وزارتخارجه آمریکا روز چهارشنبه اعلام کرد: کارزار فشار حداکثری بر رژیم ایران برقرار خواهد ماند. مسأله فقط سلاح هستهیی نیست. مسأله حمایت رژیم ایران از تروریسم در منطقه و رفتار شرورانه آنها در سراسر منطقه هم هست.
وی افزود: ما در پیامهایمان در رابطه با گفتگو با رژیم ایران کاملا روشن صحبت کردهایم، کارزار فشار حداکثری، تحریهای اقتصادی روی میز باقی میماند و در صورتی که رژیم ایران توجه جدی به ۱۲مادهای که وزیر پمپئو بیش از یک سال پیش مشخص کرد، بکند ما آماده خواهیم بود که حول آن گفتگو کنیم.
از سوی دیگر خامنهای، هم در سخنرانی روز چهارشنبه و هم روزهای قبل با بیانهای مختلف تأکید کرده، مذاکره بهمعنی افتادن در سراشیب تنزل دائم، دست کشیدن از مؤلفههای قدرت رژیم از اتمی تا برنامهٔ موشکی تا نفوذ منطقهیی و تروریسم دولتی است. در این مورد گفت: «ما روی مسائل ناموسیِ مذاکره نمیکنیم. در مورد تواناییهای نظامیمان با کسی مذاکره نمیکنیم؛ چون معنای مذاکره، معامله است؛ یعنی فرض کنید [میگویند] "شما کوتاه بیا و این امکانِ دفاعی را که تو را مقتدر میکند و توانای بر دفاع میکند، از دست بده"؛ خب اینکه قابل مذاکره نیست».
مشکل اروپا
خامنهای در سخنرانی چهارشنبه خود مدعی شد که مشکل ما فقط در رابطه با آمریکاست و گفت ما که با کشورهای دیگر -با کشورهای اروپایی، با دیگر کشورها- مشغول مذاکره هستیم، ما که مشکلی نداریم».
خامنهای یادش رفته که قبلاً اروپاییها را خبیث و خیانتکار و همدست آمریکا نامیده و به ایادی خود توصیه کرده بود که هرگز به اروپا اعتماد نکنند.
تغییر رژیم برعهده مردم ایران است
رئیسجمهور آمریکا در ژاپن یک بار دیگر تصریح کرد آمریکا بهدنبال تغییر رژیم ایران نیست. پمپئو وزیر خارجه آمریکا نیز پیش از این بارها گفته است که تغییر رژیم به عهدهٔ مردم ایران است و آمریکا در آن دخالت نخواهد کرد. خامنهای هم بارها گفته است که جنگ نخواهد شد.
در خود رژیم، کارشناسان حکومتی با وضوح خیلی بیشتری به رژیم توصیه میکنند تا فرصت و امکان مذاکره هنوز باقی است از آن استفاده کند. یکی از این کارشناسان به نام علی بیگدلی در شمارهٔ روز ۹خرداد روزنامهٔ حکومتی همدلی مینویسد: « سفر آقای ظریف به ژاپن، پیش از سفر آقای ترامپ به این کشور، گویای این نکته است که زمینه واسطه گری فراهم شده و امیدواریم این واسطه گری به نتیجه مطلوب برسد».
بیگدلی اضافه میکند: «تنها اختلاف کشور ما با آمریکا بر سر برجام نیست، اختلافات جدی دیگری هم وجود دارد، بهعنوان مثال حضور و نفوذ ایران در منطقه که در آینده چالشبرانگیز خواهند بود. قطعاً مسأله برجام در نظر آقای ترامپ صرفاً بهانهای برای باز کردن باب مذاکرات در رابطه با سایر مسائل اختلافی میان دو کشور خواهد بود».
یک کارشناس حکومتی دیگر به نام فریدون مجلسی طی مقالهیی در روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح پا را از این هم فراتر گذاشته و مطرح میکند که پیشنهاد ظریف در مورد پیمان عدم تعرض که ظریف پیشنهاد کرده شامل اسراییل هم بشود.
این گونه اظهارات شاید این را به ذهن متبادر کند که از آنجا که جنگ اصلی برای رژیم جبهه داخلی و جنگ با مردم و مقاومت ایران است، شاید این دسته از ایادی رژیم دارند خامنهای را به این فرا میخوانند که جبههٔ جنگ خارجی را ببندد تا بتواند تمرکزش را روی جبهه داخلی بگذارد. اما نگاهی به ماهیت رژیم ولایت فقیه روشن میکند که حتی به فرض اینکه خواست این افراد دادن چنین رهنمودی به خامنهای باشد، او هرگز به آن تن نخواهد داد. چرا که بهتر میداند بحران آفرینی خارجی و جنگافروزیهای تروریستی و سیاست بسط و توسعه و صدور ارتجاع نه تنها باعث از دست رفتن جبهه داخلی یعنی جبهه جنگ با مردم و مقاومت ایران نمیشود بلکه به عکس از الزامات آن است. تاریخ ۴۰ساله حیات ننگین رژیم آخوندی نشان میدهد این رژیم دو اهرم اصلی برای حفظ دیکتاتوریش داشته است. یکی سرکوب در داخل و دیگری صدور ارتجاع و تروریسم و جنگافروزی در خارج. دومی لازمه حفظ و استمرار اولی است.
بی جهت نیست خامنهای در سخنرانی ۸خرداد خود مذاکره در مورد سیاستهای تروریستیاش در منطقه و یا پروژه موشکی را مذاکره در مورد «مسائل ناموسی» رژیم توصیف میکند و تأکید میکند که به آن تن نخواهد داد.
خامنهای در سخنرانی ۸خرداد به روی دیگر این سکه که همانا رویارویی با مردم و مقاومت ایران است بهروشنی اشاره کرد و آنجا که نگرانی خود را از دانشگاهها بیان میکرد، با تأکید بر لزوم مقابله با مجاهدین و جریان مارکسیستی در دانشگاهها، اساتید و مزدوران بسیجی را موظف کرد در دانشگاهها جریان سازی کنند و گفت: «به نظر من این مجموعهٔ اساتید انقلابی بایستی همّت کنند در داخل دانشگاه جریان سازی کنند؛ این به نظر م خیلی مهم است
این [کار] احتیاج به این هم ندارد که حتماً با امکانات فرض کنید امنیّتی و انتظامی و غیره [باشد]؛ نخیر، این کار، کار انسانی، کار اسلامی، کار فرهنگی است.... در دانشگاه، هم بایستی با ارتجاع مقابله کرد، هم با التقاط باید مبارزه کرد، هم با انحراف باید مقابله کرد...».
این همان دشمن اصلی است که خامنهای از آن وحشت دارد و همهٔ موضعگیریهای خود را در ارتباط با این تهدید اصلی تنظیم میکند.
روز چهارشنبه ۸خرداد خامنهای و روحانی سخنرانی کردند و طی آن به برخی مسائل و بحرانهای مبرم رژیم اذعان کردند.
خامنهای که برای گروهی از عوامل رژیم تحت عنوان اساتید دانشگاه سخنرانی میکرد از یکسو به روضهخوانیهای دجالگرانه دربارهٔ مسألهٔ فلسطین و بازار گرمی برای نمایش رنگ باختهٔ بهاصطلاح روز قدس پرداخت و از سوی دیگر بهطور مفصل در این باره صحبت کرد که علم و دانش در زمان حاکمیت این رژیم چقدر پیشرفت کرده و ادعاهای مسخرهیی مانند اینکه در بعضی رشتهها و دانشها، ایران به یمن وجود این رژیم در دنیا رتبهٔ اول یا در مدار اول است را تکرار کرد.
روحانی هم روضهٔ مسخرهٔ خود در مورد اینکه دولت او در زمینههای مختلف بهخصوص در زمینهٔ اقتصادی چه خدمات شایانی کرده را تکرار کرد و بدون آن که عدد و رقمی اعلام کند، مدعی شد که تورم در اردیبهشت ماه بهطور محسوسی کاهش پیدا کرده، که البته طبق معمول واقعیت حتی بر اساس آمار و ارقامی که نهادهای حکومتی ذکر میکنند، به کلی خلاف این است.
اما از این پوشالبافیها که بگذریم، حرف جدی و مشترک آنها درباره مذاکره با آمریکا بود که حرفشان به کلی در تناقض با یکدیگر بود. خامنهای گفت مطلقاً با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد. روحانی گفت راه برای مذاکره باز است. منشأ این اظهارات ضدو نقیض چیست؟ آیا ناشی از تضاد و شقه در رأس نظام است؟ آیا یک جور تقسیم نقش است و بهاصطلاح جنگ زرگری است؟ و صرفنظر از این حرفها، سمت و سوی تحولات و روند اوضاع چیست؟
اظهارات ضدو نقیض سران حکومت آخوندی در مورد مذاکره با آمریکا نشانه ضعف و بنبست تمامیت رژیم
تضاد درونی و بحران فزایندهٔ درونی یک واقعیت است که همیشه بوده و اکنون هم در اوج است، اما ریشه مواضع ضدو نقیض روحانی و خامنهای در مورد مذاکره با آمریکا به تضادهای درونی حکومت آخوندی بر نمیگردد بلکه این اظهارات ضدو نقیض در رأس هرم حاکمیت بیانگر بیراهحلی و بنبستی است که تمامیت رژیم آخوندی در آن گرفتار شده است. یعنی اینگونه نیست که خامنهای آن چنان که ادعا میکند مطلقاً مخالف هر گونه مذاکرهای است و این تنها روحانی است و ظریف هم به نمایندگی اوست که کاسة گدایی به دست گرفته و دور دنیا راه افتاده است. خیلی روشن است که ظریف و عراقچی با چراغ سبز و حتی با دستور ولیفقیه به دورهگردی افتادهاند. خامنهای بهدلیل نهایت ضعف و درماندگیاش قادر نیست موضع قاطعی در هیچ سمتی بگیرد؛ از جمله در زمینهٔ مذاکره با آمریکا که یک تصمیم خطی و استراتژیک است. برای همین به یک سیاست دوگانه پناه برده است. رو به داخل و رو به نیروهایش مذاکره را تقبیح و رد میکند و حتی با این عنوان که ما بر سر ناموسمان مذاکره نمیکنیم ساعتها روضهخوانی میکند ولی از طرف دیگر کمال خرازی و ظریف و عراقچی را به دوره گردی و گدایی میفرستد.
انکار سیاست بمبسازی اتمی نشانه دیگری از ضعف حاکمیت آخوندی
خامنهای در همین سخنرانی به موازات خط و نشان کشیدن برای آمریکا و اذعان تلویحی به انجام دادن عملیات تروریستی در فجیره و عربستان و عراق، جواب رئیسجمهور آمریکا در ژاپن را که گفت ما به هیچوجه وجود سلاح اتمی برای رژیم را نمیپذیریم داد و گفت: «ما دنبال سلاح هستهای مطلقاً نیستیم... اینها شرعاً حرام است. بعضی هم به ما گفتند شما بگویید که تولید بکنند، (امّا) مصرف نکنند؛ نه، این هم یک کار غلطی است؛ برای خاطر اینکه اگر تولید کردیم، یعنی خرج و هزینهٔ فراوانی را متحمّل شدهایم، در حالی که هیچ استفادهای از آن نمیبریم و طرف مقابل وقتی میداند که ما بنا نیست از آن استفاده بکنیم، این مثل نداشتن است، هیچ فرقی نمیکند».
البته خامنهای مشخص نکرد اگر «دنبال سلاح هستهای مطلقا» نبوده، پس این همه مخفیکاری و این همه مخارج فوقالعاده گزاف که برای پروژهٔ اتمی هزینه کرده است برای چه بوده است؟ اما نکته اصلی این است که اینچنین انکاری خود یکی دیگر از شاخصهای بیراهحل رژیم آخوندی است. چرا که باز خامنهای در بنبستی که نظام گرفتار شده در حالی که قادر به اتخاذ یک تصمیم خطی و استراتژیک نیست تلاش میکند صورت مسأله اتمی یعنی سلاح هستهیی را پاک کرده و روغن ریخته و برنامه اتمی پلمب شده و سیمان گرفته در دوره اوباما را نذر ترامپ کند. تاکتیک ابلهانهای که اگر قرار بود کارگر بیفتد و اگر قرار بود جامعه جهانی و از جمله آمریکا قسم و آیه آخوند را باور کرده و دم خروس بمبسازی اتمی را ندیده بگیرند در اساس نباید کار به ۷قطعنامه شورای امنیت و بعد برجام و بعد قطعنامه ۲۲۳۱که (تجمیع قطعنامههای پیشین بود) و بعد خروج آمریکا از برحام و.... و این همه ماجرا میکشید. اما خامنهای در حضیض ضعف و بنبست به جای هر تصمیمگیری قاطع و روشن از یک طرف ناچار از باز تکرار این ادعاهای لو رفته میشود و از طرف دیگر بهطور همزمان هم از طریق واسطههای بینالمللی بهدنبال آمریکامیفرستد، البته نه بهمنظور یک مذاکره جدی و واقعی، بلکه بهمنظور دفعالوقت و زمان خریدن تا شاید این مرحله را پشت سر بگذارد.
مطرح شدن دوباره خواستههای ۱۲گانه آمریکا از رژیم
اما موضوع این است که مسأله بین رژیم و آمریکا تنها به هستهای محدود نیست. سخنگوی وزارتخارجه آمریکا روز چهارشنبه اعلام کرد: کارزار فشار حداکثری بر رژیم ایران برقرار خواهد ماند. مسأله فقط سلاح هستهیی نیست. مسأله حمایت رژیم ایران از تروریسم در منطقه و رفتار شرورانه آنها در سراسر منطقه هم هست.
وی افزود: ما در پیامهایمان در رابطه با گفتگو با رژیم ایران کاملا روشن صحبت کردهایم، کارزار فشار حداکثری، تحریهای اقتصادی روی میز باقی میماند و در صورتی که رژیم ایران توجه جدی به ۱۲مادهای که وزیر پمپئو بیش از یک سال پیش مشخص کرد، بکند ما آماده خواهیم بود که حول آن گفتگو کنیم.
از سوی دیگر خامنهای، هم در سخنرانی روز چهارشنبه و هم روزهای قبل با بیانهای مختلف تأکید کرده، مذاکره بهمعنی افتادن در سراشیب تنزل دائم، دست کشیدن از مؤلفههای قدرت رژیم از اتمی تا برنامهٔ موشکی تا نفوذ منطقهیی و تروریسم دولتی است. در این مورد گفت: «ما روی مسائل ناموسیِ مذاکره نمیکنیم. در مورد تواناییهای نظامیمان با کسی مذاکره نمیکنیم؛ چون معنای مذاکره، معامله است؛ یعنی فرض کنید [میگویند] "شما کوتاه بیا و این امکانِ دفاعی را که تو را مقتدر میکند و توانای بر دفاع میکند، از دست بده"؛ خب اینکه قابل مذاکره نیست».
مشکل اروپا
خامنهای در سخنرانی چهارشنبه خود مدعی شد که مشکل ما فقط در رابطه با آمریکاست و گفت ما که با کشورهای دیگر -با کشورهای اروپایی، با دیگر کشورها- مشغول مذاکره هستیم، ما که مشکلی نداریم».
خامنهای یادش رفته که قبلاً اروپاییها را خبیث و خیانتکار و همدست آمریکا نامیده و به ایادی خود توصیه کرده بود که هرگز به اروپا اعتماد نکنند.
تغییر رژیم برعهده مردم ایران است
رئیسجمهور آمریکا در ژاپن یک بار دیگر تصریح کرد آمریکا بهدنبال تغییر رژیم ایران نیست. پمپئو وزیر خارجه آمریکا نیز پیش از این بارها گفته است که تغییر رژیم به عهدهٔ مردم ایران است و آمریکا در آن دخالت نخواهد کرد. خامنهای هم بارها گفته است که جنگ نخواهد شد.
در خود رژیم، کارشناسان حکومتی با وضوح خیلی بیشتری به رژیم توصیه میکنند تا فرصت و امکان مذاکره هنوز باقی است از آن استفاده کند. یکی از این کارشناسان به نام علی بیگدلی در شمارهٔ روز ۹خرداد روزنامهٔ حکومتی همدلی مینویسد: « سفر آقای ظریف به ژاپن، پیش از سفر آقای ترامپ به این کشور، گویای این نکته است که زمینه واسطه گری فراهم شده و امیدواریم این واسطه گری به نتیجه مطلوب برسد».
بیگدلی اضافه میکند: «تنها اختلاف کشور ما با آمریکا بر سر برجام نیست، اختلافات جدی دیگری هم وجود دارد، بهعنوان مثال حضور و نفوذ ایران در منطقه که در آینده چالشبرانگیز خواهند بود. قطعاً مسأله برجام در نظر آقای ترامپ صرفاً بهانهای برای باز کردن باب مذاکرات در رابطه با سایر مسائل اختلافی میان دو کشور خواهد بود».
یک کارشناس حکومتی دیگر به نام فریدون مجلسی طی مقالهیی در روزنامهٔ حکومتی ستارهٔ صبح پا را از این هم فراتر گذاشته و مطرح میکند که پیشنهاد ظریف در مورد پیمان عدم تعرض که ظریف پیشنهاد کرده شامل اسراییل هم بشود.
این گونه اظهارات شاید این را به ذهن متبادر کند که از آنجا که جنگ اصلی برای رژیم جبهه داخلی و جنگ با مردم و مقاومت ایران است، شاید این دسته از ایادی رژیم دارند خامنهای را به این فرا میخوانند که جبههٔ جنگ خارجی را ببندد تا بتواند تمرکزش را روی جبهه داخلی بگذارد. اما نگاهی به ماهیت رژیم ولایت فقیه روشن میکند که حتی به فرض اینکه خواست این افراد دادن چنین رهنمودی به خامنهای باشد، او هرگز به آن تن نخواهد داد. چرا که بهتر میداند بحران آفرینی خارجی و جنگافروزیهای تروریستی و سیاست بسط و توسعه و صدور ارتجاع نه تنها باعث از دست رفتن جبهه داخلی یعنی جبهه جنگ با مردم و مقاومت ایران نمیشود بلکه به عکس از الزامات آن است. تاریخ ۴۰ساله حیات ننگین رژیم آخوندی نشان میدهد این رژیم دو اهرم اصلی برای حفظ دیکتاتوریش داشته است. یکی سرکوب در داخل و دیگری صدور ارتجاع و تروریسم و جنگافروزی در خارج. دومی لازمه حفظ و استمرار اولی است.
بی جهت نیست خامنهای در سخنرانی ۸خرداد خود مذاکره در مورد سیاستهای تروریستیاش در منطقه و یا پروژه موشکی را مذاکره در مورد «مسائل ناموسی» رژیم توصیف میکند و تأکید میکند که به آن تن نخواهد داد.
خامنهای در سخنرانی ۸خرداد به روی دیگر این سکه که همانا رویارویی با مردم و مقاومت ایران است بهروشنی اشاره کرد و آنجا که نگرانی خود را از دانشگاهها بیان میکرد، با تأکید بر لزوم مقابله با مجاهدین و جریان مارکسیستی در دانشگاهها، اساتید و مزدوران بسیجی را موظف کرد در دانشگاهها جریان سازی کنند و گفت: «به نظر من این مجموعهٔ اساتید انقلابی بایستی همّت کنند در داخل دانشگاه جریان سازی کنند؛ این به نظر م خیلی مهم است
این [کار] احتیاج به این هم ندارد که حتماً با امکانات فرض کنید امنیّتی و انتظامی و غیره [باشد]؛ نخیر، این کار، کار انسانی، کار اسلامی، کار فرهنگی است.... در دانشگاه، هم بایستی با ارتجاع مقابله کرد، هم با التقاط باید مبارزه کرد، هم با انحراف باید مقابله کرد...».
این همان دشمن اصلی است که خامنهای از آن وحشت دارد و همهٔ موضعگیریهای خود را در ارتباط با این تهدید اصلی تنظیم میکند.