علی+ربیعی
علی ربیعی پاسداری از تبار خمینی، که در ابتدای دهه شصت، همپای چماقداران حزبالله چنگ بر صورت مردم کشید و همدوش اولین وزیر جنایتکار اطلاعات محمد ری شهری قلب و سینهٔ مخالفان نظام را نشانه گرفت. کسی که به واسطه خدماتش در وزارت اطلاعات به معاونت و ریاست و «وزارت کار» رسید و در همین موضع آنقدر فساد و دسیسه و سرکوب و غارت کرد که ظرف ده ماه سه بار در دعوای باندی استیضاح شد و سرانجام در ۱۷مرداد ۹۷بهزور استیضاح از کرسی وزارت پایین آمد. ربیعی ۱۰ماه در حاشیه بود و سوم خرداد بهعنوان سخنگوی دولت در صندلی خالی محمدباقر نوبخت نشست.
علی ربیعی قبل از وزارت اطلاعات
علی ربیعی در یک خانواده کارگری در جنوب تهران بزرگ شد. بعد از دبیرستان مدتی در کارخانه ارج و «قرقره پرستو» کار کرد و با قیام ضدسلطنتی وارد طریق پاسداران و حزب فاشیستی جمهوری اسلامی شد.
علی ربیعی در سال ۵۸به عضویت حزب حاکم ـ حزب موسوم به جمهوری اسلامی با مسئولیت آخوند بهشتی ـ درآمد و مدتی بعد مسئول شاخه کارگری حزب ـ با هدف سرکوب و مصادره مطالبات کارگران ـ گردید. حزبی که در همان ماههای اول حضور خمینی، بهعلت تلاش بیوقفه برای قلع و قمع مردم و آزادیها به «حزب چماق بهدستان» معروف شد.
علی ربیعی به واسطه حضور در سپاه پاسداران و سایر ارگانهای حکومتی و نقشی که در سرکوب جوانان داشت توانست بدون کنکور و پشتوانه علمی و تحصیلی وارد دانشگاه شود و با امکانات حزبی و دولتی موفق به کسب درجه دکترای ـ کوردانیسم ـ در رشته مدیریت «استراتژیک» شد.
بعد از این پاسدار علی ربیعی در قامت محقق و استراتژیست و... به سرعت مراحل ارتقا به معاون وزیر اطلاعات، مشاور رئیسجمهور و وزارت را طی کرد.
علی ربیعی رسماً در سال ۶۶به محمد ریشهری در وزارت اطلاعات پیوست و با عنوان «معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات» تا سال ۷۲در خدمت محمد ریشهری و علی فلاحیان دو آخوند خونریز و جنایتکار وزارت بدنام درآمد.
خودش در کارنامهاش ـ قبل از وزارت اطلاعات ـ شرکت فعال در سپاه پاسدارن و ۶۵ماه حضور در جبهههای غرب و مسئول اطلاعات سپاه در شهرهای شمالی و آذربایجان شرقی را نوشته است اما اینکه چگونه توانست همزمان در چند جبهه فعالیت کند و در دانشگاه هم مدارج عالی را تا بالاترین سطح مدیریت طی کند موضوع دیگری است که فعلاً در حوصله این بحث نیست. آنچه مهم است خوی وحشیگری و اطلاعاتی ربیعی است که او را تا همنفسی با ری شهری و همدستی با فلاحیان در بیرحمانهترین کشتارها پیش برده است.
پاسدار علی ربیعی از فعالان حزب چماقداران در سال ۵۸
«دکتر» علی ربیعی یا «عباد» شکنجهگر!؟
علی ربیعی که سخت عنوان «دکترا» را با خود یدک میکشد و فقط در سابقهٔ پژوهشی خودش چاپ ۵۶مقاله علمی، ا۷طرح پژوهشی، ۹جلد کتاب و دهها سمینار و تحقیقات و کار دانشگاهی نوشته است هیولایی است که جلادان شناخته شده وزارت اطلاعات مانند فلاحیان و حسینیان و اژهای از شدت وحشیگیری و خشونتش در شگفت بودند.
یک روایت از روحالله حسینیان.
روحاله حسینیان کیست؟
حسینیان یکی از دژخیمان شناخته شده نظام است که در سمتهای مختلف امنیتی و قضایی دستاندرکار مستقیم بسیاری از جنایتها علیه مجاهدین و مخالفان رژیم بوده است. او زمانی قائممقام دادستان در وزارت اطلاعات و مدتی هم معاون وزارت اطلاعات بوده و در جریان قتلهای زنجیرهیی هم دست داشته است. روحالله حسینیان خودش در یک مصاحبه با رسانههای رژیم صریحاً اعتراف کرده که من به اندازه موهای سرم آدم کشتم. او در حال حاضر رئیس مرکز موسوم به اسناد انقلاب اسلامی است و اخیراً در یک گفتگوی مفصل ویدیویی که در فضای مجازی منتشر شده، به صحنه آمد و با شقاوت و رسوایی تمام از قتلعام۶۷و کشتار ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز و از نقش آخوند رئیسی بهعنوان یکی از جلادان ۶۷دفاع کرد.
همین آخوند حسینیان که به اندازه موهای سرش آدم کشته است ربیعی را صدبار وحشیتر از آخوند معلومالحال محسنی اژهای میداند و در توصیفش میگوید:
«... همین آقای ”علی ربیعی“ با اسم مستعار آقای «عباد»، من که با شما همکار بودم. من بارها با شما سر خشونتتان با متهمین درگیر شدم... آقای «محسنی اژهای» [وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد و از آمران قتلهای زنجیرهای] بهخاطر خشونت همین آقای ”عباد“ با متهمین استعفا داد و رفت. اینها آمدهاند؛ شعار ضد خشونت سر میدهند. واقعاً انسان نمیداند قسم ”حضرت عباس“ را باور کند یا دم خروس را؟» (نقل از کتاب شنود اشباح رضا گلپور صفحه۷۳۰هفتهنامه «یالثاراتالحسین» ۲۹مهر ۱۳۷۹، سخنان روحالله حسینیان).
روح الله حسینیان در مصاحبهیی با هفتهنامه "یا لثارات" در ۴آبان ۱۳۷۹میگوید: «...اوایل تشکیل وزارت اطلاعات چندین سال نماینده دادستان در وزارت اطلاعات بودم و از تمام عملکردهای ایشان[علی ربیعی] با خبر هستم. در حقیقت من و آقای محسنی اژهای بهخاطر عملکردهای خشونتآمیز آقای ربیعی، سعید حجاریان و امثال اینها نتوانستیم آنجا بمانیم...»
علی ربیعی سرباز گمنام اطلاعات
علی ربیعی از روزی که در سال ۵۹با عنوان کارگر تکنسین، شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی را بهمنظور کنترل و سرکوب کارگران باز کرد تا زمانی که در سال ۷۵مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه کار و کارگر شد و روزی که در سال ۹۲با کسب کرسی «وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی» رویاهایش محقق شد یک عنصر اطلاعاتی، امنیتی و اهرمی برای سرکوب و کنترل کارگران بود. به اعتراف دوستان و همکارانش ربیعی قبل از هر چیز یک عنصر اطلاعاتی و امنیتی است. او مدتها بیسر و صدا مسئول اطلاعات سپاه در استانهای شمالی ایران و مدتی مسئول اطلاعات استان آذربایجان شرقی بود. سرباز گمنامی که طی سالهای ۱۳۶۶تا ۱۳۷۲با تابلو معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات مدتی از گمنامی درآمد و دوباره در جریان قتلهای زنجیرهیی و کشتار مخالفان در پرده رفت. از نظر دستگاه امنیتی و جاسوسی ولایت فقیه او با شم امنیتی و اطلاعاتی بهترین نفر برای انحراف خشم و سرکوب کارگران بود. کارگرانی که در نظام ضدکارگری و ضدانسانی ولایت فقیه روزبهروز ضعیفتر، فقیرتر و بسیاری از فرط فقر و محرومیت زمینگیر شدند اما تن به سازش و همکاری با مزدور اطلاعاتی ندادند.
علی ربیعی پاسداری از تبار خمینی، که در ابتدای دهه شصت، همپای چماقداران حزبالله چنگ بر صورت مردم کشید و همدوش اولین وزیر جنایتکار اطلاعات محمد ری شهری قلب و سینهٔ مخالفان نظام را نشانه گرفت. کسی که به واسطه خدماتش در وزارت اطلاعات به معاونت و ریاست و «وزارت کار» رسید و در همین موضع آنقدر فساد و دسیسه و سرکوب و غارت کرد که ظرف ده ماه سه بار در دعوای باندی استیضاح شد و سرانجام در ۱۷مرداد ۹۷بهزور استیضاح از کرسی وزارت پایین آمد. ربیعی ۱۰ماه در حاشیه بود و سوم خرداد بهعنوان سخنگوی دولت در صندلی خالی محمدباقر نوبخت نشست.
علی ربیعی قبل از وزارت اطلاعات
علی ربیعی در یک خانواده کارگری در جنوب تهران بزرگ شد. بعد از دبیرستان مدتی در کارخانه ارج و «قرقره پرستو» کار کرد و با قیام ضدسلطنتی وارد طریق پاسداران و حزب فاشیستی جمهوری اسلامی شد.
علی ربیعی در سال ۵۸به عضویت حزب حاکم ـ حزب موسوم به جمهوری اسلامی با مسئولیت آخوند بهشتی ـ درآمد و مدتی بعد مسئول شاخه کارگری حزب ـ با هدف سرکوب و مصادره مطالبات کارگران ـ گردید. حزبی که در همان ماههای اول حضور خمینی، بهعلت تلاش بیوقفه برای قلع و قمع مردم و آزادیها به «حزب چماق بهدستان» معروف شد.
علی ربیعی به واسطه حضور در سپاه پاسداران و سایر ارگانهای حکومتی و نقشی که در سرکوب جوانان داشت توانست بدون کنکور و پشتوانه علمی و تحصیلی وارد دانشگاه شود و با امکانات حزبی و دولتی موفق به کسب درجه دکترای ـ کوردانیسم ـ در رشته مدیریت «استراتژیک» شد.
بعد از این پاسدار علی ربیعی در قامت محقق و استراتژیست و... به سرعت مراحل ارتقا به معاون وزیر اطلاعات، مشاور رئیسجمهور و وزارت را طی کرد.
علی ربیعی رسماً در سال ۶۶به محمد ریشهری در وزارت اطلاعات پیوست و با عنوان «معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات» تا سال ۷۲در خدمت محمد ریشهری و علی فلاحیان دو آخوند خونریز و جنایتکار وزارت بدنام درآمد.
خودش در کارنامهاش ـ قبل از وزارت اطلاعات ـ شرکت فعال در سپاه پاسدارن و ۶۵ماه حضور در جبهههای غرب و مسئول اطلاعات سپاه در شهرهای شمالی و آذربایجان شرقی را نوشته است اما اینکه چگونه توانست همزمان در چند جبهه فعالیت کند و در دانشگاه هم مدارج عالی را تا بالاترین سطح مدیریت طی کند موضوع دیگری است که فعلاً در حوصله این بحث نیست. آنچه مهم است خوی وحشیگری و اطلاعاتی ربیعی است که او را تا همنفسی با ری شهری و همدستی با فلاحیان در بیرحمانهترین کشتارها پیش برده است.
پاسدار علی ربیعی از فعالان حزب چماقداران در سال ۵۸
«دکتر» علی ربیعی یا «عباد» شکنجهگر!؟
علی ربیعی که سخت عنوان «دکترا» را با خود یدک میکشد و فقط در سابقهٔ پژوهشی خودش چاپ ۵۶مقاله علمی، ا۷طرح پژوهشی، ۹جلد کتاب و دهها سمینار و تحقیقات و کار دانشگاهی نوشته است هیولایی است که جلادان شناخته شده وزارت اطلاعات مانند فلاحیان و حسینیان و اژهای از شدت وحشیگیری و خشونتش در شگفت بودند.
یک روایت از روحالله حسینیان.
روحاله حسینیان کیست؟
حسینیان یکی از دژخیمان شناخته شده نظام است که در سمتهای مختلف امنیتی و قضایی دستاندرکار مستقیم بسیاری از جنایتها علیه مجاهدین و مخالفان رژیم بوده است. او زمانی قائممقام دادستان در وزارت اطلاعات و مدتی هم معاون وزارت اطلاعات بوده و در جریان قتلهای زنجیرهیی هم دست داشته است. روحالله حسینیان خودش در یک مصاحبه با رسانههای رژیم صریحاً اعتراف کرده که من به اندازه موهای سرم آدم کشتم. او در حال حاضر رئیس مرکز موسوم به اسناد انقلاب اسلامی است و اخیراً در یک گفتگوی مفصل ویدیویی که در فضای مجازی منتشر شده، به صحنه آمد و با شقاوت و رسوایی تمام از قتلعام۶۷و کشتار ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز و از نقش آخوند رئیسی بهعنوان یکی از جلادان ۶۷دفاع کرد.
همین آخوند حسینیان که به اندازه موهای سرش آدم کشته است ربیعی را صدبار وحشیتر از آخوند معلومالحال محسنی اژهای میداند و در توصیفش میگوید:
«... همین آقای ”علی ربیعی“ با اسم مستعار آقای «عباد»، من که با شما همکار بودم. من بارها با شما سر خشونتتان با متهمین درگیر شدم... آقای «محسنی اژهای» [وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد و از آمران قتلهای زنجیرهای] بهخاطر خشونت همین آقای ”عباد“ با متهمین استعفا داد و رفت. اینها آمدهاند؛ شعار ضد خشونت سر میدهند. واقعاً انسان نمیداند قسم ”حضرت عباس“ را باور کند یا دم خروس را؟» (نقل از کتاب شنود اشباح رضا گلپور صفحه۷۳۰هفتهنامه «یالثاراتالحسین» ۲۹مهر ۱۳۷۹، سخنان روحالله حسینیان).
روح الله حسینیان در مصاحبهیی با هفتهنامه "یا لثارات" در ۴آبان ۱۳۷۹میگوید: «...اوایل تشکیل وزارت اطلاعات چندین سال نماینده دادستان در وزارت اطلاعات بودم و از تمام عملکردهای ایشان[علی ربیعی] با خبر هستم. در حقیقت من و آقای محسنی اژهای بهخاطر عملکردهای خشونتآمیز آقای ربیعی، سعید حجاریان و امثال اینها نتوانستیم آنجا بمانیم...»
علی ربیعی سرباز گمنام اطلاعات
علی ربیعی از روزی که در سال ۵۹با عنوان کارگر تکنسین، شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی را بهمنظور کنترل و سرکوب کارگران باز کرد تا زمانی که در سال ۷۵مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه کار و کارگر شد و روزی که در سال ۹۲با کسب کرسی «وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی» رویاهایش محقق شد یک عنصر اطلاعاتی، امنیتی و اهرمی برای سرکوب و کنترل کارگران بود. به اعتراف دوستان و همکارانش ربیعی قبل از هر چیز یک عنصر اطلاعاتی و امنیتی است. او مدتها بیسر و صدا مسئول اطلاعات سپاه در استانهای شمالی ایران و مدتی مسئول اطلاعات استان آذربایجان شرقی بود. سرباز گمنامی که طی سالهای ۱۳۶۶تا ۱۳۷۲با تابلو معاون حقوقی و پارلمانی وزیر اطلاعات مدتی از گمنامی درآمد و دوباره در جریان قتلهای زنجیرهیی و کشتار مخالفان در پرده رفت. از نظر دستگاه امنیتی و جاسوسی ولایت فقیه او با شم امنیتی و اطلاعاتی بهترین نفر برای انحراف خشم و سرکوب کارگران بود. کارگرانی که در نظام ضدکارگری و ضدانسانی ولایت فقیه روزبهروز ضعیفتر، فقیرتر و بسیاری از فرط فقر و محرومیت زمینگیر شدند اما تن به سازش و همکاری با مزدور اطلاعاتی ندادند.