جلادان قتل عام ۶۷
بستن دریچه پشت دریچه
در ایران کنونی که سلطهگری مافوق مغولی بر عرصهای از کشت و کار حکومتی کلانفاسد جریان دارد، هر روزش که طلوع میکند، دریچهای به روی هر گونه گشایشی بسته میشود. هر بامدادی در منظر حاکمیت آخوندی بهمثابه «ٰیک واقعیت تلخ است که مردم یک جورهایی میخواهند انتقام بگیرند». (تلویزیون رژیم، عماد افروغ، ۵خرداد ۹۸)
یکی از این دریچهها که مدام به روی گشایش در ایران کنونی بسته میشود، موضوع عزل و نصبها توسط خامنهای یا ارگانهای دیگر حکومتی است. همهٔ این آورد و بردهای مناصب قضایی (مثل رئیسی جلاد) و مقننه (مثل عبدالرضا مصری دژخیم) و نظامی (مثل تصفیه در سپاه) هم بهطور مستقیم ناشی از شرایطی است که حاکمیت ولایت فقیه در آن گرفتار آمده است. از این رو چون همة پلهای پشت سر را خراب نموده و برای آینده هم هیچ ذخیرهٔ مشروعیت میان مردم ایران کسب نکرده است، لاجرم هیچ راهی و گشایشی به روزگار پیش رو ندارد. با این مختصات، پرسش این است که از منظر ولیفقیه، راه چارهٔ نظام چیست؟
چهار میخ کردن بنبست
همانطور که اشاره شد، خامنهای و کل دستگاه آخوندی تنها راه چاره را در انقباض هر چه بیشتر و میل شتابان به دهه ۶۰یافتهاند. زمینه را هم خامنهای تلاش کرد بیشتر از پیش مهیا کند. در دیدار ۱خرداد ۹۸با دانشجویان، خط و ربط «ایجاد زمینه برای روی کار آمدن دولت جوان و حزباللهی» را داد. خط و ربطی که هیچ تعبیری جز چهار میخ کردن بنبست نظام ندارد.
شمایی از ساختار پاسدارـ جلادیِ سه قوه
در آخرین نمونه تا این تاریخ، انتخاب عبدالرضا مصری جلاد بازمانده از دهه ۶۰ــ که بهطور مستقیم در قتلعام تابستان ۶۷دست داشته ــ بهعنوان نایبرئیس مجلس آخوندی است. نگاهی به سرخطهای زندگی عبدالرضا مصری، گویای ساختار پاسدار ـ جلادیِ هر سه قوای حکومتی میباشد:
۱۳۶۰تا ۱۳۶۵سربازجو و شکنجهگر در استان کرمانشاه
جانشین دادستانی کردستان و دادیار در دادستانی کرمانشاه
شرکت فعال در اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰
عضویت در «کمیته مرگ» در استان کرمانشاه و شرکت در قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
دارای مدارک تحصیلی مجعول
یکی از متهمان اختلاس و فساد مالی در وزارت رفاه و تأمین اجتماعی
این است ساختار ارگان قانونگذار نظام آخوندی که رئیس آن پاسدار و معاونش هم پاسدار و جلاد است. همگان بهخاطر دارند که روز بعد از لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران، بسیاری از نمایندگان مجلس آخوندی لباس نشاندار سپاه پاسداران را پوشیدند تا اثبات کنند که مجلس آخوندی از صدر تا ذیل چیزی جز دنبالة سپاه پاسداران نیست.
هوکهای مقابل در رینگ نظام
انتصاب جلاد و دژخیم برای قضاییه و مقننهٔ نظام، گویای دستتنگی بسیار سخت خامنهای و مجلس رژیم در انتخاب مهرههای حکومتی است. گویای دست خالی و کیسه تهی ولیفقیه برای پاسخ دادن به شرایط فعلی میباشد. از طرفی هم نیشخند و تودهنی به جناح رقیب است که بحث اختیارات و رفراندوم قانون اساسی را پیش کشیده است و دارد در مجلس امضا برای آن جمع میکند.
پاسخ به تجلی جبهه خلق برای سرنگونی
در شرایط کنونی، به بنبست رسیدن تضادهای درونی نظام و رفتن سراغ گماشتن جلادان و دژخیمان، ارتباط مستقیم با وضعیت جامعه و بالا گرفتن انتظار و توقع برای تغییر نظام دارد. آن زمینهای را که خامنهای برای «ایجاد دولت جوان حزباللهی» دنبالش است، مردم ایران اینچنین برایش مهیا کرده و «تجلی عینی» دادهاند: «شما الان توی ماشین بنشینید. قبل از تظاهرات دی ۹۶من هر جا میرفتم فحش (به نظام) میشنیدم. توی اتوبوس، توی مینیبوس، همه داشتند فحش میدادند. به همه هم فحش میدهند و کاری ندارند؛ یعنی به همه فحش میدهند. با خودم گفتم این به همینجا ختم نمیشود. تجلی عینی پیدا خواهد کرد». (تلویزیون رژیم، عماد افروغ، ۵خرداد ۹۸)
باید دید این «تجلی عینی» یافتن نفی کلیت نظام در جامعهٔ ایران چقدر دامنه و عمق یافته است که تلویزیون تحتامر خامنهای هم مجبور به تهیه برنامه و بازتاب آن شده است تا شاید با اذعان به این واقعیت، سوپاپ اطمینان نظام باشد و قدری از آتش آن بکاهد.
در همین برنامه تلویزیونی، لاعلاجی و بیدرمانی و بنبست دستگاه خامنهای برای مواجه شدن با شرایط انفجاری جامعهٔ ایران علنی میشود. بیانی که میتواند یکی از دلایل مهم انتصاب دژخیمان و جلادانی مثل رئیسی و سلامی و مصری توسط خامنهای و مجلس رژیم باشد: «شما نمیتوانید جلوی این چیزها را بگیرید. وقتی حق افراد داده نمیشود، وقتی احساس تبعیض میکنند، احساس نابرابری میکنند، مرزها را میشکنند. حریم را میشکنند».
خط بستن مردم، «واقعیت تلخ و فراگیر» برای نظام
در غیرعادی بودن گماشتن جلادی مثل عبدالرضا مصری در معاونت رئیس مجلس آخوندها ــ و نمونههای مشابهی که اشاره شد ــ هیچ توجیهی گویاتر از این نیست که جبهه مردم ایران مقابل جبهه حاکمیت ولایت فقیه خط بسته است؛ آنقدر که مردم دنبال راهکار و گشودن جبهههای جدید برای تعیینتکلیف این نظام هستند. این «واقعیت تلخ» و «امر فراگیر» را نماینده سابق مجلس دربارهٔ جامعهٔ ایران تصویر میکند: «شما هر اعتراضی که میکنی، تبدیل به یک امر فراگیر میشود و بلافاصله سیاسی و امنیتی میشود. این یک واقعیت تلخ است. مردم یک جورهایی میخواهند انتقام بگیرند».
بستن دریچه پشت دریچه
در ایران کنونی که سلطهگری مافوق مغولی بر عرصهای از کشت و کار حکومتی کلانفاسد جریان دارد، هر روزش که طلوع میکند، دریچهای به روی هر گونه گشایشی بسته میشود. هر بامدادی در منظر حاکمیت آخوندی بهمثابه «ٰیک واقعیت تلخ است که مردم یک جورهایی میخواهند انتقام بگیرند». (تلویزیون رژیم، عماد افروغ، ۵خرداد ۹۸)
یکی از این دریچهها که مدام به روی گشایش در ایران کنونی بسته میشود، موضوع عزل و نصبها توسط خامنهای یا ارگانهای دیگر حکومتی است. همهٔ این آورد و بردهای مناصب قضایی (مثل رئیسی جلاد) و مقننه (مثل عبدالرضا مصری دژخیم) و نظامی (مثل تصفیه در سپاه) هم بهطور مستقیم ناشی از شرایطی است که حاکمیت ولایت فقیه در آن گرفتار آمده است. از این رو چون همة پلهای پشت سر را خراب نموده و برای آینده هم هیچ ذخیرهٔ مشروعیت میان مردم ایران کسب نکرده است، لاجرم هیچ راهی و گشایشی به روزگار پیش رو ندارد. با این مختصات، پرسش این است که از منظر ولیفقیه، راه چارهٔ نظام چیست؟
چهار میخ کردن بنبست
همانطور که اشاره شد، خامنهای و کل دستگاه آخوندی تنها راه چاره را در انقباض هر چه بیشتر و میل شتابان به دهه ۶۰یافتهاند. زمینه را هم خامنهای تلاش کرد بیشتر از پیش مهیا کند. در دیدار ۱خرداد ۹۸با دانشجویان، خط و ربط «ایجاد زمینه برای روی کار آمدن دولت جوان و حزباللهی» را داد. خط و ربطی که هیچ تعبیری جز چهار میخ کردن بنبست نظام ندارد.
شمایی از ساختار پاسدارـ جلادیِ سه قوه
در آخرین نمونه تا این تاریخ، انتخاب عبدالرضا مصری جلاد بازمانده از دهه ۶۰ــ که بهطور مستقیم در قتلعام تابستان ۶۷دست داشته ــ بهعنوان نایبرئیس مجلس آخوندی است. نگاهی به سرخطهای زندگی عبدالرضا مصری، گویای ساختار پاسدار ـ جلادیِ هر سه قوای حکومتی میباشد:
۱۳۶۰تا ۱۳۶۵سربازجو و شکنجهگر در استان کرمانشاه
جانشین دادستانی کردستان و دادیار در دادستانی کرمانشاه
شرکت فعال در اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰
عضویت در «کمیته مرگ» در استان کرمانشاه و شرکت در قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
دارای مدارک تحصیلی مجعول
یکی از متهمان اختلاس و فساد مالی در وزارت رفاه و تأمین اجتماعی
این است ساختار ارگان قانونگذار نظام آخوندی که رئیس آن پاسدار و معاونش هم پاسدار و جلاد است. همگان بهخاطر دارند که روز بعد از لیستگذاری تروریستی سپاه پاسداران، بسیاری از نمایندگان مجلس آخوندی لباس نشاندار سپاه پاسداران را پوشیدند تا اثبات کنند که مجلس آخوندی از صدر تا ذیل چیزی جز دنبالة سپاه پاسداران نیست.
هوکهای مقابل در رینگ نظام
انتصاب جلاد و دژخیم برای قضاییه و مقننهٔ نظام، گویای دستتنگی بسیار سخت خامنهای و مجلس رژیم در انتخاب مهرههای حکومتی است. گویای دست خالی و کیسه تهی ولیفقیه برای پاسخ دادن به شرایط فعلی میباشد. از طرفی هم نیشخند و تودهنی به جناح رقیب است که بحث اختیارات و رفراندوم قانون اساسی را پیش کشیده است و دارد در مجلس امضا برای آن جمع میکند.
پاسخ به تجلی جبهه خلق برای سرنگونی
در شرایط کنونی، به بنبست رسیدن تضادهای درونی نظام و رفتن سراغ گماشتن جلادان و دژخیمان، ارتباط مستقیم با وضعیت جامعه و بالا گرفتن انتظار و توقع برای تغییر نظام دارد. آن زمینهای را که خامنهای برای «ایجاد دولت جوان حزباللهی» دنبالش است، مردم ایران اینچنین برایش مهیا کرده و «تجلی عینی» دادهاند: «شما الان توی ماشین بنشینید. قبل از تظاهرات دی ۹۶من هر جا میرفتم فحش (به نظام) میشنیدم. توی اتوبوس، توی مینیبوس، همه داشتند فحش میدادند. به همه هم فحش میدهند و کاری ندارند؛ یعنی به همه فحش میدهند. با خودم گفتم این به همینجا ختم نمیشود. تجلی عینی پیدا خواهد کرد». (تلویزیون رژیم، عماد افروغ، ۵خرداد ۹۸)
باید دید این «تجلی عینی» یافتن نفی کلیت نظام در جامعهٔ ایران چقدر دامنه و عمق یافته است که تلویزیون تحتامر خامنهای هم مجبور به تهیه برنامه و بازتاب آن شده است تا شاید با اذعان به این واقعیت، سوپاپ اطمینان نظام باشد و قدری از آتش آن بکاهد.
در همین برنامه تلویزیونی، لاعلاجی و بیدرمانی و بنبست دستگاه خامنهای برای مواجه شدن با شرایط انفجاری جامعهٔ ایران علنی میشود. بیانی که میتواند یکی از دلایل مهم انتصاب دژخیمان و جلادانی مثل رئیسی و سلامی و مصری توسط خامنهای و مجلس رژیم باشد: «شما نمیتوانید جلوی این چیزها را بگیرید. وقتی حق افراد داده نمیشود، وقتی احساس تبعیض میکنند، احساس نابرابری میکنند، مرزها را میشکنند. حریم را میشکنند».
خط بستن مردم، «واقعیت تلخ و فراگیر» برای نظام
در غیرعادی بودن گماشتن جلادی مثل عبدالرضا مصری در معاونت رئیس مجلس آخوندها ــ و نمونههای مشابهی که اشاره شد ــ هیچ توجیهی گویاتر از این نیست که جبهه مردم ایران مقابل جبهه حاکمیت ولایت فقیه خط بسته است؛ آنقدر که مردم دنبال راهکار و گشودن جبهههای جدید برای تعیینتکلیف این نظام هستند. این «واقعیت تلخ» و «امر فراگیر» را نماینده سابق مجلس دربارهٔ جامعهٔ ایران تصویر میکند: «شما هر اعتراضی که میکنی، تبدیل به یک امر فراگیر میشود و بلافاصله سیاسی و امنیتی میشود. این یک واقعیت تلخ است. مردم یک جورهایی میخواهند انتقام بگیرند».