دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهن امان در تازهترین سخنان خود کشور را به میدان جنگی تعریف نمود که براساس آن قرار است تا نیروهای زهوار رفته و بی روحیه نظام، عنقریب علیه «دشمن» دست به «آرایش جنگی» بزنند.
ترجمان دشمن نیز در این رژیم صدالبته نه دشمن خارجی، بلکه مردم و مقاومت ایران است و بس، زیرا آن دشمن فرضی خارجی که خامنهای طی سه دهه گذشته آن را به مانند «هیولایی» بی شاخ و دم در ضمیر نیروهای خود «نقاشی» کرده و هر هفته در در تبلیغات و رسانه های حکومتی آن را برسر «مردم» می کوبد، اساسا بنایی برای راه انداختن هیچ جنگی را علیه ایران ندارد.
اگر باور نمیکنیم، به تازهترین سخنان رئیس دیپلماسی در دیکتاتوری ولیفقیه سری بزنیم تا بیشتر به عمق این حقیقت پی ببریم.
جواد ظریف در فردای سفر شکست خورده خود به آمریکا برای جوشکاری «درب و تخته مذاکره» بهصراحت به روزنامه ایندیپندنت میگوید: «جنگ با آمریکا قریبالوقوع نیست». (سایت حکومتی تابناک ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸)
بر این منطق میتوان به یقین اذعان نمود که هدف سخنان اخیر خامنهای گرچه بهظاهر روبه سوی خارج و مجوعه فشارهای ناشی از تحریمها است، اما در واقع مردم به جان آمده با کانونهای شورشی میباشد، زیرا آنچه که نهان است همان پتانسیل عظیم اجتماعی، تنفر عمیق تودهها با آمادگی عنصر ذهنی در پشت تمامی نارضایتیها علیه دیکتاتوری خونریز آخوندی است که از فردای قیام مردم در سال ۹۶، خیال خاموشی ندارد.
در این رابطه حاکمیت بسیار تلاش دارد تا با سه اهرم «سرکوب و گسترش فقر» و با «تبلیغات جنگ خارجی» جامعه جوان و پویای ایران را قفل نگهدارد.
سخن از تاکتیک نوینی بنام «مدیریت بحران» میباشد که رو بهسوی خارج و مجموعه تضادهای دیکتاتوری با جامعه بینالملل، خود را در «خرید وقت» به ظهور نشانده و بهسوی داخل کشور با راهاندازی صنعتی بنام «فقر و فلاکت» و محتاج نگهداشتن بخشهای بزرگی از اقشار ضربهپذیر مانند «اقتصاد کوپنی» آن را به پیش میبرد.
بر این منطق نقش دولت آخوند روحانی همان اجرایی نمودن این سیاست راهبردی با تمامی ابزارهای ممکن مانند وزارتخانههای مربوطه میباشد.
همچنین خامنهای بهخوبی میداند که ضربات وارده در صحنه دیپلماسی، سیاسی و اقتصادی بر «شاهرگ درآمدهای نفتی» و یا بر ارگانهایی مانند «سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس» اساسا در حد و توانی نیستند که به تنهایی رژیم را «سرنگون» نمایند، بلکه النهایه به میزانی مردم را در داخل کشور امیدوار کرده و به جامعه قوت قلب میدهد.
اما مهمترین فاکتور همان عنصرداخلی با نیروی پیشتاز که خود را در هیبت «کانونهای شورشی» برای پیشبرد امر سرنگونی آماده کرده است، میباشد.
ابعاد رشد مقاومت مردم و مجاهدین در داخل کشور را اخیرا وزیر اطلاعات رژیم، آخوند علوی با بیان «۱۱۶ تیم مجاهدین» را طی یک سال گذشته دستگیر کردهایم و یا اطلاعات آذربایجان مبنی بر «دستگیری ۶۰ عضو» مجاهدین در این استان، بهخوبی به بیرون ساطع کرده است.
در رابطه با رشد و نفوذ کانونهای شورشی در میان مردم به جان آمده، سایت حکومتی قابوس نامه (۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸) در مطلبی با هراس مینویسد: «کانونهای شورشی نام هواداران مجاهدین در داخل است که شبها با نام «کانون شورشی» دست به عملیات خرابکارنه میزنند و روزها با نام «شورهای مردمی» در بین مردم مناطق سیل زده حضور پیدا میکنند تا با موجسواری!! بر روی سیل امداد رسانی نمایند».
بهر حال فرمان اخیر مقام معظم نظام مبنی بر گرفتن «آرایش جنگی» در حالی بیان شده است که وی پیشتر اوباش و نیروهای سرکوبگر حکومتی را علیه جامعه با این جمله «هر کجا فرماندهی مرکزی دچار اختلال شد شما آتش به اختیار هستید»، بسیج کرده بود.
در فردای این حکم حکومتی نیز شاهد بودیم که چگونه زنان و دختران میهن امان در شهرهای مختلف با اسید مورد تعرض ایادی و نیروهای بسیج سرکوبگر قرار گرفتند، تا جائیکه روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران در مطلبی از جمله نوشت: «آتش به اختیار پیگیری آرمانها و مطالبات بهطور خودانگیخته و خارج از محدودهها و حصارهای ارگانها و نهادهای دولتی و رسمی و حکومتی» است.
از این منظر اکنون نیز میتوان پیش بینی نمود که ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته یکبار دیگر با دمیدن بر شیپور سرکوب و آرایش جنگی، تلاش دارد تا ضمن «به یراق» نمودن نیروهای حکومتی، کمربند سرکوب خونین در جامعه را هرچه محکم و محکم تر نماید.