مردم ایران بعد از ۴ دهه درد و رنج و بعد از بارها قیامهای بی سرانجام که به از دست دادن جان جوانهائی بی نظیر منجر شد از دوسال پیش پا به دوران جدیدی گذاشتند وبه قیام هائی دست زدند که هم سران رژیم و هم جهان را به حیرت واداشت.
قیامی در ابعاد بسیار گسترده و هم زمان در بیش از ۱۴۰ شهر ایران و با شعارهای کوبنده «اصلاح طلب // اصولگرا // دیگه تمومه ماجرا» و «مرگ بر دیکتاتور» وارد فاز دیگری از مبارزات آزادیخواهانه خود شد. پس از خروج آمریکا از برجام و به تبع آن نامگذاری سپاه پاسداران در لیست تروریستی وزارت امورخارجه آمریکا، امید به تغییر و سرنگونی در مردم بسیار زیاد شده است. خامنه ای در روزهای اخیر با چرخشی بی نظیر، تمامی گفته های خود را در مورد جنگ نمی شود و ما هم امضاء نمی کنیم را پس گرفت و اعلام کرد که مردم ایران بخوانید ولی فقیه و بقیه سرکردگان نظام در شرایط جنگی به سر می برند و همه باید آرایش نظامی داشته باشند. گوئی فراموش کرده بود که در دوسال اخیر بارها دستور آتش به اختیار داده بود که مثمر ثمر واقع نشده و برای دردهای بی شمارش افاقه ای نکرده بود.
در این نوشته کوتاه قصد اثبات اینکه مقاومت مردم ایران و مجاهدین در داخل ایران هوادار دارند و یا ندارند را ندارم و نه اینکه به اظهارات و اتهامات ولیفقیه گونه شان در مورد مجاهدین پاسخی دهم به این علت کسانی که از عدم داشتن پایگاه داخلی مقاومت و مجاهدین سخن می گویند کسانی هستند که برانداز واقعی نیستند و در بهترین شکل با عبارات مبارزات مدنی و ضد خشونت به استمرار نظام متعهد هستند.
روی سخنم با کسانی است که یا در ایران هستند و در پوشهای مختلف به عنوان مخالف و یا منقد به کار مشغول و یا در کشورهای غربی با ادا و اطوار صلح طلبانه و ضد جنگ و در برخی از موارد با ادعای سوسیالیست و یا چپ بودن وارد میدان شده و به شکل و یا اشکالی از دخالت آمریکا در امور ایران انتقاد می کنند و یا آن را محکوم می کنند. این گروه و جماعت از دخالت های رژیم در منطقه و به خاک و خون کشیدن هزار، هزار نفر در این کشورها کوچکترین کلامی به زبان نمی آورند. هر دو گروه با حیله می خواهند چنان وانمود کنند که خیر و صلاح مردم را می خواهند و عمدتا خود را نماینده مردم ایران می دانند و می گویند مردم این را می خواهند و یا آن را نمی خواهند! این چنین ادعاهائی با اینکه مردم صغیر هستند و قیم می خواهند و در اصل همان داستان فقاهت سفیانی ولی فقیه است، چندان تفاوتی ندارد. کسانی که نه تنها بر جنایت های رژیم در داخل کشور چشم بر هم گذاشته اند بلکه اسناد و مدارک نیروهای امنیتی و پلیس کشورهای غربی و آمریکا را مبنی بر دست داشتن نفرات رژیم در علمیات تروریستی را هم انکار می کنند. یک نمونه تناقض بسیار مشهود را متذکر می شوم. شورای ملی مقاومت ایران مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور برگزیده مقاومت انتخاب کرده است و در تمامی اسناد، اطلاعیه ها، اعلامیه های شورای ملی مقاومت از ایشان به همین عنوان نام برده می شود. اینان اعتراض می کنند که مردم مریم رجوی را انتخاب نکرده اند و چرا می گوئید «رئیس جمهور»! جواب می شنوند که ما می گوئیم «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» و اما استدلالشان کما فی السابق همین است که شما می گوئید رئیس جمهور. طنز این جاست خودشان به جای مردم بدون اینکه مقاومت و یا حتی سازمانی را نمایندگی کنند به جای مردم هر حرفی را می زنند و هر چه دلشان خواست را به مردم نسبت می دهند.
درست در همین روزها است که علیرضا جعفرزاده معاون نمایندگی شورای ملی مقاومت در واشینگتن در یک کنفرانس مطبوعاتی کتاب جدید شورا با عنوان «فرستاده های ترور رژیم ایران» معرفی می کند. این کنفرانس بسیار مورد توجه رسانه ها و مطبوعات قرار می گیرد. انتشار این کتاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اول اینکه تروریسم ذاتی رژیم حاکم بر ایران و جزء جدائی ناپذیر حیات آن است. دوم اینکه به افسانه و داستان بودن دو جناح در رژیم پایان می دهد. در کتاب آمده است که عملیات تروریستی زیر نظر بالاترین مقامهای رژیم یعنی از ولی فقیه تا شورایعالی امنیت و نهاد وزارت امور خارجه از وزیر تا سفرا برنامه ریزی می شود و صورت می گیرد.
در این کتاب با دلایل و اسناد متقن و مستدل به سوابق تروریستی وزرای امور خارجه رژیم اشاره می کند و ثابت می کند که وزارت امورخارجه و نهادهای وابسته به آن در تمامی دوران به عنوان بازوی تروریسم ولی فقیه عمل می کنند. حال می خواهد ولایتی وزیر امورخارجه باشد که اکنون نقش مشاور خامنه ای را در امور بین الملل دارد که به علت دست داشتن در عملیات تروریستی میکونوس و بمب گذاری در مرکز یهودیان در آمیا در آرژانتین مورد تعقیب است و یا متکی که مسئولیت عملیات گروگانگیری مجاهد خلق ابوالحسن مجتهدزاده را در ترکیه به عهده داشته است و یا ظریف وزیر خارجه کنونی که در سمت نماینده دائمی رژیم در سازمان ملل در سال ۱۳۶۳ در کنار سعید امامی مأمور شناخته شده وزارت اطلاعات در سازمان دهی و اجرای قتلهای زنجیره ای دیده شده است.
همچنین کتاب به تشریح نقش سفارتخانه های رژیم در کشورهای مختلف در انجام عملیات تروریستی می پردازد و از جمله از اجرای عملیات تروریستی که به وسیله سفارتخانه های رژیم در اتریش و آلبانی و عراق صورت گرفته نام می برد.
بعد از نشر کتاب و شکست مأموریت ظریف در سفر شش روزه خود به آمریکا و در هم شکسته شدن آخرین پروژه های ذلت بار اصلاح طلبی، چهره های شناخته شده ای از افراد وابسته به نایاک سازمان شناخته شده لابی رژیم در آمریکا و یا سلطنت طلب بیرون می آیند و نسخه می پیچند که برای بهبود حال مریض روبه ارتحال یعنی کلیت نظام باید با ولی فقیه وارد گفتگو شد و نجات ایران را چاشنی لاطائلات پیشنهادی خود می کنند.
صدا و دعای گوهر عشقی مادر ستار بهشتی در آن کوچه بن بست در رباط کریم می پیچد که «الهی رهبر تکه تکه شود» جواب خوش نشینان ولایتی است.
با یاد آوری جملاتی از شهید محمد کرد زنگنه یکی از فرماندهان کانونهای شورشی که یک سال پیش هنگام شعار نویسی با شلیک مستقیم دژخیمان خامنه ای در اهواز به شدت زخمی شد و در نهایت در راه آزادی جان باخت بر تعهد یک، یک اعضای مقاومت برای رسیدن به آزادی پای می فشریم. «کلاس درس، قیام های اجتماعی کف خیابان است. تمام دنیا منتظر بود که خودمان از داخل شروع کنیم و کردیم. بر اساس کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. در مسیر رو به جلوئی که داریم اگر صبور به معنای انقلابی، یعنی ثابت قدم و استوار و پیگیر باشیم، همه چیز درست می شود. من که می گویم بذر نوری که سازمان در دلهای مشتاق نور و روشنی کاشته، هیچوقت خاموش نخواهد شد. من مانده ام که امروز با تمام توانم در این راه باشم».
و این چنین خواهد شد.