سخن روز
در شرایطی که بحرانها و شرایطی بس تیره و تاریک رژیم را احاطه کرده، خامنهای روز سهشنبه ۲۴اردیبهشت ۹۸با بالاترین سردمداران و ایادی نظام دیدار کرد و سخنرانی کرد.
خامنهای با چه هدفی به صحنه آمده بود و در این سخنرانی چه گفت؟
موضعش درباره امکان مذاکره چه بود؟
اگر راه مذاکره را بست، برای پیامدهای مسیر رویارویی چه تدبیری ارائه کرد؟
هدف و مضامین اصلی سخنان خامنهای
هدف عمده خامنهای تلاش برای جمعوجور کردن و سر پا نگهداشتن نظام بود که طی روزهای اخیر احساس میشد در حال ریزش و تلاشی است. علاوه بر این هدف و مضمون کلی، میشد حرفهای خامنهای را در چند محور دستهبندی کرد:
- جلوگیری از گسترش ترس و وارفتگی نیروهای نظام.
- در حالی که در درون رژیم اختلافات شدیدی بر سر مذاکره و عدم مذاکره با آمریکا وجود دارد، خامنهای در سخنرانی خود بر روی عدم مذاکره تأکید کرد و دست رد زدن به سینه مذاکره جویان درون نظام زد.
حمله به باند رقیب و تلاش برای انداختن تقصیر وضعیت بحرانی رژیم به گردن روحانی.
-اعتراف به بحران حاد و بیراهحل اقتصادی رژیم.
- ابراز نگرانی شدید از قیام بهعنوان منشأ سایر بحرانها و درگیریهای رژیم. همان جنگ اصلی که جنگ بین مردم ایران و رژیم ولایت فقیه بر سر غصب حق حاکمیت مردمی است
اهداف اصلی خامنهای
اما خامنهای اساساً برای ۳موضوع اصلی به سخن آمده بود:
روحیه دادن به نیروهای ترسیده.
بستن شکاف مذاکره درون رژیم.
هشدار نسبت به انفجار اجتماعی.
پایه استدلالی ادعای خامنهای
خامنهای روی چه مبنایی مدعی است نه جنگ میشود و نه مذاکره!
در مورد اینکه جنگ نمیشود استدلالش این بود که «نه ما میخوایم و نه اونها». اما مسأله اصلی خامنهای استدلال و اثبات نبود. در نمایشهای جمعه این هفته خامنهای نمایندگان خودش را فرستاده بود که پیاپی بگویند: «نترسید، آی امت حزبالله نترسید، آی دولتیها نترسید و...». روشن است گسیل امام جمعهها مشکل ترس و ریزش بدنه و بالای نظام را حل نکرده است، در نتیجه اکنون خامنهای ناگزیر شده خودش بیاید و پاسداران وحشتزدهاش را دلداری دهد.
در مورد « مذاکره نمیکنیم» هم استدلالش از قضا درست بود. گفت اگر بکنیم یعنی باید بر روی موشکی و عمق راهبردی منطقه مان معامله کنیم، که «برای ما نیز عمق راهبردی در منطقه خیلی مهم است!» قبلاً هم تأکید کرده بود: عقبنشینی از سوریه و یمن و عراق یعنی اینکه باید در کرمانشاه و همدان و تهران خط ببندیم.
البته خامنهای بدش نمیآید مذاکره کند. اما مذاکره با کسی مثل اوباما که پروژه اتمیش را تنها برای ۱۰سال بدهد و به جای آن دست باز در دخالت منطقه و موشکی و کشتار و سرکوب داشته باشد.
اما بهقول خامنهای دولت جدید آمریکا دیگر مانند قبلیها نیست. یعنی خط عوض کرده و تأکید نموده که دیگر به گذشته شرمآور مماشات بر نمیگردد. شاخص مادی هم گذاشته که ۱۲شرط است.
این وسط اروپا هم از زبان ماکرون گفته برجام ناقص بود و باید موشکی و دخالت منطقهیی رژیم هم واردش موضوعهای مذاکره گردد. در چنین وضعیتی حرف خامنهای درست است که مذاکره یعنی ضربه راهبردی به نظام!
علت مخالفت درونی در نظام با این نظریه چیست؟
مخالفت باندهای درونی نظام با نظر خامنهای، عمق بحران و بنبست رژیم را نشان میدهد. زیرا خامنهای سرانجام مذاکره را نشان میدهد، اما متقابلاً به سرانجام «ایستادگی» (که خط انقباض و رویارویی با جامعه بینالمللی است) اشاره نمیکند.
در شرایط فعلی که سپاه پاسداران فقط یک ماه است وارد لیست تروریستی شده است:
شیر صدور نفت خامنهای را کاملا بستهاند.
تحریمهای جدید هم اعمال شده و گفتهاند تحریمهای بیشتری هم در راه است!
بزرگترین نیروی نظامی طی ۱۷سال گذشته را هم به خلیجفارس آورده و گفتند این نیرو برای مقابله با تهدیدات رژیم است و بیشتر هم خواهد شد!
اینجاست که پای خامنهای میلنگد! چرا که وی تنها نیمی از راه را ترسیم میکند.
خامنهای نمیگوید در صورت عدم مذاکره با پیامدهای بسیار خطرناک این وضعیت چه خواهد کرد؟
در حالیکه باند مخالف وی روی همین قسمت بحث دست میگذارد، باندی که یک طیف گسترده است و رأس آنهم روحانی است.
همین روزها همگان شاهد هستند که روحانی حرف از عدم اختیارات و حتی تغییر قانون اساسی میزند. وی این نکته را حتی در حضور خامنهای هم گفت.
بعد هم منظورش از کمبود اختیارات را روشن کرد و گفت: «اختیار مذاکره کردن یا ملاقات کردن...»
اختیار مذاکره و ملاقات با چهکسی؟
اگر منظور روحانی مذاکره با اروپا و چین و روسیه و هند باشد که نه تنها اختیار دارد، بلکه تقریباً هر روز در حال ملاقات و مذاکره هستند.
پس اختیار مذاکره و ملاقات با «طرفی» را میخواهد که اکنون باب مذاکره و ملاقات با آن بسته است، یعنی آمریکا.
خامنهای هم اگر این اختیارات را بدهد، معنای آن بهگفته خودش نه تنها دادن موشکی و منطقهیی رژیم است، بلکه علاوه بر آن یعنی اختیارات خودش را هم میدهد و در نتیجه در تعادلقوا ضعیفتر میشود. برای همین مطلقاً حاضر به اینکار نیست. از همین روست که همانجا در حضور جمع و روحانی گفت عدهیی گوشه و کنار حرف مذاکره میزنند... ما مذاکره نداریم!
تناقض استدلال خامنهای با واقعیت
در این میان آنچه باقی میماند یک تناقض آشکار است که بین حرفهای خامنهای و عمل رژیم دیده میشود:
خامنهای تأکید میکند جنگ نمیشود، اما طی ۲-۳روز جهان شاهد دو عملیات است:
عملیات علیه ۴کشتی در بندری در امارات که تا این نقطه انگشتهای اتهام سمت رژیم را نشان میدهد.
عملیات حوثیها که رسماً مسئولیت آن را به عهده گرفتند. جماعتی که البته مزدوران رژیم هستند.
آیا خامنهای نگران نیست با این کارها با دست خودش کفه جنگ را سنگینتر کند؟
یادآوری طبیعت و ماهیت رژیم
در این مورد اگر شناختی از ماهیت این رژیم نباشد، چنین تناقضی عجیب جلوه میکند.
اما اگر وحشت شدیدی را به یاد بیاوریم که سراپای رژیم را آنچنان فراگرفته که خامنهای خود مجبور است به صحنه بیاید و اطمینان بدهد که جنگ نخواهد شد، آنگاه میتوان بهروشنی دید که اینگونه «بدمستیهای» ولیفقیه تنها راه روحیه دادن به کارگزاران، مهرهها و فرماندهان قالب تهی کرده نظام است. این البته برای رژیم بدون پیآمد نخواهد بود اما خلیفه ارتجاع میبینید ناچار است برای نگهداشتن زهوار رژیم پرداخت این بها را به جان بخرد. رژیم را سپاه پاسداران حفظ کرده و اگر سپاه نباشد رژیم هم نیست، و اگر به یاد آوریم که سپاه زاده جنگ و بحران است و اگر جنگ و بحران نباشد سپاه فرو میپاشد، آنگاه متوجه میشویم که در این میان هیچ تناقضی وجود ندارد!
زیرا بهویژه در شرایطی که سپاه لیستگذاری شده و بحران اقتصادی رژیم به حادترین نقطه رسیده، سنگینترین حضور نظامی هم رژیم را احاطه کرده است، اگر خامنهای به سپاه سوخترسانی نکند، ماشین فرسوده سپاه از کار میافتد.
سوخت سپاه هم یعنی تروریسم، تنش، صدور بحران و جنگ افروزی...
و حاصل جمع همه اینها البته میشود همان بنبست خامنهای که بنبست تاریخی و ماهوی نظام هم میباشد!
طبعا خامنهای به درستی حساب میکند که اگر (با تروریسم و کشتار) به سپاه سوخترسانی نکند و سپاه بیشتر از این وا برود، جامعه جوشانی که سپاه آنرا با این همه فشار و سرکوب، بسته نگهداشته است، منفجر شده و آتش قیام بیمهار از همه سو شعله خواهد کشید!
به همین علت است که خامنهای در صحبتهای روز سهشنبهاش (۲۴اردیبهشت ۹۸) بهروشنی اذعان کرد و گفت: «تلاش میکنند مردم را در مقابل نظام قرار دهند».
خامنهای قدرت انتخاب محدودی دارد
خامنهای به هرحال ناگزیر است بین «تهدید خارجی» و «تهدید قیام» اولویت بندی کرده و از آنی که برای بقای خود و نظامش خطرناکتر است، بیشتر دوری کند!
بیشک قیام برای خامنهای خطرناکتر و کشندهتر از برخورد خارجی است، به همین علت است که خامنهای بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکند.
یعنی خامنهای بهصرفهتر میداند پیه خطر جرقه و جنگ را به تن نظامش بمالد تا سپاه بیشتر از این وا نرود و بشکه باروت اجتماعی زیر پای پاسدارانش منفجر نگردد. بهخصوص که این مردم متکی و پشتگرم هستند به یک مقاومت سازمانیافته و به یک نیروی خستگیناپذیر برانداز نظام که قاعدتاً در صدر جدول خطرات رژیم قرار دارد.
روز سهشنبه ۲۴اردیبهشت (یعنی تصادفاً درست همان روزی که خامنهای صحبت میکرد) الیاس حضرتی نیز در مجلس ارتجاع میگفت: «دشمن از تمام توانش دارد استفاده میکند. ۱۲۰۰نفر از مجاهدین نشستهاند و بر چهره حزباللهی، اصلاحطلب، اصولگرا، مدافع نظام و افراطی و تندرو دارند سمپاشی میکنند!».
بنابراین وجود چنین دشمنی مجهز به کانونهای شورشی رو به گسترش، خامنهای را مجبور میکند در دوراهی بین اولویت دادن به تهدید داخلی (قیام) یا تهدید خارجی (جنگ)، اولویت را به تهدید درونی بدهد و در اجتناب از اولی به دومی پناه ببرد! کما اینکه امام نابکارش خمینی هم برای توجیه و تضمین سرکوب انقلاب مردم ایران همین متد را اجرا کرد!
به همین علت است که خامنهای مجبور است با تحریکاتی مانند اقدامات (حوثیها و انفجارها فجیره و...) با دست خودش احتمال حمله نظامی علیه نظامش را افزایش دهد!
روش قدیمی نظام!
تجربه دیرین مقاومت و مردم!
دستیازی به این روش حل مسأله قیام و سرکوب انقلاب (تمسک به جنگ خارجی) البته روش قدیمی این نظام است.
بهویژه که اکنون تابلوی جنگی مانند عراق و افغانستان (یعنی اشغال از سوی طرف مقابل هم) خیلی نامحتمل است و از این بابت هم خیال خامنهای تا حدی راحت است، اما نباید از یاد برد که در آن شق دیگر یعنی قیام نیز؛ مردم و مقاومت ایران یعنی قیام و کانونهای شورشی، در موقعیت روحی کیفاً بالاتری نسبت به سپاه قرار دارند، و چه در جنگ و چه در در هر شق متصور دیگر، امکان خیزش و قیام و باز شدن زمینهٔ فعالیت برای کانونهای شورشی هر روز بیشتر از روز قبل مهیا میگردد.
مردم و مقاومتشان ۴۰سال تجربه کامل در همین زمینهها دارند و بهخوبی میدانند در هر تابلو، چگونه آرایش بگیرند بهویژه که تجاربشان در این موارد پیروزمند هم بوده و صابونشان به تن رژیم خورده است!
بنابراین هر دو مسیر (کوتاهآمدن و مذاکره یا ایستادن) خروجی یکسانی برای رژیم دارد:
قیام و جارو شدن رژیم به دست مردم و مقاومت ایران.
در شرایطی که بحرانها و شرایطی بس تیره و تاریک رژیم را احاطه کرده، خامنهای روز سهشنبه ۲۴اردیبهشت ۹۸با بالاترین سردمداران و ایادی نظام دیدار کرد و سخنرانی کرد.
خامنهای با چه هدفی به صحنه آمده بود و در این سخنرانی چه گفت؟
موضعش درباره امکان مذاکره چه بود؟
اگر راه مذاکره را بست، برای پیامدهای مسیر رویارویی چه تدبیری ارائه کرد؟
هدف و مضامین اصلی سخنان خامنهای
هدف عمده خامنهای تلاش برای جمعوجور کردن و سر پا نگهداشتن نظام بود که طی روزهای اخیر احساس میشد در حال ریزش و تلاشی است. علاوه بر این هدف و مضمون کلی، میشد حرفهای خامنهای را در چند محور دستهبندی کرد:
- جلوگیری از گسترش ترس و وارفتگی نیروهای نظام.
- در حالی که در درون رژیم اختلافات شدیدی بر سر مذاکره و عدم مذاکره با آمریکا وجود دارد، خامنهای در سخنرانی خود بر روی عدم مذاکره تأکید کرد و دست رد زدن به سینه مذاکره جویان درون نظام زد.
حمله به باند رقیب و تلاش برای انداختن تقصیر وضعیت بحرانی رژیم به گردن روحانی.
-اعتراف به بحران حاد و بیراهحل اقتصادی رژیم.
- ابراز نگرانی شدید از قیام بهعنوان منشأ سایر بحرانها و درگیریهای رژیم. همان جنگ اصلی که جنگ بین مردم ایران و رژیم ولایت فقیه بر سر غصب حق حاکمیت مردمی است
اهداف اصلی خامنهای
اما خامنهای اساساً برای ۳موضوع اصلی به سخن آمده بود:
روحیه دادن به نیروهای ترسیده.
بستن شکاف مذاکره درون رژیم.
هشدار نسبت به انفجار اجتماعی.
پایه استدلالی ادعای خامنهای
خامنهای روی چه مبنایی مدعی است نه جنگ میشود و نه مذاکره!
در مورد اینکه جنگ نمیشود استدلالش این بود که «نه ما میخوایم و نه اونها». اما مسأله اصلی خامنهای استدلال و اثبات نبود. در نمایشهای جمعه این هفته خامنهای نمایندگان خودش را فرستاده بود که پیاپی بگویند: «نترسید، آی امت حزبالله نترسید، آی دولتیها نترسید و...». روشن است گسیل امام جمعهها مشکل ترس و ریزش بدنه و بالای نظام را حل نکرده است، در نتیجه اکنون خامنهای ناگزیر شده خودش بیاید و پاسداران وحشتزدهاش را دلداری دهد.
در مورد « مذاکره نمیکنیم» هم استدلالش از قضا درست بود. گفت اگر بکنیم یعنی باید بر روی موشکی و عمق راهبردی منطقه مان معامله کنیم، که «برای ما نیز عمق راهبردی در منطقه خیلی مهم است!» قبلاً هم تأکید کرده بود: عقبنشینی از سوریه و یمن و عراق یعنی اینکه باید در کرمانشاه و همدان و تهران خط ببندیم.
البته خامنهای بدش نمیآید مذاکره کند. اما مذاکره با کسی مثل اوباما که پروژه اتمیش را تنها برای ۱۰سال بدهد و به جای آن دست باز در دخالت منطقه و موشکی و کشتار و سرکوب داشته باشد.
اما بهقول خامنهای دولت جدید آمریکا دیگر مانند قبلیها نیست. یعنی خط عوض کرده و تأکید نموده که دیگر به گذشته شرمآور مماشات بر نمیگردد. شاخص مادی هم گذاشته که ۱۲شرط است.
این وسط اروپا هم از زبان ماکرون گفته برجام ناقص بود و باید موشکی و دخالت منطقهیی رژیم هم واردش موضوعهای مذاکره گردد. در چنین وضعیتی حرف خامنهای درست است که مذاکره یعنی ضربه راهبردی به نظام!
علت مخالفت درونی در نظام با این نظریه چیست؟
مخالفت باندهای درونی نظام با نظر خامنهای، عمق بحران و بنبست رژیم را نشان میدهد. زیرا خامنهای سرانجام مذاکره را نشان میدهد، اما متقابلاً به سرانجام «ایستادگی» (که خط انقباض و رویارویی با جامعه بینالمللی است) اشاره نمیکند.
در شرایط فعلی که سپاه پاسداران فقط یک ماه است وارد لیست تروریستی شده است:
شیر صدور نفت خامنهای را کاملا بستهاند.
تحریمهای جدید هم اعمال شده و گفتهاند تحریمهای بیشتری هم در راه است!
بزرگترین نیروی نظامی طی ۱۷سال گذشته را هم به خلیجفارس آورده و گفتند این نیرو برای مقابله با تهدیدات رژیم است و بیشتر هم خواهد شد!
اینجاست که پای خامنهای میلنگد! چرا که وی تنها نیمی از راه را ترسیم میکند.
خامنهای نمیگوید در صورت عدم مذاکره با پیامدهای بسیار خطرناک این وضعیت چه خواهد کرد؟
در حالیکه باند مخالف وی روی همین قسمت بحث دست میگذارد، باندی که یک طیف گسترده است و رأس آنهم روحانی است.
همین روزها همگان شاهد هستند که روحانی حرف از عدم اختیارات و حتی تغییر قانون اساسی میزند. وی این نکته را حتی در حضور خامنهای هم گفت.
بعد هم منظورش از کمبود اختیارات را روشن کرد و گفت: «اختیار مذاکره کردن یا ملاقات کردن...»
اختیار مذاکره و ملاقات با چهکسی؟
اگر منظور روحانی مذاکره با اروپا و چین و روسیه و هند باشد که نه تنها اختیار دارد، بلکه تقریباً هر روز در حال ملاقات و مذاکره هستند.
پس اختیار مذاکره و ملاقات با «طرفی» را میخواهد که اکنون باب مذاکره و ملاقات با آن بسته است، یعنی آمریکا.
خامنهای هم اگر این اختیارات را بدهد، معنای آن بهگفته خودش نه تنها دادن موشکی و منطقهیی رژیم است، بلکه علاوه بر آن یعنی اختیارات خودش را هم میدهد و در نتیجه در تعادلقوا ضعیفتر میشود. برای همین مطلقاً حاضر به اینکار نیست. از همین روست که همانجا در حضور جمع و روحانی گفت عدهیی گوشه و کنار حرف مذاکره میزنند... ما مذاکره نداریم!
تناقض استدلال خامنهای با واقعیت
در این میان آنچه باقی میماند یک تناقض آشکار است که بین حرفهای خامنهای و عمل رژیم دیده میشود:
خامنهای تأکید میکند جنگ نمیشود، اما طی ۲-۳روز جهان شاهد دو عملیات است:
عملیات علیه ۴کشتی در بندری در امارات که تا این نقطه انگشتهای اتهام سمت رژیم را نشان میدهد.
عملیات حوثیها که رسماً مسئولیت آن را به عهده گرفتند. جماعتی که البته مزدوران رژیم هستند.
آیا خامنهای نگران نیست با این کارها با دست خودش کفه جنگ را سنگینتر کند؟
یادآوری طبیعت و ماهیت رژیم
در این مورد اگر شناختی از ماهیت این رژیم نباشد، چنین تناقضی عجیب جلوه میکند.
اما اگر وحشت شدیدی را به یاد بیاوریم که سراپای رژیم را آنچنان فراگرفته که خامنهای خود مجبور است به صحنه بیاید و اطمینان بدهد که جنگ نخواهد شد، آنگاه میتوان بهروشنی دید که اینگونه «بدمستیهای» ولیفقیه تنها راه روحیه دادن به کارگزاران، مهرهها و فرماندهان قالب تهی کرده نظام است. این البته برای رژیم بدون پیآمد نخواهد بود اما خلیفه ارتجاع میبینید ناچار است برای نگهداشتن زهوار رژیم پرداخت این بها را به جان بخرد. رژیم را سپاه پاسداران حفظ کرده و اگر سپاه نباشد رژیم هم نیست، و اگر به یاد آوریم که سپاه زاده جنگ و بحران است و اگر جنگ و بحران نباشد سپاه فرو میپاشد، آنگاه متوجه میشویم که در این میان هیچ تناقضی وجود ندارد!
زیرا بهویژه در شرایطی که سپاه لیستگذاری شده و بحران اقتصادی رژیم به حادترین نقطه رسیده، سنگینترین حضور نظامی هم رژیم را احاطه کرده است، اگر خامنهای به سپاه سوخترسانی نکند، ماشین فرسوده سپاه از کار میافتد.
سوخت سپاه هم یعنی تروریسم، تنش، صدور بحران و جنگ افروزی...
و حاصل جمع همه اینها البته میشود همان بنبست خامنهای که بنبست تاریخی و ماهوی نظام هم میباشد!
طبعا خامنهای به درستی حساب میکند که اگر (با تروریسم و کشتار) به سپاه سوخترسانی نکند و سپاه بیشتر از این وا برود، جامعه جوشانی که سپاه آنرا با این همه فشار و سرکوب، بسته نگهداشته است، منفجر شده و آتش قیام بیمهار از همه سو شعله خواهد کشید!
به همین علت است که خامنهای در صحبتهای روز سهشنبهاش (۲۴اردیبهشت ۹۸) بهروشنی اذعان کرد و گفت: «تلاش میکنند مردم را در مقابل نظام قرار دهند».
خامنهای قدرت انتخاب محدودی دارد
خامنهای به هرحال ناگزیر است بین «تهدید خارجی» و «تهدید قیام» اولویت بندی کرده و از آنی که برای بقای خود و نظامش خطرناکتر است، بیشتر دوری کند!
بیشک قیام برای خامنهای خطرناکتر و کشندهتر از برخورد خارجی است، به همین علت است که خامنهای بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکند.
یعنی خامنهای بهصرفهتر میداند پیه خطر جرقه و جنگ را به تن نظامش بمالد تا سپاه بیشتر از این وا نرود و بشکه باروت اجتماعی زیر پای پاسدارانش منفجر نگردد. بهخصوص که این مردم متکی و پشتگرم هستند به یک مقاومت سازمانیافته و به یک نیروی خستگیناپذیر برانداز نظام که قاعدتاً در صدر جدول خطرات رژیم قرار دارد.
روز سهشنبه ۲۴اردیبهشت (یعنی تصادفاً درست همان روزی که خامنهای صحبت میکرد) الیاس حضرتی نیز در مجلس ارتجاع میگفت: «دشمن از تمام توانش دارد استفاده میکند. ۱۲۰۰نفر از مجاهدین نشستهاند و بر چهره حزباللهی، اصلاحطلب، اصولگرا، مدافع نظام و افراطی و تندرو دارند سمپاشی میکنند!».
بنابراین وجود چنین دشمنی مجهز به کانونهای شورشی رو به گسترش، خامنهای را مجبور میکند در دوراهی بین اولویت دادن به تهدید داخلی (قیام) یا تهدید خارجی (جنگ)، اولویت را به تهدید درونی بدهد و در اجتناب از اولی به دومی پناه ببرد! کما اینکه امام نابکارش خمینی هم برای توجیه و تضمین سرکوب انقلاب مردم ایران همین متد را اجرا کرد!
به همین علت است که خامنهای مجبور است با تحریکاتی مانند اقدامات (حوثیها و انفجارها فجیره و...) با دست خودش احتمال حمله نظامی علیه نظامش را افزایش دهد!
روش قدیمی نظام!
تجربه دیرین مقاومت و مردم!
دستیازی به این روش حل مسأله قیام و سرکوب انقلاب (تمسک به جنگ خارجی) البته روش قدیمی این نظام است.
بهویژه که اکنون تابلوی جنگی مانند عراق و افغانستان (یعنی اشغال از سوی طرف مقابل هم) خیلی نامحتمل است و از این بابت هم خیال خامنهای تا حدی راحت است، اما نباید از یاد برد که در آن شق دیگر یعنی قیام نیز؛ مردم و مقاومت ایران یعنی قیام و کانونهای شورشی، در موقعیت روحی کیفاً بالاتری نسبت به سپاه قرار دارند، و چه در جنگ و چه در در هر شق متصور دیگر، امکان خیزش و قیام و باز شدن زمینهٔ فعالیت برای کانونهای شورشی هر روز بیشتر از روز قبل مهیا میگردد.
مردم و مقاومتشان ۴۰سال تجربه کامل در همین زمینهها دارند و بهخوبی میدانند در هر تابلو، چگونه آرایش بگیرند بهویژه که تجاربشان در این موارد پیروزمند هم بوده و صابونشان به تن رژیم خورده است!
بنابراین هر دو مسیر (کوتاهآمدن و مذاکره یا ایستادن) خروجی یکسانی برای رژیم دارد:
قیام و جارو شدن رژیم به دست مردم و مقاومت ایران.